روزانه های یک تریکو تیلو مانیا

میخواهم باز از خودم بنویسیم

روزانه های یک تریکو تیلو مانیا

میخواهم باز از خودم بنویسیم

بازم دندانپزشکی

از اونجایی که ماجراهای سریالی امروز

یک ادامه ، با اوج نیاز داشت

سر ظهر ، وسط آفتاب سوزان تیرماه ، بدون ماشین ، تصمیم گرفتم برم دندونپزشکی...

عصبی شده بودم از صبح

با دیدن اون سوسک لعنتی

و بعدش با اون ماجرا...

و انگار دندونهام با من سر لج افتاده بودن ...

دندونی که توی ماه رمضون درستش کردم درد میکرد

دندون شماره 2 هم مدتی بود هی سر به سر من میزاشت

و من برای اینکه کلکسیون امروز را تکمیل کنم ، راه افتادم سمت دندانپزشکی....

زنگ زدم آقای دکتر... جواب ندادن

اتفاقا بهم خیلی زود نوبت دادن

خانم دکتر خیلی زود دندونم را معاینه کرد... یه کوچولو در حد چند دقیقه به دندون قبلی ور رفت

و گفت که هیچی نیست ... نگران نباش

عکس نوشت برای دندون شماره 2

گرافی را انجام دادم و خانوم دکتر گفتن هیچی نیست... سالمه سالم

بازم اصرار کردم که خیلی درد داره ... حتما یه چیزیش هست... خانوم دکتر به خاطر اصرار من یک گرافی دیگه نوشتن

و باز هم جواب همون بود

دندون سالمه...

:)

خوشحال و خندون از دندونپزشکی برگشتم.....

نظرات 6 + ارسال نظر
گیلاس سرخ چهارشنبه 23 تیر 1395 ساعت 18:08

تیلو.
حضرت آقا از خره شیطون اومده پایین و میخواد امروز منو ببینه.
اما من میترسم که برم. میترسم باهاش رو برو بشم.
میفهمی؟!

از شدت دوست داشتنه
میفهمم
میترسی که ببینش و هزاربار عاشق تر بشی

گیلاس سرخ چهارشنبه 23 تیر 1395 ساعت 18:39

از بس پریروز حرف شنیدم دیگه مغزم نمیکشه.

نگران نباش
اصلا نترس
شجاع باش

صحرا چهارشنبه 23 تیر 1395 ساعت 23:46

انشالله هرچی خیرت باشه پیش بیاد. چیزی که در طول سالیان تو رو خوشحال و سرزنده بکنه گندم

ممنونم عروس خانوم گل

امیر پنج‌شنبه 24 تیر 1395 ساعت 07:39

سلام
خیلی خوش آمدی به وبلاگ من
کاش قبلش خبر میدادی که تا جلوی پاهات قربانی می کردم .
شنا کردن کردن کنار ماهی آرامش میاره تو خودت بهتر میدونی که داشتن آرامش از نون شب واجب تره (حالا نمیدونم چرا گفتن نون شب نمیدونم چون خیلی ها شب شام نمی خورند یا شام سبک می خورند)
به هر حال امیدوارم که مرتب به من سر بزنید تیلوی عزیز و دوست داشتنی.


ما همش میایم وبلاگ شما
اما شما خیلی دیر به دیر پست میزارین
فدای مهربونیاتون
من شبا هم نون میخورما
اومدم اونجا مهمونی لحاظ بفرمایید

رسیدن پنج‌شنبه 24 تیر 1395 ساعت 09:07

خوب خدا را شکر که تو خرج و درد بیشتر نیافتادی

دقیقا
خدا را شکر

Meredith جمعه 25 تیر 1395 ساعت 11:07 http://san-antonio.blogsky.com

خدا دو شکر

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد