روزانه های یک تریکو تیلو مانیا

میخواهم باز از خودم بنویسیم

روزانه های یک تریکو تیلو مانیا

میخواهم باز از خودم بنویسیم

یادداشت

 من همیشه و هر روز برای نانا داخل سایت کلوب یادداشت مینوشتم

الان ماههاست هر روز این کار را میکنم

و تازه فهمیدم اون مدتهاست رمز اونجا را گم کرده و اصلا به اونجا سر نمیزنه

از این به بعد برای دل خودم

همه یادداشت ها را اینجا مینویسم

 شاید هرگز این مطالب را نخونی
شاید هیچوقت هم سراغ اینجا نیای
اما من خیلی دلتنگتم
خیلی دلتنگ
امروز رفتی سفر
من پدربزرگم را از دست داده ام
دلتنگم
دلگیرم
مادرم بی پدر شده و غصه او برای من سنگین است
و تو ....
صبح با من سرد
دیشب با من سرد
در حالی که میدانی زندگی من روی مدار لبخندهای تو میچرخد

نظرات 3 + ارسال نظر
مبی شنبه 7 آذر 1394 ساعت 18:59

ای بابا...
آقای عاشق میدونه من تو وبلاگ مینویسم. آدرس وبلاگم رو هم داره. اما قول داده تا خودم احازه ندادم بهش سر نزنه. اون روزای بد دیگه دوست نداشتم حتی فکر کنم ممکنه حرفامو بخونه. برا همین رمز گذاشتم...

تبسم یکشنبه 8 آذر 1394 ساعت 18:25 http://tabasomshadi.blogsky.com

سلام خانمی :**
تسلیت می گم عزیزم.
مواظب خودت باش
تمام این روزا می گذره عزیزم :****

ممنونم
بعله میگذره اما به سختی

مبی دوشنبه 9 آذر 1394 ساعت 14:08

چطوری گندم من؟

فدای تو
امروز بعد از کلی وقت اومدم سرکار
و حسابی شلوغم
تو را دارم خوبم

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد