روزانه های یک تریکو تیلو مانیا

میخواهم باز از خودم بنویسیم

روزانه های یک تریکو تیلو مانیا

میخواهم باز از خودم بنویسیم

اگه...

از این بازیهای اگه دوست دارین؟


اگه میوه بودین چه میوه ای بودین؟

اگه رنگ بودین چه رنگی بودین؟

اگه فصل بودین چه فصلی بودین؟

اگه گل بودین چه گلی بودین؟

اگه غذا بودین کدوم غذا بودین؟

اگه وسیله بودین کدوم وسیله بودین؟

اگه روز بودین چه روزی بودین؟

اگه هدیه بودین چه هدیه ای بودین؟

اگه نوشیدنی بودین چی بودین؟

اگه ....

و اگه هایی که دوست دارین..

منم فردا جواب میدم




ببخشید که فراموش کردم جواب بدم...

اگه میوه بودم زردآلو بودم

اگه رنگ بودم یا نارنجی بودم یا صورتی
اما آقای دکتر سفید بود... میدونی چرا ... چون با هررنگی قابل ترکیبه و همه چیز را تعدیل میکنه

اگه فصل بودم قطعا بهار بودم هرچند متولد پاییزم

اگه گل بودم .... احتمالا کاکتوسی چیزی بودم

اگه غذا بودم فکر کنم یا لازانیا بودم... از نوع خونگیش

اگه وسیله بودم احتمالا مداد بودم

اگه روز بودم قطعا پنجشنبه بودم
اما اقای دکتر شنبه است... اگه روز باشه اون شنبه است... آغاز

اگه هدیه بودم دوست داشتم که کتاب باشم ولی قعطا شکلات بودم

اگه نوشیدنی بودم ... یک آب انار ملس بودم

نظرات 18 + ارسال نظر
همیار رایانه صبا چهارشنبه 30 تیر 1395 ساعت 19:57 http://hamyarrayaneh.ir

همیار رایانه صبا پاسخگوی تلفنی سوالات ومشکلات رایانه ، موبایل ، تبلت ، لب تاب و ....
شماره تماس 9099071728
پاسخگویی به صورت شبانه روزی حتی ایام تعطیل
http://hamyarrayaneh.ir

دستتون درد نکنه

اذر چهارشنبه 30 تیر 1395 ساعت 22:22 http://azar1394.blogfa.com

گلابی
قرمز
بهار
رز سفید
ته دیگ
دوچرخه
سه شنبه
کتاب (ی چیز دیگه هم هست روم نشد بگم)
اب خنک
حیوون ـپنگوئن
لباس - دامن

نباید رودربایستی کنی
باید میگفتی
تازه مرسی که اضافه ترم گفتی

ملی چهارشنبه 30 تیر 1395 ساعت 23:29

میوه: توت فرنگی
رنگ: زرشکی
فصل: زمستون
گل: رز سرخ
غذا : البالو پلو
وسیله : مبل
روز: پنشمبه
هدیه: جواهر
نوشیدنی : چایی با طعن هل و دارچین

به به
چه خانووووووووووووومی

الا پنج‌شنبه 31 تیر 1395 ساعت 05:30

اگر میوه بودم انار
اگر رنگ بودم زرد
اگر فصل بودنم خزان
گل نمی بودم :)
غذا هم نمی بودم به نظرم :)
اگر وسیله بودم سفینه.
اگر روز بودم سه شنبه.
اگر هدیه بودم کتاب ِ پیچیده شده با کاغذ کادوی باب اسفنجی یا هم که تلسکوپ. اینش معلوم نیست :)
اگر نوشیدنی بودم لیکر

هورا به شما

دلژین پنج‌شنبه 31 تیر 1395 ساعت 08:36 http://delzhin313.blogsky.com

شلیل
قرمز
زمستون
نرگس
آلو اسفناج
مقوای رنگی
دوشنبه
کتاب
موهیتو

خانوم دکتر یکی یه دونه ی خودمونی

دخترشیرازی پنج‌شنبه 31 تیر 1395 ساعت 10:07

هلووووووووو((خب همشو دوست دارم))
سورمه ای
زمستون
مریم(البته اسمشو دوست ندارما)
هووووووم سیب زمینی سرخ کرده
دوشنبه
برای شمو طلا
دووووووووووووغ محلی-شربت آبلیمو-آب انار
اگه ماه سال بودم شهریور
اگه لباس بودم پییرهن مردونه

وای پیرهن مردونه خیلی خوبه... خیلی

حامد پنج‌شنبه 31 تیر 1395 ساعت 10:46 http://hamed-92.mihanblog.com

اگه میوه بودین چه میوه ای بودین؟ سیب

اگه رنگ بودین چه رنگی بودین؟ آبی

اگه فصل بودین چه فصلی بودین؟ پاییز

اگه گل بودین چه گلی بودین؟ یاس

اگه غذا بودین کدوم غذا بودین؟ شامی

اگه وسیله بودین کدوم وسیله بودین؟ آچار فرانسه

اگه روز بودین چه روزی بودین؟ چها رشنبه

اگه هدیه بودین چه هدیه ای بودین؟ دسته گل

اگه نوشیدنی بودین چی بودین؟ دوغ محلی

و اگه نامرئی بودم ...............
و اگه رئیس جمهور بودم بخاطر چیزایی که میخواستم تو کشور عوض کنم حتما منو میکشتن

ممنون از کامنتتون
شاد باشی

فکر که کردم دیدم چقدر خوبه که آدم خودش را آچار فرانسه بودنه
خیلی حس خوبی داشت
کاش رئیس جمهور بودی... شاید یه چیزایی عوض میشد

امیر پنج‌شنبه 31 تیر 1395 ساعت 11:24

سلام
اینکه بفرمایین چند سال ذارین؟ تحصیلات ؟ از کجایین؟ به چی علاقه دارین ؟ رنگ ، گل ، و .... هر چیز تو این مایه ها باسه

امیر اقا سلام
یه پست کامل در این باره روز تولد یکسالی وبلاگم که چند روز دیگه هستش خواهم گذاشت انشاله

تحصیلاتم دیپلم هستم... به دلایلی دانشگاه را در ترم دوم ترک کردم
اصفهانی هستم و هزاران بار اینو گفتم
به خیلی چیزها علاقه مندم که شماها که خواننده ی دائمی من هستید خوب میدونید
مثلا کتاب را خیلی دوست دارم... به پختن کیک و شیرینی علاقمندم... درست کردن دسر و سالاد از تفریحاتم محسوب میشه... بازی با رنگها شغلم هستش... بین رنگها نمیتونم تبعیض قایل بشم ... واقعا همه ی رنگها را دوست دارم... حتی سیاه و سفید را ... شاید چون شغلم با طرح و رنگ سرو کار داره اینهمه عاشق رنگ و نور و شعر و شور هستم... نوشتن یکی از علایق سالیان دراز من هست... از دوران دبیرستان شروع کردم به نوشتن... دفترهای زیادی را سیاه کردم... هنوز هم این کار را میکنم... وبلاگ روزانه نویسی اولین باره که دارم... اما وبلاگ شعر و نثر قبلا داشتم... بیشتر نثر مینویسم... همه گلها و گیاهان را دوست دارم ... اما نگهداری از گل را دوست ندارم... نگهداری از حیوان را هم دوست ندارم... ولی نزدیک به یک سال و خرده ای دوتا ماهی قرمز تو یه حوض فیروزه ای مهمون اتاقم بودن... من از وقتی عاشق شدم دوباره متولد شدم... ذره ذره بزرگ شدم... قد کشیدم... و الان احساس یک درخت جوان را دارم که هر روز برگی نو در راه داره و هر روز منتظر میوه های بهتره....از بازی با عطر و طعم و رنگ لذت میبرم
زندگیم شبیه هیچکس نیست و در عین حال کسی هستم شبیه همه ی شماها...


از نوشتن این جواب بی نهایت لذت بردم
دوست دارم بازم بپرسی

امیر پنج‌شنبه 31 تیر 1395 ساعت 11:30

خرین روز تیرماه
بقول شما روز عاشقا
براتون از خدا
یه دل خوش
یه لب خندوق
و یک سرنوشت تابناک آرزومندم
روزت شیک
ایام بکام

ممنونم

mehra پنج‌شنبه 31 تیر 1395 ساعت 12:32 http://paeize-por-rang.blog.ir

میوه...انار
رنگ...عابی
فصل...قطعا پاییز
گل...شمعدونی
غذا...پلو میگووو
وسیله...مجسمه...یا گلدون
روز...سه شنبه
هدیه...عطر و ادکلن
نوشیدنی...شیر کاکائووو
و اگه...
اگه درخت بودم...دوست داشتم بید باشم...بعد میخواستن صدام کنن هی میگفتن بید بید بید بید

حس اسم و فامیلو میده به عادمدوست میدارم

شاذه پنج‌شنبه 31 تیر 1395 ساعت 16:54 http://moon30.mihanblog.com

بالاخره یادم موند که آدرسمو اینجا عوض کنم
بریم سراغ بازی...
میوه... هلو
رنگ... فیروزه ای
فصل... اواخر تابستون وقتی اولین بادهای پاییز می وزه
گل... پامچال
غذا... ته چین ماست
وسیله... مداد
روز... چهارشنبه
هدیه... کتاب
نوشیدنی... آب


اگر ماه بودم به هرجا که بودم سراغ تو را از خدا می گرفتم
وگر سنگ بودم به هرجا که بودم سر رهگذار تو جا می گرفتم

اگر ماه بودی به هرجا که بودی به صد ناز شاید شبی لب بام من می نشستی
وگر سنگ بودی به هرجا که بودم مرا می شکستی مرا می شکستی...

هورا که یادت موند
ممنون از شعر فوق العاده زیبااااااااااااااااااا

امیر شنبه 2 مرداد 1395 ساعت 10:46

اگه میوه بودین چه میوه ای بودین؟

اگه رنگ بودین چه رنگی بودین؟

اگه فصل بودین چه فصلی بودین؟

اگه گل بودین چه گلی بودین؟ گلابی

اگه غذا بودین کدوم غذا بودین؟ یاسی

اگه وسیله بودین کدوم وسیله بودین؟ آچار فرانسه

اگه روز بودین چه روزی بودین؟ جمعه

اگه هدیه بودین چه هدیه ای بودین؟ کفش

اگه نوشیدنی بودین چی بودین؟ شربت آب لیمو


یادم رفته بود خودم جواب بدم

اگه میوه بودم زردآلو بودم

اگه رنگ بودم یا نارنجی بودم یا صورتی
اما آقای دکتر سفید بود... میدونی چرا ... چون با هررنگی قابل ترکیبه و همه چیز را تعدیل میکنه

اگه فصل بودم قطعا بهار بودم هرچند متولد پاییزم

اگه گل بودم .... احتمالا کاکتوسی چیزی بودم
از کی گلابی گل شده؟؟؟؟؟؟؟

اگه غذا بودم فکر کنم یا لازانیا بودم... از نوع خونگیش
یاسی ؟؟؟؟؟ این غذاست

اگه وسیله بودم احتمالا مداد بودم

اگه روز بودم قطعا پنجشنبه بودم
اما اقای دکتر شنبه است... اگه روز باشه اون شنبه است... آغاز

اگه هدیه بودم دوست داشتم که کتاب باشم ولی قعطا شکلات بودم

اگه نوشیدنی بودم ... یک آب انار ملس بودم

خواننده خاموش دوشنبه 4 مرداد 1395 ساعت 11:10

سلام تیلو جان.یکدفعه پیدات کردم و همه آرشیوت رو خوندم.چند روزه منتظر پست جدید هستم.روزی چندبار میام سر میزم خبری لز خودت بده از قرار عاشقانه بگو

خواننده ی خاموش عزیز
چند روزه منتظر پست هستید؟
من هر روز حتما یک پست میزارم ... اگه بیشتر نزارم
قرار عاشقانه را هم که کامل تعریف کردم
فکر کنم باید رفرش کنید صفحه را

دیگه روشن شدم دوشنبه 4 مرداد 1395 ساعت 12:00

عه عه یبارم ک پست گذاشتم چند روز عقب بودم
رفرش کردم و خوندم.خدا رو شکر ک قرار عاشقانه به خوبی گذشته ته همه عاشقیا دلتنگیه.امیدوارم همیشه شاد و خرم باشی

دیگه روشن عزیز
به به
چقدر خوشحالم که با شما آشنا شدم
ممنونم که خوندین
امیدوارم ته عاشقیتون وصال و سرخوشی باشه....

خواننده روشن دوشنبه 4 مرداد 1395 ساعت 12:03

البته کامنت ن پست

روشن دوشنبه 4 مرداد 1395 ساعت 13:04

ممنون تیلوی عزیزم.نمیدونم تا چ حد نظم قابل درکه برات ولی من با اینکه عاشقانه همسرمو دوست دارم و اونم همینطور تو سالهای زندگی مشترکم حتی الان با وجود بچه همیشه ترس و نگرانی از دست دادنش باهامه همیشه احساس میکنم زیادی بهش وابسته ام بخاطر اینه ک میگم ته عاشقی انگار بازم دلتنگیه هست

روشن عزیز
همیشه ترس از دست دادن باید ته دل آدم باشه
اینطوری ادم بیشتر مراقب عشقش هست
ممنونم که روشن شدی و مینویسی

روشن دوشنبه 4 مرداد 1395 ساعت 13:15

ممنونم تیلوی عزیزم.اینکه گفتم ته عاشقی دلتنگیه بخاطر اینه ک من با وجود 6 سال زندگی مشترک و داشتن بچه هنوزم جوری عاشق همسرم هستم ک بعضی وقتا از این همه وابستگی خودم بدم میاد.همیشه ترس و نگرانی ی روز نبودنش یا نداشتنش باهامه.

خیلی از روشن شدنتون خوشحالما
پایین تر هم گفتم

روشن دوشنبه 4 مرداد 1395 ساعت 15:01

منم همینطور واقعا از صمیم قلب خوشحالم ک دوستی مثه شما پیدا کردم

منم از بودنت بی نهایت خوشحالم
و خیلی خوشحالم که روشن شدی و برام مینویسی
ممنون

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد