ش | ی | د | س | چ | پ | ج |
1 | 2 | 3 | 4 | 5 | 6 | 7 |
8 | 9 | 10 | 11 | 12 | 13 | 14 |
15 | 16 | 17 | 18 | 19 | 20 | 21 |
22 | 23 | 24 | 25 | 26 | 27 | 28 |
29 | 30 | 31 |
مدت ها بود میدونست که یکی از آرزوها اینه که باهاش برم یه جایی زیارت
چند وقت پیش یه خوابی دیدم که خیلی قابل لمس بود و باهاش رفته بودم زیارت...
خوب میدونه چی دوست دارم و چی میخوام....
وقتی قرار شد راه بیفتیم به سمت تهران... به قصد فرودگاه ... برای بدرقه ی داداش
ازم پرسید برنامه تون چیه؟
گفتم اول میریم پابوس حضرت معصومه و بعد ....
خندید...
وقتی نزدیک قم بودیم پرسید کی میرسی حرم...
و من کنارش وسط همه ی افراد خانواده ام با همه ترسها و دلهره ها... آرام ایستادم و سلام دادم
دستم را گرفت و سلام داد....
به همین سادگی آرزو ها به واقعیت گره میخورند....
پ ن 1 : من به عمه جانم این تحقق آرزو را بدهکارم....
پ ن 2 : دیدنش اونجا... دیدنش در اون حال، تجربه ای بود بینهایت انرژی بخش
پ ن 3 : خودش نفهمید چقدر از شادی لبریز شدم.... خودش نفهمید سجده شکر به جا آوردم ... اما
واااااااای چه تجربه خوبی
واااااااااای چقدر باحال
وااااااااای چقدر هیجان انگیز
وااااااااای تیلو باورم نمیشه چه ریسک بالایی دستاتو گرفت.
عالی بود
محشر بود
دقیقا دست هم را گرفتیم و سلام دادیم... اصلا هم نه من ترسیدم نه ایشون...
باورت نمیشه چه آرامشی اونجا حکم فرما بود
وااااااااای...باورم نمیشه تیلووووو...چه حالی کردین...ای خداااااا...زیارتتون قبول..
دوباره برین باهم دیگه...
نمیتونی بفهمی چقدر ضربان قلبم بالا رفته از هیجان! سه بار خوندم تا باورش کنم.
ماهی چقدر حست بهم نزدیکه
منم ضربان قلبم روز هزار بود
ولی نه از ترس
از ناباوری... از شدت هیجان... از شادی... اینقدر قلبم تند کوبید که نمیتونی باور کنی
انقد این حس خوشگل بود که من با تمام وجود لبخند زدم
ان شالله ارزوهای بزرگ تَر رو بهشون برسی
ممنونم
حسش عالی بود
لمس اون لحظه نزدیک اذان مغرب....
اصلا در کلمات نمیگنجه
باور نمیکنی هیچکس را چشمام نمیدید جز خودش
این بهترین پست عاشقانه ت بود به نظر من
هیجان دل انگیزی بود
به نظر خودم هم تجربه ی بینظیری بود
وااااای عااااالی بود تیلو.منم ذوق کردم و لذت بردم چ برسه ب تو.شادیات پایدار دوست خوبم
چقدر من دوستای خوبی داریم اینجا
ممنونم
زیارت قبول تیلو خانوم
به این میگن زیارت واقعی
کاش همه ی رویاها روزی واقعیت پیدا کنه
ممنونم
باور اینکه رویا اینهمه نزدیک به حقیقته برام راحت نبود
چه عاشقانه
عشقتون مستدام
تیلو مگه خانوادت مخالف نیستن؟
هیچی نگفتن؟
اگه میدیدن که الان زنده نبودم....
اگه کسی دیده بود... حتی حس کرده بودن که الان وبلاگ تعطیل شده بود و من در اون دنیا داشتم شماها را نظاره میکردم...همه چیز یواشکی و زیر سایه حضرت به خوبی رخ داد
Az hazratesh bodane dotaie mikhasti
از حضرت خواستم شفاعت کنن بهترینها برامون مقدر بشه...
باورم میشه دختر.
چه آرامشی بالاتر از اینکه کنار عشقت باشی.
تازه کجا؟
وای
الان فکر میکنم خواب دیدم
این بهترین قرار عاشقونت بوده به نظر من
آفرین
اینجور چیزاست که طعم این عاشقونه هارو شیرینتر و خوشمزه تر می کنه
اینکه بدونی میتونی برای این عشق چقدر شجاعانه قدم برداری
تجربه های اینچنینی تکرار نشدنیه و من مطمینم که تو تک تک ثانیه هاشو قورت دادی و به سمت قلبت و ذهنت هدایتشون کردی
درکت میکنم که نفست بند اومده بوده و تمام دنیا شده بوده فاصله ی بین شونه ی تو و آقای دکتر
تیلو اینقدر هیجان گرفتم از خوندن این پستت که کلی با هیجان تایپ کردم و چندبار خوندمش که غلط تایپ نکرده باشم اما بازم غلط داره.
وای اشکم در اومد
تو دقیقا لحظه هام را حس کردی
همه دنیا شده بود اون لحظه
کاش متوقف میشد زمان
با شوق ... با اون چادر کرایه ای... پرکشیدن سمتش... نگاهش به چشمام بود.... دلم میخواست بغلش کنم اما اونجا نمیشد.... دستم را گرفت منو چرخوند سمت حرم... دستم را گذاشتم رو سینه ام .... قلبم تند تند میزد... چی بگم که کلمات جاری هستند...
چندین و چندبار خوندم این پستتو
یادته روزی که از زیارتت گفتی؟
یادته چطور از ته دلم ... پرکشید روحم...
عشقتون مستدام
الهی آمین
زیر سایه حضرت حق
من هم از این دعاهای قشنگ برای شما دارم
سلام تیلو جان عالی بود ادم با پستت عاشق میشه الهی به زودی زود برای همیشه دست همدیگه بگیرید و رها نکنید
الهی عاشقی هاتون بی پایان باشه...
ممنونم
ممنونم
من به دعاهای شما بسیار محتاجم
من که فهمیدم چی به چی شد؟ آقای دکتر با شما بودن وقتی که که میخواستین برین فرودگاه؟ و دست ایشونو جلو خونواده گرفتین و به حضرت معصومه سلام دادین؟ آیا این بود جریان؟؟؟
آقای دکتر هم ، همزمان با ما وارد حرم حضرت معصومه شدن... من به بهانه ای کاملا ملموس از خانواده جدا شدم و با فاصله چند دقیقه با آقای دکتر وارد شدم...
عمه جان تیلو متشکریمممممممممممممم
چ حس خوبی زیارتتون قبول باشه تیلویی جون
ممنونم
بی نهایت متشکرم
چه قدر زیبا و عاشقانه
عاشقانه هات بی نهایت عروس خوشگل
آخ کاش همه ی آرزوها همیقدر قشنگ و اروم رنگ حقیقت به خودشون بگیرن.......
الهی آمین
الهی آمین
بازم الهی آمین
وای خدای من! چه هیجان انگیز! چه عالی! زیارتتون قبول
ممنون
محشر بود
محشر
عالی
آرامش بخش
در کلمات نمیگنجه
عاشقانه هایت همیشگی خانومی
یادمه
چقدر تو خوبی دختر
وای خداااا چه حسه خوبی هیجان زده شدم این پست خوندممممم عزیزمممممممم تیلو عاشقانه زیارت قبول عزیزم
شماها بهم انرژی میدین
این پست واقعا با کلماتش قادر نیست احساسات اون لحظه ی منو بیان کنه
هزار بار بخونم این پست رو هنوز هم کمه ... از بس عاشقانه بود ، از بس هیجان داشت ... خدا بهترین ها رو برات رقم بزنه تیلوبانووووووو...
شرینی این پست به جانم نشست ...
بهار اشکم را دوباره در نیار
من چند بار پای این پست اشک شوق بریزم
واقعا حسم بهتون منتقل شده؟
واقعا شماها عزیزای منین که اینهمه منو درک میکنید
عسل بود اون لحظات... از عسل شیرین تر بود
واااااااااااااای تیلوی عزیزم خیلی خوشحالم بابت این به حقیقت پیوستن. سالها پیش من هم همچین آرزویی کردم برآورده شد ولی .. الهی که شما بار دیگه به عنوان همسری برید پابوس حضرت..
عزیزمی شما
پس شما هم تجربه ی ارزوهای نزدیک به اجابت های شیرین را دارین
وای عالی بود تیلو تیلو یعنی عاشقتم تو خیلی خوبی . از ته دل ارزو میکنم به هم برسین منم وقتی با همسرم دوست بودم بهترین حس رو تو امامزاده صالح تهران کنارش داشتم .الان تعجب کردم که دیدم شمام همین حس روداشتین
الانم که تقریبا سه سال از این پست گذشته خوندنش تنم رو مور مور کرد .. دهنم پر از مزه ی گس بوشسه ی عاشقانه شد و چشمام تر .
عزیزم گوارای وجودت حس ناب و کیمیاگر عشق
کاش زود تر با هم دوست شده بودیم
مهربانوی جانم... میدونم که کسی که مزه عشق را چشیده از همه بهتر طعم گس لحظه های عاشقانه را درک میکنه
و من خوشحالم که میدونم عاشقی
وباز یه نشونه برای من از خانمی حضرت معصومه و استجابت های حاجت ها و دعاها
چقدر خوب بود این پست
منم ارادت خاص دارم به این بانو