روزانه های یک تریکو تیلو مانیا

میخواهم باز از خودم بنویسیم

روزانه های یک تریکو تیلو مانیا

میخواهم باز از خودم بنویسیم

چالش من

سلام

باید یه چالش « من» راه بندازیم

هرکدوم بیایم و یه پست درباره خودمون بگیم

هرکی هر طور دوست داره


مثلا

من

دختری سی و چهارساله

پانزده ساله که شاغلم

دفتر خصوصی دارم

تجربه ازدواج ناموفق را دارم (اما ماله سالهای دوره - خیلی دور - جوری که اصلا فراموش شده - اونوقت نوزده ساله بودم)

عاشق خانواده م هستم (عاشق پدری که پشت سرمه مثل کوه - مادری مهربان تر از آفتاب و دریا - دوتاخواهر که عاشقانه های فراوانی داریم و یک دونه داداش که عزیزدردونه س )

خداوند به من لطف کرده و اجازه داده عشق را با نانا تجربه کنم، عشقی فرازمینی

بیشتر از هفت ساله عاشق نانا هستم (هرچند عشق ممنوع باشه - گاهی عشق بدون اجازه وارد قلبت میشه و جوری رشد میکنه و ریشه میزنه که هرگز نتونی ازش دست بکشی .... این عشق پنهانیه .... اما هرچیزی که خدا را ناخشنود نکنه میتونه مایه آرامش و تجربه های زیبا باشه)

رنگها من را به شوق می آورند

رنگها و نورها....

کتاب خیلی دوست دارم (دبیرستانی که بودم معلم ادبیاتمون بهم گفت هرکتابی ارزش یکبار خوندن را داره و من این را سرلوحه ی خوندن قرار دادم و هر کتابی به دستم برسه میخونم)

این بیماری لعنتی منو رنج مبده (هرچند توضیحش زیبا نیست ... اما این بیماری به ترجمه فارسی میشه اختلال موکندن ، من بی اختیار شاخه شاخه موهام را میکنم.....)



بعد از اینکه عاشق شدم یاد گرفتم که هرروز عاشقتر بشم وبعد قد کشیدم و بزرگ شدم

خودم را انسان منحصر به فردی میدونم

برای خویشتنم احترام قایلم

‌و به قولی « عشق از من آدم بهتری ساخته »


پ ن ۱ : از رنجهام ننوشتم (خیلی کم نوشتم... هرکسی در زندگیش رنج های بیشماری ممکنه تجربه کنه ولی اگه بتونه با این رنجها درس زندگی بیاموزه و بزرگتر بشه ، زیر چرخ زمانه خرد نمیشه)

پ ن ۲ : از عذاب هام ننوشتم

پ ن ۳ : از کابوسهام هم ننوشتم

پ ن 4 : دوستانی که اینجا را میخونید لطفا توی این چالش شرکت کنید... خوشحال میشم...


در نهایت این پشت ویرایش شده... و شاید باز هم ویرایش بشه و بهش اضافه کنم

نظرات 6 + ارسال نظر
تبسم پنج‌شنبه 5 شهریور 1394 ساعت 00:43 http://tabasomshadi.blogsky.com

چه چالش جالبی.
خیلی خوبه قدر زندگی رو می دونی.
:))) منم می نویسم.
بوس بهت دختر خوب و مقاوم عزیز :***

تبسم پنج‌شنبه 5 شهریور 1394 ساعت 00:48 http://tabasomshadi.blogsky.com

چه چالش جالبی.
خیلی خوبه قدر زندگی رو می دونی.
:))) منم می نویسم.
بوس بهت دختر خوب و مقاوم عزیز :***
خدا کنه فقط شارزم تموم نشه بتونم امشب بنویسم. :)))

من منتظر نوشته های خوبت هستم

تبسم پنج‌شنبه 5 شهریور 1394 ساعت 01:10 http://tabasomshadi.blogsky.com

چه حوری لینک میدن?
نتونستم لینک بدم :)

اون بالا علامت لینک را ببین
اونجا ادرس را بنویس و لینک بده

ح مثل ... پنج‌شنبه 5 شهریور 1394 ساعت 08:48

سلام خانمی خوبی صبحت بخیر . عزیزم خیلی لطف داری که میگی من پر از انرزی مثبتم . امیدوارم بتونم برات کاری کنم هر چند در حد چند تا خط نوشته و جمله باشه . میشه از بیماریت برام بگی عزیزم انشالله هرچه زودتر خوب بشی.

اگه یه سرچ کوچولو بکنی تو اینترنت متوجه میشی
یه اختلال هست
ترجمه فارسیش میشه اختلال مو کندن....
اصلا دوستش ندارم

ح مثل ... پنج‌شنبه 5 شهریور 1394 ساعت 08:53

میخوام برات یه اسم انتخاب کنم دارم فکر میکنم چی صدات کنم. نخواستم اسمت رو بپرسم که معذب بشی اما اسمت رو من میذارم هدیه

اگه ازش خوشت نمیات هر اسمی دوس داشتی بگو با همون اسم صدات کنم. راستی میدونی منم 33 سالمه و آذر امسال میرم تو 34 ؟
لیسانس زبان دارم و تو زبانکده کار میکنم و مجردم.

سلام عزیزم
منم اسمت را نمیدونم ، ولی میدونم که از اون دخترای با پشتکاری هستی که هرچیزی را که بخوان میسازن و به دست میارن.
هدیه خیلی هم اسم قشنگیه
قبول میکنم
ممنون

دل آرام پنج‌شنبه 5 شهریور 1394 ساعت 09:44

چه خوب که راضی هستی

من همیشه راضی به رضای خداوند هستم
حتی جاهایی که زندگی سخت میشه
و همیشه دیدم که شاید به باریکی مو برسه اما پاره نمیشه ... چون خدایی هست که هوامو داره

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد