روزانه های یک تریکو تیلو مانیا

میخواهم باز از خودم بنویسیم

روزانه های یک تریکو تیلو مانیا

میخواهم باز از خودم بنویسیم

امروز در جوان ترین سن خودت هستی...

سلام

روزتون زیبا

روزگارتون پر انرژی

دلتون گرم

زمستونتون زیبا

آسمون دلتون آفتابی

آفتاب خوشرنگ زمستونی مهمون لحظه هاتون





امروز در جوان ترین سن خودتون هستید

من دیروز اینو دقیقا درک کردم

تا روز قبل داری زندگی خودت را میکنی... بعد یهو روکش دندونت میفته

خب اینکه مشکل حادی نیست

کیفیت مواد دندانپزشکی خوب نبوده و چسب روکش دندان از بین رفته

البته همیشه اینطوری نیست

گاهی دندان زیر روکش خراب شده ... گاهی خود روکش اشکال پیدا کرده

ولی در مورد دندون من چسب روکش ایراد پیدا کرده بود

خب به خودت میگی اینکه چیز مهمی نیست... یه قطره چسب میزنه و تمام ...

وقتی رفتم دندانم را بچسبانم با تمام اون معطلی هایی که دیروز تعریف کردم ... وقتی بالاخره پزشک تشریف آوردند و دندان من را تحویل گرفتند یه نگاهی به روکش انداختند و گفتند خب بله سالم هست

بعد هم یه نگاهی به دندان داخل دهانم انداختند و تست کردند ... فرمودند پایه هم سالمه...

در این لحظه روکش دندان از دست دکتر افتاد زمین ...

به دستیارشون فرمودند که این روکش را بردار و الکل بزن و بده به من ...

بعد روکش را یکی دوبار توی دهان تست کردند و در نهایت چسب زدند و بقیه پروسه

همون لحظه گفتم انگار بلند هست و درست جا نیفتاده و ... فرمودند این حس الانتون هست ... دقیقا درست هست...

کناره ی دندان هم یه احساس ناراحتی داشتم که گفتند احتمالا چسبهای اضافه بیرون زده و بعد از یکی دو ساعت که مسواک بزنید درست میشه ...

وقتی رسیدم خونه و توی آینه دقیق تر نگاه کردم متوجه شدم کناره ی روکش دندان به اصطلاح «لب پَر» شده و همین هست که منو اذیت میکنه

یه سمت روکش هم حالا به هردلیلی (یا اینکه روکش را سرو ته گذاشتند سرجاش... یا چسب به مقدار درست نبوده ) به شدت اذیتم میکنه

خلاصه که ... وقتی میگم امروز در جوان ترین سن تون هستید و ازش لذت ببرید از من بپذیرید...

هر روز که میگذره یه چیز کوچولو و مسخره میتونه یه حس ناخوشایند براتون ایجاد کنه...

از لحظه های خوب... از حال خوب... از سلامتی... تا زمانی که هستند لذت ببرید

قدر لحظه ها را بدانید و البته شاکر پروردگار باشید

شاکر برای داشته های ارزشمندی که گاهی حتی به چشممون نمیان...




دیروز خاله جان تماس گرفتند و فرمودند از نانوایی کنار نان و نان خشک برای دایی جان بخر

خریدم و رفتم یه سری هم به دایی جان زدم

خاله را رساندم خونه شون

بعد رفتم خونه

گلهای شمعدونی توی تراس پر از گل شدند دوباره ...

بساط میناکاری را یه جایی توی آفتاب عصر زمستونی پهن کردم و مشغول شدم ...

امروز صبح هم آماده شدم و بدو بدو رفتم باشگاه

البته وقتی رسیدم همه پشت در ایستاده بودند

خانم مسئول باشگاه دیر کرده بود ...

یه کمی شوخی کردیم و خندیدیم

مربی مون اونقدر ماه و دوست داشتنی و مسئولیت پذیر هست که اون ده دقیقه را اضافه تر ماند که کلاسمون کوتاه نشه...

مروارید جون واقعا مربی بینظیری هست...

کالری ها را سوزاندیم و اومدم دفتر

آقای دکتر چندین بار باهام تماس گرفته بودند... زنگ میزنم میگم عزیزم ... هفت ماه از برنامه باشگاه من گذشت... هنوز این برنامه را حفظ نشدید؟؟؟؟ اخه بی دقتی تا چه حد؟؟؟؟؟؟؟؟ میخنده میگه فکر کردم امروز خواب موندی!!!!!!!!!!!!!!!!!!

یعنی این آقایون این زبون را نداشتند.....




پ ن 1: امروز باز نانوایی کناریمون تعطیل هست

خب اینم برای ما نانوایی نشد...

درسته که قصد جابجا شدن داره ... ولی اینطوری نامنظم ... اونم نانوایی؟؟؟؟؟؟


پ ن 2: مادرجان برای فردا به خواهرا گفته بیان خونمون

شاید نیام سرکار... نمیدونم



نظرات 7 + ارسال نظر
فاضله دوشنبه 11 دی 1402 ساعت 11:16 http://golneveshteshgh.blogsky.com

سارا دوشنبه 11 دی 1402 ساعت 13:04 https://15azar59.blogsky.com

تیلو جانم
اون روکش را سر فرصت پیگیری کن حتما درز و لب پر شدن و درست جا نیافتادنش ممکنه باعث عفونت پایه بشه و بعد هم دردسرهای بیشتر
.
شاید علت کم مشتری بودن نانوایی همین بی نظمی هاشه نمیدونن بازه یا نه ترجیح میدن از جاییکه همیشه هستن نون تهیه کنن

متاسفانه با اینکه خیلی از دندانپزشکی میترسم باید حتما پیگیری کنم
چون همونطوری که گفتی ممکنه دردسر بیشتری برام درست کنه
والا چی بگم ... میگه چون مشتری نیست منظم نمیاد و داره دنبال مغازه برای جابجا شدن میگرده

ربولی حسن کور دوشنبه 11 دی 1402 ساعت 16:48 http://rezasr2.blogsky.com

سلام
به نظر من حتما پیش همون دندون پزشک برین. خودش لب پرش کرده خودش هم باید درستش کنه!
تازه گفته مسواک بزن درست میشه! مثل کفاشهایی که میگن کفشو بپوشی جا باز میکنه

سلام جناب دکتر
میدونید که چنین چیزی را برعهده نمیگیره و قبول نمیکنه که همچین اتفاقی تقصیر ایشون بوده ...

مانی سه‌شنبه 12 دی 1402 ساعت 09:06

چشم

چشمتون پر نور
زندگیتون روشن و زیبا

رضوان سه‌شنبه 12 دی 1402 ساعت 09:55 https://nachagh.blogsky.com/

تیلو تیلوی عزیز!روکش دندان شما از دست دکتر بر روی زمین افتاده و لب پر شده ولی ایشان بدون بررسی جاگذاری کرده اند به دانشکده دندان پزشکی بروید تا برای شما بگویند آیا راهی هست که درستش کنند یا ناچارید روکش جدید سفارش دهید؟

میدونی رضوان جان ... نیاز به بررسی خاصی نیست .. با چشم کاملا پیدا هست... به خصوص که من بهشون گفتم این گوشه داره اذیت میکنه و ایشون چک کردند و فرمودند مسواک بزن و چسب اضافه هست و ...

لیمو سه‌شنبه 12 دی 1402 ساعت 10:52 https://lemonn.blogsky.com

آی تیلو جان یه ترس به ترسهام اضافه شد. چرا سعی میکن کار رو سریع و بی دقت انجام بدن که اینطوری بشه؟؟ ای خدا
+ از دست این آقایون
++ فکر کنم بخاطر بی نظمیش دیگه مهرش از دلت رفت.

اخ نگو ... میدونی نوبتی که برای دندونپزشکی گرفته بودم به خاطر همین ترس کنسل کردم
دیدم میرم یه چیزی را درست کنم خرابتر میشه

Mehraban چهارشنبه 13 دی 1402 ساعت 00:43

چقدر آدم مثبتی هستین‌حس بسیار خوبی با این همه فاصله ازتون میگیرم.کاش منم بتونم رو خودم مسلط شم و انقدر نسبت به بعضی ادم ها منفی نباشم

شما خودتون به من کلی حس خوب میدید...
مطمئنم میتونید هرجوری که بخواین زندگی کنید

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد