روزانه های یک تریکو تیلو مانیا

میخواهم باز از خودم بنویسیم

روزانه های یک تریکو تیلو مانیا

میخواهم باز از خودم بنویسیم

اینهمه لطف...:)

سلام دوستای عزیزم

طاعاتتون مقبول

چقدر منو ذوق زده میکنید با اینهمه کامنت محبت آمیز

واقعا ممنونم...


قرار عاشقانه ی بینظیری بود...

تصمیم گرفته بود سوپرایزم کنه

سحر راه بیفته و قبل از من ، جلوی دفترم ایستاده باشه

دوستش دارم برای تمام عاشقانه های مردانه ای که فقط مختص خودش هست

دوستش دارم برای اینکه بلد نیست به روش من دوستم داشته باشه و فقط به روش خودش عشق میورزه


کلی کار داشت... از راه رسید... اومد دفتر من ... یه میز به خودش اختصاص داد و وسایلش را پهن کرد

تجربه ی جدیدی بود برام

تاحالا اینهمه در حال کار ندیده بودمش

تا ظهر به کارهاش رسید و من از اینکه تو دفترم باهاش زیر یک سقف بودم لذت بینهایتی بردم

بقیه اش هم عاشقانه گذشت

کلی انرژی گرفتم

کارتهای کوچولو را بهش نشون دادم ... یک نگاه سرسری کرد و گذشت... میدونستم..... چون میشناسمش





پ ن 1 : دیروز کلی مهمون بازی کردیم

پ ن 2 : امروز دنبال جای انگشتاش روی وسایل دفترم میگردم

پ ن 3 : هی لبخندهای گنده گنده میزنم و لبریز از حس خوبم

پ ن 4 : چهل تکه ام خیلی کند پیش میره...


نظرات 19 + ارسال نظر
دل آرام شنبه 29 خرداد 1395 ساعت 09:40

سلاااااااااام
چه خوب که اومد دفترت.
تیلو. حس خوبی دارم. حس می کنم داره بهت نزدیکتر میشه.

سلام دل آرام عزیزم
نه اون بهم بی نهایت نزدیکه
یه طوری یک روحیم تو دو تا جشم
اما اعتقادات خودش را داره... برای همین نمیومد دفترم

دخترشیرازی شنبه 29 خرداد 1395 ساعت 10:06

بی نهایت عشق دریافت کردم
دوست دارم بی نهایت عشق بهت بدم

نازلی شنبه 29 خرداد 1395 ساعت 10:23

ای جوووووون تیلوی دوست داشتنی
چقدرخوشحالم که اینهمه حس خوب گرفتی
میفهمم
حتما تمام مدتی که سرگرم کارش بود تو داشتی غرق لذت بهش نگاه میکردی و خودت از کار افتادی

چقدر خوب منو درک کردی
دقیقا هیچ کاری انجام ندادم
یه دل سیر نگاش کردم
به حرکات دستاش
وقتی تلفن میزد
ولی داشت برای خودش یادداشت مینوشت
البته ناگفته نمونه که اون اصلا حواسش به من نبود
توی کار خیلی خیلی جدی میشه

بهار شیرازززززز شنبه 29 خرداد 1395 ساعت 10:26

خدای مهربونم شکرت....
من از این تریبون استفاده می کنم و یه تشکر بزرگ از آقای دکتر که دل رفیق ما رو بسی شاد نمودندی

منم از این تریبون استفاده میکنم و میگم که تو خیلی خوبی

صحرا شنبه 29 خرداد 1395 ساعت 11:56

چه سورپرایزی! خیلی خوشحال شدم اینا رو خوندم. خوشی هاتون همیشگی

ممنونم عزیزم

آنا شنبه 29 خرداد 1395 ساعت 12:16

چند تا نظر سنجی داری تیلو تیلو؟ خوشم میاد خیلی فعالی. همیشه ذهنت در جهت چیزهایی می رود که باید خوشحالت کنند.


ممنون از تعریفت عزیزم

دندون شنبه 29 خرداد 1395 ساعت 13:43

همیشه این حال خوبو عاشقانه رو داشته باشی باعث شدی لبخند به لبم بیاد...

انشاله همیشه بخندی

مینا شنبه 29 خرداد 1395 ساعت 13:48

سلام عزیزم خیلى خیلى برات خوشحال شدم گلم ایشاالله ایشاالله ایشاالله یه روزى برسه که تا اخرعمرت باهم زیریه سقف زندگى کنى واینقدر زیاد نگاش کنى که دیگه غر بزنى مرررررد پاشو برو بیرون کم وره دل من باش

ای جون
چه حس خوبی منتقل کردی
ممنون

گلشن شنبه 29 خرداد 1395 ساعت 14:13

چه جالب و آرامش بخش......
منم میدونستم کارتا رو بهش میدی عکس العمل خاصی نداره
دندونت چطوره تیلو?

گلشن جانم سلام عزیزدلم
چه خوبه که داری اروم آروم میشناسیمون در حدی که عکس العملها را پیش بینی میکنی
خیلی خیلی بهترم
ولی برای دوتا از دندونام باید برم کلینیک فوق تخصصی و هنوز نرفتم

گلشن شنبه 29 خرداد 1395 ساعت 14:24

سلام
تا حالا چقد خرج دندونات شده تیلو?

این کلینیک که میرم طرف قرارداد با بیمه ما هست
و مخصوص کارکنان آموزش و پرورش
برای همین خیلی برای من ارزون هست
با اینهمه که رفتم پانصد هزارتومن بیشتر نشده

دل آرام شنبه 29 خرداد 1395 ساعت 14:37

ولی من شرط می بندم تو دلش قند آب می شده کنارته

اوهوم
عاشقی میکینی که خوب بلدی عاشقی را

بانو سین شنبه 29 خرداد 1395 ساعت 15:23 http://our-lovely-life-92.blogsky.com/

همیشه عاشق باشی

به همچنین شما

گیلاس سرخ شنبه 29 خرداد 1395 ساعت 16:07

میبینم که تو هم مث خودم یه کم (البته ببخشید) کله شقی،!!!
دختر تو نگفتی یهو یکی میاد دفتر؟
اصن چرا موج منفی میدم من؟
اون قسمت رد انگشتا رو خوب اومدی.


بابا دفتر یه محل عمومی هست... هر کسی هم بیاد کار بدی نمیکردیم
ایشون داشتن کار میکردن منم کار میکردم

گلشن شنبه 29 خرداد 1395 ساعت 16:31

راستی پیغام قبلیمو تایید نکنیا
الان که فکر میکنم من نه مشکل دندون دارم (چون هنوز درد نگرفته) و نه کارکن آموزش پرورشیم!
چون کارکن با فرهنگی فرق داره دیگه
امان از فوضولی

از این حرفا نزن اصلا اسمش فضولی نیست
اسمش کنجکاویه
چشم حذفش میکنم

گیلاس سرخ شنبه 29 خرداد 1395 ساعت 17:45

منظورم از آشناها بود.
پدری برادی خواهری مادری

بازم مشکلی نبود
چون ایشون واقعا داشتن کار انجام میدادن...

گلشن شنبه 29 خرداد 1395 ساعت 18:00

خلافکارا !


معلوم شد؟

رسیدن شنبه 29 خرداد 1395 ساعت 20:22

چقدر خوب .چقدر قشنگ . خدا برا هم نگه تون داره.

mahee شنبه 29 خرداد 1395 ساعت 21:30

ظاهرا روو آقای دکتر بیشتر از تو میشه حساب کرد! خوشم اومد از اینکه اومده پیشت.
دلم قرار عاشقانه خواست!

واقعا اینطوریه؟
خب یه قرار عاشقانه ترتیب بده

mahee یکشنبه 30 خرداد 1395 ساعت 10:17

متاسفانه نه من عاشق کسیم و نه کسی عاشق من! اسمن متاهلم ولی عذب و بی عشقم!!
عذب؟ عزب؟

تو دخملی داری که عاشقشی
میدونم منظورت جنس دیگری از عشق بود.. که لایق اون عشق هستی... مطمئنم عشق را تجربه کردی و میکنی

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد