روزانه های یک تریکو تیلو مانیا

میخواهم باز از خودم بنویسیم

روزانه های یک تریکو تیلو مانیا

میخواهم باز از خودم بنویسیم

باورتون میشه تیرماه تمام شد؟

سلام

صبحتون خوشرنگ

روزتون پر از حال خوش


باورم نمیشد که اولین ماه تابستونی به همین سرعت تمام شد... حتی به تقویم کامپیوترم شک کردم و پاشدم سررسیدم را باز کردم و از تعجب شاخ در آوردم

از خودم پرسیدم خواب بودی؟؟؟ ماه تیر را چکارکردی؟؟؟ هرچی فکر کردم چیزی یادم نیومد از سر و ته این ماه ...



دیروز بعد از اینکه ساعت کاری تمام شد پاشدم رفتم یه کاکتوس کوچولوی رنگی و یک بسته شکلات خوشگل برای مغزبادوم خریدم

یادتون باشه یه مداد رنگی با جعبه چوبی و کلی خرده ریز چوبی هم براش خریده بودم که اونم برداشتم و رفتم خونشون

کلی این فسقلی پرانرژی را بوسیدم

کلی برام حرف زد و تعریف کرد

چقدر خاطرات سفر از نگاه بچه ها جذاب و دوست داشتنیه

اونا کلا دنیا را یه شکل دیگه میبینن

تو خونه ما به دنیای بچه ها خیلی پر و بال داده میشه ...

حتی ما هم که بچه بودیم یادمه مامانم برای دنیای رنگی رنگی ما خیلی کارهای قشنگ میکرد

فانتزی های اون روزا با حالا خیلی فرق داشت ولی مامان و بابا همیشه سعی میکردند که دنیای بچگی ما را رنگی و شاد نگه دارند

خلاصه بعد از خونه مغزبادوم یه راست رفتم سراغ گل و گیاههای خونه

یه گلدون فسقلی هم برای خودم خریده بودم که گذاشتم یه جای خنک تا مهمون تازه حسابی بهمون عادت کنه



داداش و زن داداش وقتایی که میخوان بیان ایران اصولا میرن تو فروشگاه و تصویری با من تماس میگیرن و برای خرید از من کمک میگیرن

حالا که برای رنگ و مدلها ... چه سایز... و چه مشورت که برای کی چی بخریم

خلاصه که دیشب یه گشت و گزار اروپایی داشتم

یکی دوساعتی باهاشون تو فروشگاهها چرخیدم و خرید کردیم و حسابی خوش گذشت

همون بهتر که از بی ارزشی پولمون هیچی نگم



از امروز باید به طور فشرده کار کنم و تمام تنبلی دوماه پیش را جبران کنم

دیگه هیچ وقت اضافه ای ندارم

تازه این وسط کلی هم مهمون بازی و برنامه در پیش رو داریم


ex5j_۲۰۱۹۰۷۲۲_۲۲۴۱۰۲.jpg


اینم عکس شکلات....