روزانه های یک تریکو تیلو مانیا

میخواهم باز از خودم بنویسیم

روزانه های یک تریکو تیلو مانیا

میخواهم باز از خودم بنویسیم

سخت جانی

ماشین بنزین نداشت صبح

اول صبح بنزین زدم

چند روز نبودم چند تا قبض آوردن و برام گذاشتن

دستشون درد نکنه

یه نگاهی به مسیجهای باز نشده میندازم.... 5 تا قبض تلفن که دیگه زمان نداره برام رسیده

یه نگاه به تقویم میکنم یه مبلغی باید بریزم به یه حسابی...

بازم سخت جانی میکنم

بسم الله الرحمن الرحیم ... دستگاه را روشن میکنم... چراغ تونر بهم دهن کجی میکنه...

زنگ میزنم برام یه تونر بفرستید، قیمتش دقیقا دوبرابر شده

سفارشم را ثبت میکنه و میگه، تونر رنگی لازم ندارین... میگم نه... میگه قیمتش شده .... دود از سرم بلندمیشه بیشتر از سه برابر....

نزدیک ظهر دارم یه مشتری را راه میندازم که دستگاه کد میزنه....

زنگ میزنم به سرویس کار... میگه باید بیام و نیاز به سرویس داره....

یه نگاهی به موجودی کارتم میندازم.... بازم سخت جانی میکنم

بازم سخت جانی میکنم




پ ن 1: هر روز اینطور نمیشه که ...


پ ن 2: هر روز که اینهمه قبض تلمبار شده روی دستمون نیست


پ ن 3:  با اینهمه گرانی داریم به کجا میریم؟


پ ن 4: خسته شدم از قیمتهایی که هوش از سر آدم میپرونن


پ ن 5: آقای دکتر با یه غیرت مردانه با صدایی خش دار و کمی عصبانی میگه، بابات کجان که تو تنهایی و سرویس کار میخواد بیاد...

به روی خودم نمیارم و میگم نگران نباش ، چیز مهمی نیست از پسش بر میام...

اخمای روی پیشونیش را تو صداش حس میکنم میگه به من خبر بده... اومدن و رفتنش را...

میگم : چشم

آقای تعمیرکار میاد ، زنگ میزنم روی گوشیش، رد تماس... سریع مسیح میفرسته: اومد؟ کی میره...

مسیج میزنم: بله الان... نمیدونم

کار آقای تعمیرکار نیم ساعت بیشتر طول نکشید.... زنگ زدم رد تماس کردن... نوشت: خیالم راحت شد... میدونم که رفت... ممنون که خبر دادی

دلواپیسهات هم مدل خاص خودت هست


نظرات 4 + ارسال نظر
دندون یکشنبه 28 مرداد 1397 ساعت 08:55 http://shab-roooz.blogsky.com/

اخ اخ اخ از گرونی نگو که دلمون خونه... شامپوی همسر که دیگه وارد نمیشه و خود ایران داره میزنه از 17 تومن شده 35 تومن دیروز خریدیم و فقط به هم نگاه کردیم همین...
پراید 31 تومنی رو کجای دلم بزارم ...

چه دلواپسی خاصی... «م» هیچ وقت ازین نوع توجه ها نداره هر بار میگم یه مرد داره میاد حالا بابت هر کاری میگه بیاد مهم نیست...

گرونی دیگه واقعا آزار دهنده شده ... جدای بحث مالی از نظر روانی فشار زیادی داره بهمون میاره
آقای دکتر از این مدل دلواپسیها زیاد دارن... تو این مواقع حسابی هوامو داره

بهار شیراز یکشنبه 28 مرداد 1397 ساعت 12:09

عشقولانه هاتون منو کشته

رسیدن یکشنبه 28 مرداد 1397 ساعت 12:35

دلواپسی های آقای دکتر خیلی شیرینن. حتی منم حس شون میکنم . قدرش بدون

لاندا دوشنبه 29 مرداد 1397 ساعت 07:39

آخی چه بامزه بود پاراگراف آخر. قند تو دلت آب نشد احتمالا؟

دقیقا قند تو دلم آب شد

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد