روزانه های یک تریکو تیلو مانیا

میخواهم باز از خودم بنویسیم

روزانه های یک تریکو تیلو مانیا

میخواهم باز از خودم بنویسیم

دوشنبه ها هم میتواند روز عاشقانه باشد... اگر تو باشی

سلام

روزتون عسل

هوا داره روز به روز بهتر میشه

از این تغییر زیبا لذت ببرید



امروز صبح داخل بی آر تی که میومدم ، دوتا خانوم بی اعصاب دعواشون شد... خوب شد همو نکشتن...

چون کسی قصد جدا کردنشون را نداشت و ملت انگار دارن یه فیلم دراماتیک نگاه میکنن... زل زده بودن بهشون

بعد قسمت بعدی این سوال این هست...

این خانوم ها با این لباس ها و قیافه های ظریف...

با این آرایش ملیح

با اینهمه ناز راه رفتن...

چطور میتونن اینطوری دعوا کنن؟ اینطوری داد بزنن؟ اینطوری حرفای زشت بزنن؟

چطور میتونن جلوی اون همه آدم کتک کاری کنن؟

اصلا کارشون ظریف نبود

تازه من موندم این صدا چطور از این حنجره ها میومد بیرون!!!!!!!!!!!!!!!!!!



نکته بعدی: آهای اونایی که داد زدین و در باب رژهای پررنگ داد سخن دادین... من فقط گفتم یه کمی قرمزی داره... اصلا نه پررنگه... نه جیغه... نه هیچی شبیه اون... یه رژ خیلی معمولی رنگ لب که کمی قرمزی داره... همین



پ ن 1 : روزهای شما هم انگار چند ساعتی وقت کم می آورند؟

پ ن2 : مشکلات یک دوست مجازی بدجور ذهنم را در گیر کرده... باور کنید اینها واقعی هستند...

پ ن 3 : صبح ها وقتی از جلوی نانوایی عبور میکنم... بوی نان تازه برایم عطر زندگی دارد.

پ ن 4 : نیمه شب با یک خواب بد از خواب پریدم... زنگ زدم به آقای دکتر... هردو به شدت خواب آلود بودیم... سکوت کردیم و یک ساعت بعد مخابرات زحمت کشید و خودش تماس را قطع کرد....

نظرات 8 + ارسال نظر
دلژین دوشنبه 18 مرداد 1395 ساعت 08:47 http://delzhin313.blogsky.com

من عاشق رژ پر رنگم ! چیه رژ کم رنگ ! رژ باید پر رنگ باشه
مامانم خیلی مبارزه میکنه همیشه میگه رژت و کمرنگ کن ولی هیچ وقت پیروز نمیشه
تازه وقتاییم ک رژ نمیزنم یا کمرنگه داریم میریم بیرون ناخودآگاه باز میگه کمرنگش کن
مورد آخر : غشِ خنده
غبض اخر ماهت و میبینیم :))


الهی بگردم این تذکرات مادرانه را...

قبض آخر ماه خر است....

سلام دوشنبه 18 مرداد 1395 ساعت 08:55

صبح بخیر

سلام همه عمرتون به خیر و شادی

دخترشیرازی دوشنبه 18 مرداد 1395 ساعت 09:38

منم دیروز وحشی شدمو دعوا کردم با 1 بیشعوری
..............................................................
بنده خدا آقای دکتر چه گناهی کردن بنده ها خدا اومدن تو زندگی مااز خداشونم باشه البته

دعوای اونطوری که نکردی؟
دعوای اینطوری هم طبیعیه


خخخخخ
واقعا من که گاهی میگم این بنده خدا چه جایی گیر کرده ... خدا نجاتش بده

رسیدن دوشنبه 18 مرداد 1395 ساعت 10:09

چقدر خوبه که یکی باشه وقتی خواب بد میبینی بش زنگ بزنی یا حتی در حالت سخت تر تو آغوشش قرار بگیری .
چقدر خوبه وقتی داری میافتی یکی یه دفه پشتت دربیات و جلوی افتادنت رو بگیره .
چقدر خوبه که یه تکیه گاه محکم داشته باشی.

آره
و این تکیه گاه به این امنی فقط خداست

سلام روز خودتم باقلوا
واقعا چه جوری میتونن تو یه مکان عمومی از این رفتارا از خودشون نشون بدن خیلی کار بدیه

سلام عزیزدلم
به به چه روزم خوشمزه شد
واقعا زشته

Meredith دوشنبه 18 مرداد 1395 ساعت 11:19

ههههه واقعا وحشتناکه دعوای دوتا خانم! خیلی هم زشته!

خیلی زشته
اخه چرا؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟
وسط بی آرتی؟؟؟؟؟؟؟؟؟

شاذه دوشنبه 18 مرداد 1395 ساعت 19:10 http://moon30.mihanblog.com

من دعوا ببینم گریه ام می گیره. دو تا زن باشن بیشتر گریه ام می گیره. از آدمیت چی داریم ما؟

,واقعا که آدم ناراحت میشه

Meredith دوشنبه 18 مرداد 1395 ساعت 20:12

حتما از اونا هستن که همش دعوا میکنن :)))

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد