روزانه های یک تریکو تیلو مانیا

میخواهم باز از خودم بنویسیم

روزانه های یک تریکو تیلو مانیا

میخواهم باز از خودم بنویسیم

یکشنبه ی هفته ی شیرین...

سلام

امروز صبح تصمیم گرفتم فقط هفته ای یک روز از چالش بنویسم

دیگه همه نوشته هام شده چالش

خب البته که این چالش به شدت ذهن و روح منو درگیر خودش کرده

البته که روزهای اول و قدم های اول همیشه سخت ترین ها هستند

البته که من با تمام قدرتم دارم مبارزه میکنم

ولی دیگه هر روز ازش نوشتن اینجا را خیلی کدر میکنه....

بخصوص که این هفته باید روزشماری کنم برای پنجشنبه ای که قراره ....


مامان کمکم دیروز سه تکه از اون 5 تکه ای که کم بود برای پتو را بافته بودن...

صبح که میخواستم بیام دفتر مامان داشتن تند تند کیسه های کوچولو کوچولو میدوختن

میدونید برای چی؟

بعله از دست گنجشکهای شیطون که حمله میکنن به انگورهای باغچه

و مامان من یه سری از انگورها را کیسه میکنن برای شب یلدا....



پ ن 1: شاید اینهمه کسل شدن مربوط به گرمای هوا باشه

پ ن 2 : گردنم به شدت گرفته

پ ن 3 : دیروز برای روکش دندونم اقدام کردم

پ ن 4 : امروز باید برم سراغ رنگ بازی تا حالم خیلی خیلی بهتر بشه...

پ ن 5 : یه عالمه پست نصفه نیمه نوشتم ... برای دوستای اینجا... برای کسایی که بهم لطف دارن... اما این روزها خیلی خیلی بیرنگم

نظرات 11 + ارسال نظر
دل آرام یکشنبه 27 تیر 1395 ساعت 09:06

مواظب خودت باش
5شنبه چه خبره بلا
خبر خوب باشه لطفا

قرار عاشقانه
دیگه شماها که باید بدونین

دختر شیرازی یکشنبه 27 تیر 1395 ساعت 09:25

عاقا من دوتا از عادتامو دارم کمرنگشون میکنم
اولی دیر خوابیدنو
دومی چایی خوردنمو
دیشب 12 خوابیدم
دیروزم 1 لیوان چایی بیشتر نخوردم

منم عادت چایی خوردن را ترک کردم
خیلی راحت و سریع
به چاش آب میخورم
اصلا اذیت نشدم
تو هم میتونی
من میشناسمت

صحرا یکشنبه 27 تیر 1395 ساعت 09:47

سخت نگیر در مورد نوشتن درباره چالش. هروقت فکر کردی نیاز داری در موردش برامون بگی بگو. قانون نذار که سختت بشه

احساس کردم حوصلتون از دست منو و چالشم سر رفت
احساس کردم دیگه زیادی دارم شورش میکنم
اخه واقعا در من یه انقلاب عظیم داره ایجاد میکنه

گلشن یکشنبه 27 تیر 1395 ساعت 11:11

دخترشیرازی یکشنبه 27 تیر 1395 ساعت 12:51

تیلو برات نمی نوشتم دیوونه میشدم
آره امروز خیلی خوشحالم ... میخام امروز بهتر از قبلنا باشیم
ممنون که گوش میکنی بهم تیلو

گلشن یکشنبه 27 تیر 1395 ساعت 13:15

باهام قهری?

عمرا با تو قهر کنم

صحرا یکشنبه 27 تیر 1395 ساعت 13:31

چرا حوصله مون سر بره؟ کار بزرگو تو داری انجام میدی، ما هم داریم تشویقت میکنیم

خانوم خانوما چه خبرا
هی هیچی نمیگیا
داری زیر آبی میری؟

دندون یکشنبه 27 تیر 1395 ساعت 15:53 http://roozhaye-zendegie-man.blogsky.com


دلژین یکشنبه 27 تیر 1395 ساعت 16:01 http://delzhin313.blogsky.com

سلااام
اتفاقا نطرم اینه هر روز یه اشاره ای ب چالشت بکن
چون اولا برات یادآوری میشه ، ثانیا حواست بهش جمعه....
مال گرماس همه کلافه ایم :))
اخعییی رنگ بااازی
خداروشکر دندونتم اوکی شد... دیگه حسابی ترست ریخته هااا
دوستت دارم

خانوم دکتر اگه راستش را بخوای که دلم میخواد همش ازش حرف بزنم
امروز روز ششم این چالش هست و من بسیار خوب پیش رفتم
ترسم هنوز به طور کامل نریخته ولی امسال واقعا پیگیری کردم برای دندونام

امیر دوشنبه 28 تیر 1395 ساعت 08:20

تیلو جان
هیچ کسو نومید از در خونه (ببخشید دفتر کار) بیرون مکن خصوصا اگه سن و سال داره باشه الخصوص بخاد برا پسرش کاری انجام بده . یکی از کارهای قدیمی را بهش میدادی تا ایشان هم بره و با کلی افاده به پسرش بگه بگه دیدی من تونستم از تیلو برات طرح بگیرم اصلا فرض کن من مردم تو کی میخای سرپای خودت باشی و ...

دیگه شما خیلی آرمانی فکر کردی
من حتی طرح قدیمی هم میدادم کار درستی نکرده بودم
خب بره به پسرش بگه پسر جان بشین طراحی کن تا راه بیفتی
کما اینکه یکی از مشتریهای قدیمیه من معرفیش کرده و دفاتر من را نشونش داده

امیر دوشنبه 28 تیر 1395 ساعت 08:47

تیلو جان ممنونم که بهم سر زدین بخاطر گل روی شما سفر تفریحی دیروزمو نوشتم

هورا
هورا
الان میام میخونمش

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد