روزانه های یک تریکو تیلو مانیا

میخواهم باز از خودم بنویسیم

روزانه های یک تریکو تیلو مانیا

میخواهم باز از خودم بنویسیم

گله از دوستای مجازی

آدم دوست رو برای روزهای شادی میخواد؟

دوست را برای روزهای غم میخواد؟

نه هیچکس نه در شادی های آدم واقعا شریک میشه و نه در غم های ما

من تصمیم دارم در نگاهم به دنیا تجدید نظر کنم

انگار من در دنیایی  غیر از دنیای بقیه زندگی میکنم

شاید هم به اینجا اعتیاد دارم

باید برم

باید کمی افکارم را رها تر کنم

باید از دوستی های مجازی دوری کنم

من خسته ام از دنیایی که داخلش هیچ دوست واقعی ندارم ....

سلام روز شنبه

سلام به همه دوستای گلم

خوبین

پدر بزرگم فوت شده

برای همین چند روزی کمرنگ شدم

الانم هنوز همونطوری که میدونید تا چند روز دیگه هم درگیر مراسم و این حرفا هستیم.....



پ ن 1 : چرا وقتی غصه های بزرگ دارم ، بیشتر دلم نانا را میخواد؟

پ ن2 : چرا نانا حس نمیکنه که من تو لحظه های بد خیلی خیلی بیشتر میخوامش؟

پ ن 3 : هنوز هم که هنوزه هیچ حرفی جز حرفهای نانا منو آروم نمیکنه

پ ن 4 : چقدر سخته کسی از ته دل زجه بزنه و بگه « دیگه بابا ندارم« ... مامان من دیگه بابا نداره.....

نامه شماره 10 - لطفا شما این نامه را نخونید




پ ن 1 : چاووشی داره میخونه : 

رفیقم کجایی ؟ دقیقا کجایی ؟ کجایی تو بی من ؟ تو بی من کجایی؟

یه دنیا غریبم ، کجایی عزیزم؟ نگو دل بریدی خدای نکرده...... بیا زخم هام را یه جوری رفو کن

پ ن 2 :  دردهای روحم چکیده میان شانه هام و دست و شانه هام درد میکنه

پ ن 3 : من روحیه ی خودم را خوب میشناسم، باید عاشق باشم تا بتونم زندگی کنم

پ ن 4 : دردی که منو نکشه حتما منو قوی تر میکنه....



ادامه مطلب ...

لعنت

جرم ما زن بودنه

به جرم زن بودن ، باید خیلی از نگاههای متجاوز را تحمل کنیم





پ ن 1 : اینقدر بدم اومده که نمیخوام حتی در موردش حرف بزنم

پ ن 2 : من وقتی کنار نانا هستم ، عاشقانه زن بودنم را دوست دارم

گزارش کامل غیبت

سلام

میدونم خیلی زیاد و بی دلیل نبودم

اما خب آدمیزاد است دیگر ، گاهی دلش میخواهد نباشد

اول بگم که بابا و مامان با خواهر کوچیکه و شوهرش و اون مغزبادوم خوشمزه رفتن مشهد....

الهی هرکی دلش میخواد زوده زود نصیبش بشه

خب از سه شنبه صبح که مامان اینا از خونه رفتن بیرون ، من و اونیکی خواهر و للی (دوست جونم) رفتیم دنبال خرید

یه عالمه خرید کردیم

برای خودم پالتو  (سرمه ای) - شلوار (سرمه ای) - شال (زرد) - چکمه (مشکی)  - کیف (زرد) خریدم

برای مامانم هم یک روسری خوشگل خریدم

برای مغز بادوم هم یک انگشتر

بعد ناهار اومدیم دفتر و  تا شب سه تایی حسابی خوش گذروندیم....


روز بعدش چهارشنبه

قرار شد نانا بیاد پیشم

یه عالمه آشپزی کردم و چیز میزای خوشمزه درست کردم

روز بی نظیری بود... عسل بود.... روز من بود

شبش هم با خواهر جون رفتیم ، هایپر نگین و یه عالمه خرید ، برای مغز بادوم هم یک سری عروسک اسمورفی خریدم


روز پنجشنبه

صبح اومدم دفتر و یه سرو سامانی به کارهام دادم

بعد ازظهر با خواهر جون و شوهرش قرار گذاشتیم و رفتیم میدان امام

آش رشته پخته بود و چای و ....


روز جمعه

خواهر جون من و داداش را برای ناهار دعوت کرد پیتزا

از صبح که بیدار شدم افتادم به جون خونه

بشور و بساب تا نزدیک ظهر

برای ظهر هم آماده شدیم و رفتیم  خوشگذرونی

بعدش هم اومدیم خونه و حسابی خوابیدیم و تا آخر شب با هم بودیم


روز شنبه

همش را دفتر بودم و حسابی کار کردم

للی هم از وقت ناهار اومد پبشم و حسابی حرف زدیم


روز یکشنبه

خواهر ناهار درست کرد و اومد پیشم

للی هم اومد

با هم ناهار خوردیم و حسابی دخترونه حرف زدیم

و آخر شب که مسافرامون برگشتن....


و من الان اینجام ، با یه عالمه خوشگذرونی...


پ ن 1 : همه روزهام عالی بود ، ولی روزهای بودن نانا برای من غیرقابل توصیف هستند....

پ ن 2 : چند روزه فقط دارم آهنگ یار - فرامز اصلانی را گوش میدم  ...

پ ن 3 : سوغاتیهای خوشگل خوشگل برام آوردن...

پ ن 4 : وقتی کسی برای گفتن یه شب بخیر بخاطر تو ، ساعتهای زیادی منتظر میمونه... یعنی خیییییییییلی دوستت داره......