روزانه های یک تریکو تیلو مانیا

میخواهم باز از خودم بنویسیم

روزانه های یک تریکو تیلو مانیا

میخواهم باز از خودم بنویسیم

دوشنبه ای تابستانی

سلام

روزگارتون لبریز از شادی


امشب مراسم دعا و شب هفت برای مادربزرگ داریم

برای همین کله سحر کارهام را آماده میکنم که دیگه برنگردم خونه و از دفتر برم خونه ای که دیگه مادربزرگ نداره... خونه ای که چراغش خاموش شده

صبح زودتر از هر روز بیدار میشم و تا چشمام را باز میکنم انگار یه تله پاتی عمیق بین من و آقای دکتر برقرار باشه تلفنم زنگ میخوره

حرف میزنیم و حرف... انگار نه انگار که هر دو کلی کار داریم و برای همین زودتر از هر روز بیدار شدیم

نیم ساعتی که حرف میزنیم و گل میگیم و گل میشنویم، لبخندهردومون کش میاد و حال دلمون خوبه خوبه...

حالا با دور تندتر به کارها رسیدگی میکنم

دوش میگیرم

لباسهایی که برای مراسم لازم دارم را میچینم داخل یه کیف دستی... کفش و کیف برمیدارم...

لباسهای مربوط به سرکارم را میپوشم و میام پایین... مامان و بابا زودتر دارن میرن دنبال اون لیست خریدی که بهشون محول شده

به بابا میگم ماشین نمیبرم ... چون برای مراسم و بعدش برای جای پارک مشکل پیدا میکنیم

میگه پس زودباش تا یه جایی برسونمت

حال دلم خوبه... نزدیکترین ایستگاه بی آر تی با مامان بابا خداحافظی میکنم

حال دلم خوبه ، اما دیگه مثل اکثر اوقات دلم نمیخواد آدمها را تماشا کنم و داستانهاشون را تو ذهنم مرور کنم

زل میزنم به خیابان و آرامم

وسط راه تصمیم میگیرم قبل از رفتن به دفتر یه سری بزنم به یه ابزار فروشی نزدیک (ابزار و وسایل تزئینات و جینگیل و پنگیل... یه فضای بزرگ پر از وسایل و لوازم تزئینی و سفالی و مهره و گیره و ... )

یکی دوتا ایستگاه قبل دفتر پیاده میشم و هندزفری تو گوشم داره میخونه... اصلا نمیشنوم چی میخونه ... کرم ضدآفتاب زدم و عینکم هم به چشمم هست و دلم میخواد آفتاب مستقیم بخوره بهم... برای همین توی آفتاب قدمهای کوچولو برمیدارم

این ابزار فروشی واقعا حال دل منو خوب میکنه (انارهای سفالی خوشگلش را نگاه میکنم .... قابهای سفالی سفید ، یه عالمه قندهای شکل دار، ربان های رنگارنگ در سایزهای مختلف، کنف، تور، گل های فسقلی رنگارنگ، یه عالمه شمع، یه دنیا وسایل حصیری....)

لابلای وسایل یه دوری میزنم

رنگ مورد نظر ربان نداره و میگه ربان کمیاب شده... یکی دوتا رنگ دیگه برمیدارم

یک بسته هم مهره نقره ای میخرم

یک بسته هم گل قرمز... همونجا به خودم میگم با این گلهای قرمز برای مغزبادوم تل درست میکنم و قند تو دلم آب میشه

قندهای ماله سفره عقد را نگاه میکنم و یاد دختر خاله میفتم... الهی خوشبخت بشه

نیم ساعتی لابلای وسایل اونجا فقط تماشا میکنم

بعدم قدم زنان اومدم دفتر

آرومم


بیشتر وبلاگهایی که باز میکنم برای خواندن یه چیزایی از ناامیدی نوشتن

لابلای نوشته های همه یه چیز مشترک هست... اما ... اما ... میشه قوی بود و امیدوار

هرروز ... هر بار که ناامید میشم به خودم میگم خدایی هست ... خدایی که هوای همه را داره...




پ ن 1: خدایا دل هممون را آروم کن

پ ن 2: به لطف پروردگار امیدوارم

پ ن 3: از دیروز بساط طراحی کارت پستالم را پهن کردم روی میز... یه عالمه مداد رنگی و مقوا و چسب و ربان و قیچی...

پ ن 4: زن دایی برام مسیج زده برای ظهر ناهار منتظرتم... چقدر خوبه کسی اینهمه هوای آدم را داشته باشه





نظرات 12 + ارسال نظر
رسیدن دوشنبه 29 مرداد 1397 ساعت 10:22

سلام عزیزم. خدا قوت . متن ت مثل توصیف کتاب داستان ها شده . کلی حس خوب داشت .


سلام به روی ماهت
ممنونم از تعریفت

انتخاب هایم مرا به اینجا رساند دوشنبه 29 مرداد 1397 ساعت 11:01

سلام عزیزم
این چه حرفیه
کامنت ها رو بستم چون ی سری بیکار کامنت مسخره میدن
شما تاج سر هستی

عزیزم قبلا این دکتر رو معرفی کردی
رفتم ولی آدرس پیدا نکردم
یادم نمیاد شمارش رو به من دادی یا نه
ولی 118 نداره شماره ای از این دکتر

تیلو چطور میشه نوبت گرفت
فدات راهنمایی بکنی ممنون میشم

سلام به روی ماهت عزیزدلم
خوب کاری کردی که بستی... آرامش حق ت هست
الان شماره ش همراهم نیست
ولی برات میارم و کامنت میکنم
اره قبلا هم شماره ش را بهت دادم عزیزدلم

رئوفه دوشنبه 29 مرداد 1397 ساعت 11:11

سلام تیلویی( چه اسم بامزه ای )
مادربزرگتون با صلحا محشور بشن ان شاءلله
این پست با فوتی شروع شد و لی همش حس خوب گرفتم
چن تا ورق زدم. به به ! وبتون خیلی خیلی جالب و خوندنیه. چندین پستو خوندم کللی هم خندیدم

هیچی دیگه.کاریش نمیشه کرد. مشتری شدیم

شهریور شادو شیرینی داشته باشی

سلام به روی ماهت
متشکرم
کامنت شما هم کلی حس خوب بهمون داد
انشاله که همیشه خنده به لبت باشه

رئوفه دوشنبه 29 مرداد 1397 ساعت 11:13

تقدیم شما

اینجا چرا گل رز سرخ نداره عه

ای جونم
شما خودت گلی

رئوفه دوشنبه 29 مرداد 1397 ساعت 11:19

به اون مغازهه، اوازم کاردستی و تزیینات فروشی نمیگن؟ .اینطور که شما گفتی، من در لحظه نخست، ابزار و یراق فروشی به ذهنم گذشتو سریع برام سوال شد که الان این تیلویی تو همچین مغازه ای چکار داره؟ !!

اخه اسم مغازه ش هست «ابزار گل قشنگ» ... راست میگی... به اون مغازه ها هم میگن ابزار...

رافائل دوشنبه 29 مرداد 1397 ساعت 11:45 http://raphaeletanha.blogsky.com

روحشون شاد‌

لیلی دوشنبه 29 مرداد 1397 ساعت 12:44

الهی شکر که حال دلت خوبه عزیزم

الحمدلله
حال دل شما چطوره؟

انتخاب هایم مرا به اینجا رساند دوشنبه 29 مرداد 1397 ساعت 13:21

سلام عزیزم
این چه حرفیه
کامنت ها رو بستم چون ی سری بیکار کامنت مسخره میدن
شما تاج سر هستی

عزیزم قبلا این دکتر رو معرفی کردی
رفتم ولی آدرس پیدا نکردم
یادم نمیاد شمارش رو به من دادی یا نه
ولی 118 نداره شماره ای از این دکتر

تیلو چطور میشه نوبت گرفت
فدات راهنمایی بکنی ممنون میشم

سلام به روی ماهت
خوب کاری کردی
حق شما هست که با وبلاگت هرطور دوست داری رفتار کنی

بهامین دوشنبه 29 مرداد 1397 ساعت 14:55 http://notbookman.blogsky.com

سلام
اونقدررر خوشگل تعریف کردی دوبار خوندمش

سلام به روی ماهت
چشمای شماست که زیبا میبینه وگرنه چیز خاصی نبود

فرشته دوشنبه 29 مرداد 1397 ساعت 20:11

منم از اون مغازه های ابزار فروشی میخوام

عالی هستند
امروز صبح هم دلم میخواست دوباره برم همونجا

الی دوشنبه 29 مرداد 1397 ساعت 23:13 http://elhamsculptor.blogsky.com

امیدوارم همه چیز درست بشه
وام تو درست بشه
قرار عاشقانت برقرار باشه
کاغذ و جوهر و لوازم چاپ ارزون شن
آفتاب کماکان بتابه (هرچی تو عاشق آفتابی من عاشق بارون)
زندگی خواهرت آروم شه
پا درد مامانتون بهتر شه
دخترخالت خوشبخت شه
مغز بادوم خوش آینده باشه
و
.
.
خودت بشی یه گندم سبز شده و سرزنده و خوشبخت و سعادتمند و پر از رنگی رنگی و خنده


تمام

وای متشکرم
منم امیدوارم که همه چیز درست بشه و همه در شادی و سلامت زندگی کنن
وام که انگار قرار نیست درست بشه ولی من مطمئنم خداوند هوای منو داره
قرار عاشقانه را مثل همیشه به لطف پروردگار امیدوارم
چشمم آب نمیخوره چیزی تو این مملکت ارزون بشه
من عاشق آفتاب و بارون و هرچی حس و حال خوب هست ، هستم
الهی
الهی
الهی
الهی
الهی
چقدر مهربونی دختر

لاندا سه‌شنبه 30 مرداد 1397 ساعت 10:28 http://dailyevents.blogsky.com/

وااای من عاشق این نوع مغازه ها ام. خیلی خوش میگذره توشون و روح آدم تازه میشه. بعدا عکس هنرنمایی هات رو بذار


واقعا این مغازه ها روح دارن و روح آدم را تازه میکنن

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد