گل و گیاهان تیلویی

جزر و مد دوشنبه 10 تیر 1398 ساعت 14:23

من عاشق قلمه ی گلها هستم و وقتی خودم می کارم و رشد می کنن واقعا میرم فضا... خونه رو پر از حسن یوسف کردم و بابام میگه خداییش بسه دیگه

انگار این حس بین خیلی از افراد مشترک هست
منم دارم تقریبا همین کار را میکنم

لیلی۱ دوشنبه 10 تیر 1398 ساعت 14:57

سلام عزیزم عکسها بسیار زیبا ک با سلیقه بودن کاملا شخصیت زیبا و جذاب صاحبش رو به نمایش میذاره
دوست دارم

سلام به روی ماهت
بهم لطف داری
چشمای زیبای شماست که همه چیز را خوشگل میبینه

نل دوشنبه 10 تیر 1398 ساعت 15:40

چه افتابی
چه گلهایی
چه زیبا
عالی بودن

صبح مهدی..الان هم تو..

خداروشکر میکنم میتونم هنوز بخونمتون و هستین و دارمتون

متشکرم
خودت نمیخوای بنویسی؟ نمیخوای این روزه سکوت رابشکنی؟

مهدی دوشنبه 10 تیر 1398 ساعت 16:07

چه خبرههههه از گل و گیاه!
اون درختچه هایِ مرکبات چی می گن وقتی اب به برگ هاشون میپاشی و بوشون بلند میشه؟!
آفتابه رو هم خوب ست کردی با رنگ سبزی هااا
چه نوری میخورن اون قلمه های حسن یوسف که انقدر جوون دار و بنفش و مخملی شدن!!!
کاش بتونی یه یاس هم تو بالکن بگذاری که تیمت تکمیل بشه.

شرمنده ام والا ... خودم اصلا به چشمم نیومد آفتابه ولی دوستان تک و توک بهم گفتند و کلی خجالت زدتونم... ولی میدونید دیگه تیلو سانسور نداره ، خب ما با همین آفتابه اون سبزیجات را آب میدیم
حتما برای بهار بعدی یاس را میزارم تو لیست خرید

لاندا دوشنبه 10 تیر 1398 ساعت 16:39

wowwwwwwwwwwwww
عجب بالکن باصفایی. اونا درخت نارنجن؟
تو این گرما همه گلای من دارن خراب میشن توی بالکن. حشره گذاشتن اصلا. تو خونه ای ها اوضاعشون بهتره ولی اونا هم سختشونه

درخت کامکوارت ، نارنج، پرتقال و لیموترش هستند
تو این گرما دقت ویژه میخوان و نگهداری خیلی خیلی بیشتر
من تقریبا روزی دوبار آبپاشی (غبارپاشی آب روی سطح گیاه) میکنم که خنک بشن و برای حشره هم به ناچار از اسپری حشره کش روی سطح خاکشون استفاده میکنم ... من دوست ندارم گل با خاک را ببرم تو فضای خونه یه حساسیت و یه فوبیای مسخره که میدونی به حشره دارم ، اگه گل و گیاهی که خاک داره ببرم تو خونه حالم خراب میشه... برای همینم اینهمه قلمه میبرم داخل ساختمان... اما یه عالمه از گلها را بردم توی راه پله گذاشتم و اونا حالشون بهتره.... البته میدونم توی خیلی از آپارتمانها نمیشه گل توی راه پله گذاشت ما طبقه آخر هستیم و از سرسرای بالا نورخیلی خوبی داریم... اگه یادم بمونه عصر که میرم خونه عکسش را برات میفرستم

نل دوشنبه 10 تیر 1398 ساعت 17:15

در پاسخت ی دنیا نوشتم.بعد هم پاک کردم
کاش میشد بنویسم و از لذتهای کوچولوی این روزهام مینوشتم
بهش فکر میکنم.

قبلش برام خیلی خیلی سخت دعا کن.

من دعاگوت هستم اگه لایق باشم
لااقل حالا که نوشتی پاک نمیکردی
بنویس
نوشتن حال دلت را بهتر میکنه

قلب من بدون نقاب دوشنبه 10 تیر 1398 ساعت 20:46 http://daroneman.blog.ir

وای تیلو چرا وبلاگ های شما اینجوری شده؟
صبح بیکار بودم میخواستم کامنت برات بذارم با گوشی نمیشد!!!!

وای گل هاش رو نگاه کن
چقدر خوشگل و نازن
بالکن که دیگه نگو دلبر ی بود برای خودش

متشکرم از تعریفت

قلب من بدون نقاب دوشنبه 10 تیر 1398 ساعت 20:47 http://daroneman.blog.ir

وای تیلو چرا وبلاگ های شما اینجوری شده؟
صبح بیکار بودم میخواستم کامنت برات بذارم با گوشی نمیشد!!!!

وای گل هاش رو نگاه کن
چقدر خوشگل و نازن
بالکن که دیگه نگو دلبر ی بود برای خودش

والا نمیدونم بلاگ اسکای داره چیکار میکنه
قالب ها را هم یهو عوض کرده
دوستای دیگه هم با باز کردن وبلاگم مشکل دارن

الی دوشنبه 10 تیر 1398 ساعت 22:53 http://elhamsculptor.blogsky.

وااای چه خوشکلن

چشمای زیبای شماست که خوشگل میبینه

نسترن سه‌شنبه 11 تیر 1398 ساعت 11:01 http://second-house.blogfa.com/

چه گلهایی به به...چه بالکن باصفایی:)
من عاااشق گل و گیاهم...از همه گلهاتونم دارم بجز اون درختچه ها...
و چققققدر عاشق گلهای اون( گهواره یوسف اگر اشتباه نکنم) هستم

متشکرم
امیدوارم گلهای شما زیباتر و شاداب تر از گلهای ما باشند و هر بار میبینی یه عالمه کیف کنی
اسمش گهواره یوسف هست یا موسی در گهواره؟؟؟؟؟؟؟
هرچی که هست من تازه گرفتمش و هنوز گل نداده

رهآ سه‌شنبه 11 تیر 1398 ساعت 16:50 http://rahayei.blogsky.com

بالاخره عکس گذاشتی :)
چه بالکن قشنگی. من همیشه تو خیابون و کوچه که راه میرم به بالکن ها نگاه میکنم ... قطعن برای شما هم از اون دلبرهاست :)

رهاجان خوبی؟
خدا را شکر که سفر بهت خوش گذشته
بالکن ما از هیچ جا دید نداره

نسترن سه‌شنبه 11 تیر 1398 ساعت 21:38 http://second-house.blogfa.com/

والا مادر همسر دادن به من گفتن گهواره یوسف، بعد من گفتم باید موسی باشه ها گفتن نه!!! نمیدونم والا...دروغ چرا سرچ هم نکردم

من سرچ کردم ... انگار موسی در گهواره درست تر هست

ولی من گهواره یوسف را هم خیلی دوست داشتم ... میشه اسمش را عوض کنیم

رسیدن چهارشنبه 12 تیر 1398 ساعت 09:28

وای اینا چه خوشکلن. خیلی خوش به حالت که وسط گل و گیاهی خیلی با صفاست