روزانه های یک تریکو تیلو مانیا

میخواهم باز از خودم بنویسیم

روزانه های یک تریکو تیلو مانیا

میخواهم باز از خودم بنویسیم

یکی از سخت ترین روزهای چالش

سلام

با تبلت پست گذاشتن از کارهای مورد علاقه من نیست

اما 

امروز برام روز سختی بود...

خواهرم به خاطر تغییر روحیه ی من از صبح زود با نون بربری اومد سراغم

بعدشم با مغز بادوم و خواهر رفتیم بیرون

اومدیم خونه آبگوشت مامان پز خوردیم

گفتیم

خندیدیم

شب برای همه پیتزا پختم

همه کنارهم خوب بودیم

اما.....

امروز برای من روز سختی بود

هزاران بار دستام ب سمت موهام رفت و کنترلش کردم

حتی ی دونه خطا هم نداشتم

اما خیلی سخت و از بعدازظهر به شدت بدخلق شده بودم

لبخند زدم

سعی کردم آروم باشم

اما درونم غوغا بود

اما من قول داذم

چابش ایندفعه را ب خاطر یه سری دوست که با هم داریم انجام میدیم جدی تر میگیرم

اما امروز برام روز سختی بود




پ ن ۱: غلط هام را ببخشید با تبلت نوشتن برام سخته و ویرایش سخت تر

نظرات 11 + ارسال نظر
Niloooofar پنج‌شنبه 24 تیر 1395 ساعت 23:50 http://maloosak.69.mu

با وبلاگتون خیلی حال کردم بقول خودمونیا دمتون گرم
امیدوارم به سایت ما هم سری بزنین کلبه ی خراب ما رو مزین کنین
78756

گیلاس سرخ جمعه 25 تیر 1395 ساعت 00:51

آفرین آفرین.
تو موفق میشی به لطف خدا

ممنونم
به دعای شماها

zahra جمعه 25 تیر 1395 ساعت 03:12

آفرین واقعا تحسینت می کنم
و تا حدودی هم درکت می کنم با همه سختی که تحمل کردی شب خیلی حس خوبی داری وقتی میبینی یک روز دیگه رو هم با موفقیت گذروندی و روزای بعد هم دلت نمیاد روزای خوبی که گذشته رو خرابش کنی
موفق باشی عزیزم

ممنونم دوست عزیزم

Meredith جمعه 25 تیر 1395 ساعت 11:04 http://san-antonio.blogsky.com

چقدر خوب که تونستی خودت رو کنترل کنی....آفرین :)
چه روز خوبی...تا باشه از این روزهای خوب

روز سختی بود خانوم دکتر
ولی من به خودم قول دادم و اینبار میخوام بر این مساله غلبه کنم

اتشی برنگ اسمان جمعه 25 تیر 1395 ساعت 13:17

مررررسی عاشقتم

منم همینطور

رسیدن جمعه 25 تیر 1395 ساعت 17:31

سلام خوبی عزیزم بد نباشی. هوا گرمه اما کاش میتونستی یه مدت با روسری یا کلاه سر کنی شاید بهتر بتونی خودت رو کنترل کنی

دارم شبها موقع خواب با یه شال سر میکنم
این شال هم جریان جالبی داره
نازک ترین و سبک ترین شالی هست که توی عمر دیدم
سالها پیش این شال را دختر داییم به خواهرم هدیه داده بود
خواهرم گفت شال به این نازکی به دردم نمیخوره و من برش داشتم
و حالا شبها اون را میپیچم به موهام

رسیدن جمعه 25 تیر 1395 ساعت 17:36

بقیه کامنت هام کو پس؟؟؟

معذرت
این چند روز نبودم و کامنت تایید نکردم
ببخشید

گلشن جمعه 25 تیر 1395 ساعت 21:26

تو به نظرم اونقدرررر دختر قوی ای میای که باورم نیست نتونی

در مورد این بیماری خیلی ضعیف عمل کردم
و اینبار قصد کردم که خیلی خیلی قوی باشم
اونقدر قوی که خودم را هم متعجب کنم

شاذه شنبه 26 تیر 1395 ساعت 01:03 http://moon30.mihanblog.com

سلام تیلو جان
امیدوارم همگی موفق بشیم
جالبه که پنج شنبه برای منم روز سختی بود. یک کیلوی کم شده برگشته بود و حسابی حالم گرفته بود. با وجود این که هم کم خورده بودم هم ورزش کرده بودم.ولی امروز دوباره برگشت و شکر خدا انگیزه پیدا کردم. کلی خیاطی کردم و همه اش حواسم پیش بقیه ی قصه مه که نرسیدم بنویسم. کاش فردا بتونم.

تو میتونی
افرین
خوبه که همه با هم داریم این چالش را انجام میدیم
اینبار انگار خیلی انگیزه گرفتم

نل شنبه 26 تیر 1395 ساعت 09:21

ماهی برگشته:):)



کم کامنت میزارم اما میخونمتتت...
طراحیهات فوق العادست.احسنت:):):):)^_^
خیلی عاااالیه:)
برای تصمیم عالیت هم خوشحالم:)
تیلو تو عااالی هستی ک اینقدر تصمیمهای خوووب و کارهای خوووب میکنس:):)

داشتن دوستی مثل شما نعمته ها
میدونستی

دخترشیرازی شنبه 26 تیر 1395 ساعت 11:07

تیلو جان سلام
تو میتونی موفق میشی تلاش کن ازت خواهش می کنم تلاش کن

دارم به خاطر تمام دوستام تلاش میکنم
به خاطر اونایی که میدونن الان من در چالش هستم

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد