روزانه های یک تریکو تیلو مانیا

میخواهم باز از خودم بنویسیم

روزانه های یک تریکو تیلو مانیا

میخواهم باز از خودم بنویسیم

ما داریم چیکار میکنیم؟

من شال های رنگی رنگی سرم نمیکنم

دوست دارم روسریم راگره بزنم زیر گلویم

اما مادرم دوست دارد که شالهای خوش آب و رنگ

با طرحهای زیبا سرم کنم

و من حرفش را گوش میکنم



من مانتو و شلوار سرهم یک رنگ دوست ندارم

دوست دارم جور دیگری لباسهایم را ست کنم

اصلا دوست ندارم مانتوی گرون تومنی ، فاخر بپوشم

اما پدرم دوست دارد که من مانتوهای فاخر گرون تومنی بپوشم

و من حرفش را گوش میکنم



من ....

من خیلی چیزها را دوست ندارم

ولی دوست دارم اطرافیانم شاد باشند

برای من که مهم نیست

چه فرقی میکند روسری یا شال

چه فرقی میکند کتان یا نخی

چه فرقی دارد ....

عوضش من همیشه کیف و کفشهای ست رنگی رنگی میخرم



من غمگینم

شماها میفهمید؟؟؟؟

با آقای دکتر سر یک پیغام برای امام رضا دعوایم شده

نباید دعوا میکردیم

نه من

نه او

ولی دعوا کردیم ....


بعد هوای بهاری مرا مست کرد

دلم عشقم را خواست

دلم عاشقانه خواست

و من غمگینم

کسی این غم مرا درک میکند؟

نظرات 5 + ارسال نظر
گلشن دوشنبه 23 فروردین 1395 ساعت 18:45

شاید غم عاشقانه ت رو درک نکنم اما شرایطت رو درک میکنم

من انگار کم آوردم
انگار باید شیرینی بخورم
انگار فشارم افتاده

گلشن دوشنبه 23 فروردین 1395 ساعت 19:37

دلم آقای دکتر رو بزنم

نهههههههههههههههههههه
نزنیش گلشن
خیلی برام عزیزه

دل آرام دوشنبه 23 فروردین 1395 ساعت 22:01

دوست جان فکر کن به اون خواستگارت

دل آرام خودم به اندازه کافی دل آشوبم

جلبک خاتون سه‌شنبه 24 فروردین 1395 ساعت 08:28

من که قهرم

چرا قهری
خب سرزدم نظرات پست اول و دوم را بسته بودی
تو پست سوم برات لبخند زدم
باهام قهر نکن
لدفن

جلبک خاتون سه‌شنبه 24 فروردین 1395 ساعت 08:47

خو من چرا نبودم توی دوستات؟هااان؟

خوب تو قلبم که بودی

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد