روزانه های یک تریکو تیلو مانیا

میخواهم باز از خودم بنویسیم

روزانه های یک تریکو تیلو مانیا

میخواهم باز از خودم بنویسیم

حرفهای زیاد

سلام

حرف زیاد دارم

ولی صبح زیر دوش به خودم قول دادم هیچ چیزی که دارای انرژی منفی باشه اینجا ننویسم

پس حرفای خوب میزنیم

حرفای خوب حسای خوب به دنبال داره

و با توجه به قانون جذب بهتره که دنبال انرژی های مثبت و خوب باشیم

امروز صبح 2 ساعت دیرتر از هر روز اومدم سرکار

هورا به خودم

همچنان باید به طراحی ادامه بدم

عاشق اینهمه رنگ بازی هستم

آهنگها را گذاشتم روی ملایم ترین صدای ممکن و دارم لذت میبرم

هوا هم تابستونی و آدم فقط دلش دم به دم چیزای یخ میخواد

آب یخ و نعنا هم کنار دستمه





دیشب از یه رنج بزرگ با آقای دکتر حرف میزدم

ایشون زیاد عادت به استفاده از جملات عاشقانه و این حرفا ندارن

مثل بیشتر مردا معتقد هستند عشق باید در رفتار و عمل باشه

لابلای حرفاش برام نوشت:  من تا جایی که خداوند بخواد کنارت هستم....

ذوق کردم و به روی خودم نیاوردم

دوباره یه جایی نوشت: من تشنه ی حضورت هستم و بودنت به من انگیزه ی زندگی میده

و اینجا بود که مجبور شدم به تلفن پناه ببرم

حجم دلتنگی را تو صداش شنیدم و باز عاشق تر شدم

این مرد با حس های زنانه ی من کاری میکنه که هر روز عاشق تر میشم

هر روز بیشتر دوستش دارم

هر روز بیشتر کنارش آرومم

و البته هر روز بیشتر خودم را دوست دارم

براتون عشق آرزو میکنم

اما نه عشقی شبیه عشق من... عشقی شبیه هیچ کس....




پ ن 1 : از بیماریم خسته و رنجور شدم

پ ن 2 : هیچ کس به اندازه ی آقای دکتر از این بیماری اطلاع نداره... نه که خانواده م ندونن... ابعادش را و فشارهاش را ....

پ ن 3 : از بس ازم تعریف کردین و بهم انگیزه دادین دلم خواست دوتا دیگه از پشت جلدی هام را نشونتون بدم

ممنونم از تعریف هایی که ازم کردین... من برای شنیدن انتقاداتتون هم آماده ام

ni2g_3.jpg

نظرات 23 + ارسال نظر
دل آرام سه‌شنبه 22 تیر 1395 ساعت 10:14

ترکیب رنگات عالیه. اینا رو بیشترتر می پسندم.


واقعا؟

صحرا سه‌شنبه 22 تیر 1395 ساعت 10:57

چطوری گندم؟ چطوری باید روی بیماری کار کنی که اثراتش کمتر بشه؟ منظورم اینه درمان دارویی یا چیزی مشابهش نیس که بهت کمک کنه؟
طرحات خیلی خوش رنگند یکم پررنگترشون کنی چه شکلی میشه؟

سلام عزیزدلم
داروهای این بیماری صرفا داروهای اعصاب و روانه
خواب آورها... و چیزهایی که شما را در یک خلسه فرو ببره که حس نداشته باشی دست به موهات بزنی... کنترل عملیش کارهایی مثل جایگزینی هست که جایگزینی ها برام پاسخگو نبودن ... خیلی سریع برمیگردم... در حد یکی دو روز....
با کوچکترین عصبی شدن... خسته شدن... کلاقه شدن... حتی به جایی رسیده که کتاب که میخونم ناخواسته دارم این کار را انجام میدم... وحشتناک درگیرم کرده


پر رنگ شون میکنم ببینم چی میشن... خودم رنگهای ملایم را بیشتر دوست دارم ... و اصلا دوست ندارم طرحهام سلیقه ی شخصی باشن... باید عمومی باشن... باید چیزی باشه که همه بپسندن... امتحان میکنم حتماااااا

سارا سه‌شنبه 22 تیر 1395 ساعت 11:12

سلام تیلو جان
راستش نمیدونستم چطور اسمتونو بگم یعنی به چه اسمی بگم؟
خیلی طحهاتون زیبا هستند مخصوصا این دو طرح جدیدتون رنگ آرام هم قشنگن دوستدامشون عالین
ببخشید میشه اسم بیماریتون رو بفرمایید , مثل عادت ناخن جویدنه ولی اینبار موهارو میکنند؟
ببخشید پرسیدم , همیشه موفق باشید

اسمم که مشخصه تیلوتیلو
راحت باش هرچی دوست داری بگو... همین که میای خوشحالم
ممنونم از تعریفتون
اسم بیماری همین اسم وبلاگم هست ... بعله دقیقا... عین همونه...

حسین سه‌شنبه 22 تیر 1395 ساعت 11:18 http://attain.blog.ir

خیلی خوبن همه شون.
انتقاد رو باید کسی بکنه که بالاخره یه تخصصی چیزی داره. وگرنه مردم عادی یا میتونن بگن که خوششون اومده یا خوششون نیومده.
ما که خوشمون اومد.
عرض کنم که مثل همیشه دعا میکنم زودتر ازدواج کنید.


خوشم میاد تجویز همه چی هم ازدواجه ها
اون بیچاره چه گناهی کرده با من کچل باید ازدواج کنه
اینهمه کیس خوش کیسو را ول کنه بیاد منو بگیره؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟

خب درسته که شاید همه نمیتونن نظر کارشناسی در موردش بدن
اما زیبایی یه چیزی هست که هرکسی که میبینه میتونه نظر بده
تازه شما که خودتون یه پا متخصص هستید

سارا سه‌شنبه 22 تیر 1395 ساعت 11:44

سلام تیلو تیلو جان
من فکر میکردم یه اسم تخیلیه و از این قوه تخیلتون خوشم اومده بود نمیدونستم واقعیه
ان شاالله خیلی سریع تموم میشه این عادتتون , اصلا یه چیزی اگه دوستداشته باشید من دوستدارم یه کمکی به همدیگه کنیم و اینکه بیاید از این لحظه نه من ناخن بجوم و نه شما موهاتونو بکنید
فکر کنم این کار تیمی بهتر جواب بده و انگیزه رو بیشتر کنه و ان شاالله این عمل رو متوقف
مطمنم شما میتونید حتی بدون دارو و هرچی دیگه خیلی راحت ترک میشه این کار فقط اگه بخواین

شما ناخن میجوی؟
چیکار کنیم؟
پیشنهادتون چیه؟
من برای هر کاری بگی آماده ام
من قصد خوردن دارو ندارم
برای همینم هست که سالهای درازیه که درگیر این بیماری هستم

دخترشیرازی سه‌شنبه 22 تیر 1395 ساعت 11:52

تیلوجان لطفا سعی و تلاشه خودتو داشته باش تو میتونی خوب بشی لطفا لطفا لطفا تلاش کن

باور نمیکنی که تازگی اندازه چند ساعت هم قدرت مبارزه ندارم
نمیدونم چم شده

سارا سه‌شنبه 22 تیر 1395 ساعت 12:02

تیلو جان خیلی ممنونم از استقبال گرمت عزیزم. حتما شما میتونید به این چالش هم فائق بیاید منم خوشحال میشم بتونم به موفقیتتون بر این چالش کمک کنم و انشاالله کاملا تموم بشه . من که سعی میکنم اصلا دستهامو به صورتم نزنم اولش سخته ولی بعدا که ببینید تونستید برای دفعات بعدی قویتر و محکم تر ازین امر ممانعت میکنید و خوشحالتر و مصممتر خواهید بود مطمنن با قدرت ذهن خودتون با یاد خدا آرامش میگیرید و به راحتی میشه خاتمه داد به اینکار .بهترین انگیزه و آرامش خودتونید شما میتونید ان شاالله

سارا جان
اگه راه کاری داری بهم بده
من اصلا اینطوری نمیتونم که بگم دستام را نزنم
یهو نگاه میکنم میبینم کار از کار گذشته و من اصلا نفهمیدم
یاد خدا و آرامش حرف درستیه
ولی من تو ماه رمضون داشتم قرآن میخوندم متوجه میشدم میدیدم وای
دوباره ....
راه کار نیاز دارم
خودم تصمیم دارم دوباره شروع کنم شبها به انگشتام چسب بزنم

صحرا سه‌شنبه 22 تیر 1395 ساعت 12:09

این کلاسای مدیتیشن و یوگاو این چیزا که قدرت تمرکز ذهنو بالا میبره موثر نیس؟

میرفتم یه مدت
اصلا هیچ اثری روی این موضوع نداره

سارا سه‌شنبه 22 تیر 1395 ساعت 13:29

سلام تیلو جان آره دقیقا توی ماه مبارک رمضان بخاطر روزه ها فرصت خوبیه برای ترک عادت و کم کم ناپدید میشه انگار که نبوده اصلا ان شاالله مثلا از الان تا 22 مرداد من از ناخن جویدن امتناع میکنم و شما هم مثل من هر وقت دستتون سمت موهاتون رفت دستتونو بکشید عقب و آرامشتونو حفظ کنید و دقیقا بخاطر خودمون و خوشحالی خداوند عزم به مدیریت این چالش داشته باشیم > راهکاری که بنظرم اومد براتون اینه که اگه غیر ارادیه و یهو دستتون موهاتونو کشیده و کنده بنظرم این اومد که شما که توی محل کارتون اینکارو انجام نمیدهید. پس نمیخواد چسب بزنید به دستتون بنظرم یه چیزی مثب کلاه یا یه مانعی که مثلا موهاتونو جمع کنه و غیر قابل دسترس باشن و در عین حال راحت باشین باهاش رو انتخاب کنید . بعدا میتونیم این مانع واقعی رو تبدیل کنیم به مانع ذهنی و شما در ذهنتون به خودتون اجازه اینکار رو ندهید

چقدر افکارمون نزدیک به هم بود
خودم هم به کلاه فکر کردم
دقیقا تو محل کارم دست به موهام نمیزنم
برای همین شبها چسب میزنم به انگشتام
دیشب فکر کردم بهتر موهام را جمع کنم و کلاه بزنم روش
ببینم شدنیه یا نه
شروع میکنم با شما چالش را

اتشی برنگ اسمان سه‌شنبه 22 تیر 1395 ساعت 13:53

تیلو موهات وو محکم ببند یا ی کلها سفت با هدبند ببند که نتونی موهات وو لمس کنی
شاید اینجوری یادت بیاد که نکنی

دقیقا
باید کاری کنم که قابل لمس نباشن
شاید اولش از سرم بیفته بعدا بتونم کنترلش کنم
ممنونم که حواستون بهم هست

سارا سه‌شنبه 22 تیر 1395 ساعت 15:08

تیلو جان عالیه ان شاالله موفق میشیم عزیزم
دقیقا مثل عادات رژیم غذایی بهش نگاه کن آدم شاید یه موقع خیلی دوستداره غذاهای مورد علاقه اش که چاق کننده هم هستند رومیل نماید اما کنترل این چالش هم در ابتدا سخت هست ولی اگر به هدف که هر چه سلامتتر بودن فرد هست نگاه کنیم و با باوری محکم و عمیق برای بهتر بودن تلاش کنیم همه چی راحتتر قابل پذیرش میشود و از این اقتدار و مدیریت خودمون اقتداری دوچندان کسب میکنیم و همینطور در تمام چالش های دیگر زندگی که تماما زندگی پر است از چالش های مختلف که با توکل به خداوند موفق خواهیم بود ان شاالله , حتی درس و کار و رفع استرس ها هم با همین خواستن و عمل کردن بهتروبهتر انجام خواهند شد و در عین حال به هم کمک میکنند موفقیت در یکی از این چالش ها عزم بر بهتر بودن و موفقیت در چالش های دیگر را به همراه خواهد داشت ان شاالله
اصلا بهش فکر نکن عزیزم هرکسی در دنیا یه چالشی برای خودش داره که موفقیت در آن نشون میده که خداوند میخواسته که به همه مون یاد بدهد که ما چه قدر توانمند هستیم و فقط و فقط با توکل به خداوند و خلوص عمل خود خداوند ان شاالله همه مون رو به نتیجه عالی میرسونه و همه چی به خیر و خوشی هست ان شاالله ان الله مع صابرین ان مع العسر یسرا

چقدر خوب بلدی انگیزه بدی
من این بار با توکل به خدا و با سارا جون شروع میکنم
شاید دو نفری بهتر باشه
امید به خدا
بسم الله الرحمن الرحیم

حسین سه‌شنبه 22 تیر 1395 ساعت 15:11 http://attain.blog.ir

خب من میگم ازدواج به دلایل زیاد میگم ازدواج.
دلیل اول و پررنگی که میگم ازدواج برای اینه که من میبینم این همه عشق بین شما وجود داره و حیفه که به ثمر نرسه. اگرچه تا همین الانش هم کلی به ثمر نشسته ولی خب با ازدواج و تشکیل خانواده و ارضای این عشق تو فضای خانواده تکمیل میشه. مخصوصا با بچه دار شدن.
دلیل دوم که میگم ازدواج برای بحث شرعی قضیه است. ما چه بخوایم چه نخوایم ارتباط با نامحرم گناهه. متن صریح قرآنه و نمیشه کاریش کرد. به هر صورت این هم هست و باید رعایت بشه. به قول خودتون ما نمیتونیم حد و مرز دین رو برای خودمون تغییر بدیم.
دلیل سوم هم که میگم ازدواج اینه که فرصت ها داره از دست میره، من این همه علاقه در شما رو برای بچه دار شدن میبینم و برای همین آرزو میکنم زودتر با هم ازدواج کنید که دیر نشه.
دلیل چهارم این که آرزو میکنم زودتر ازدواج کنید به این خاطره که زودتر تکلیفتون معلوم بشه. شما اگر بعد از ده سال عاشقی به ایشون نرسید و یا برسید، بهتره از اینه که بعد از پونزده سال عاشقی به ایشون برسید یا نرسید، برسید که هرچه زودتر بهتر، نرسید هم هرچه زودتر بهتر. ببخشید البته با صراحت بیان کردم ولی خب تصور کنید بعد از بیست سال عاشقی شما و ایشون به همدیگه هم نرسید و ایشون برن پی زندگی شون و شما پی زندگی تون. تا آخر عمر هم که نمیتونید مثل دخترپسرهای دبیرستانی با هم قرار بزارید و همینجور توی برزخ بمونید که. بالاخره باید یه اتفاق بیفته این وسط. که اون هم هرچه زودتر بهتر.
دلیل پنجم هم این که من خودم یک خواهرم سی سالشه و مجرده. هر روز منتظرم یک اتفاق بیفته و ازدواج کنه. نه به خاطر اینکه از دستش خسته شدم و نه ... فقط و فقط به این دلیل که دارم میبینم از اینکه یک همدم درست و حسابی به عنوان همسر کنارش نیست داره زجر میکشه. من به عنوان یک برادر، دوست دارم که خواهرم سر و سامون بگیره و وضعیتش هرچه سریع تر مشخص بشه و عاقبت به خیر بشه. خیلی هم دلم میخواد تا آخر عمر مجرد نمونه و ازدواج کنه. بالاخره یه روزی میرسه که هر کدوممون میره دنبال زندگی خودش.
به همین خاطر من بدون هیچ قضاوتی و... خودم رو لحظاتی گذاشتم جای برادر شما و یا پدرتون و یا مادرتون که چقدر دوست دارن که شما زودتر ازدواج کنید و همه ش هم به خاطر خودتونه. البته خب در این مورد شاید اشتباه کنم و خانواده ی شما چنین خواسته ای نداشته باشن. شاید شرایط شما خیلی فرق میکنه. کسی چه میدونه؟ ولی در کل بخوایم در نظر بگییرم آرزوی هر خانواده ایه که اون عضو از خانواده که بلا تکلیفه زودتر تکلیفش معلوم بشه.
همین.

اولا من باید تشکر کنم از زمانی که گذاشتی زحمتی که کشیدی و اینهمه به خاطر من نوشتی
دوما اینکه همه حرفات از سر محبت و خیرخواهی هست لازم به توضیح و تذکر نیست
سوما دقیقا خانواده ی منم عین هرخانواده ی دیگری آرزوش برای من سروسامان گرفته و واقعا از ته دلشون این رو میخوان
چهارم .....ولی باز هم ازدواج من و اقای دکتر خیلی خیلی بعیده
و هیجکدوم هم نمیتونیم از این عاشقی دست بکشیم
در مورد مسائل دینی کاملا موافقم
خودم هم همین رو گفتم و مرزهای شرع را نمیشه جابجا کرد و من به شدت به این موازین پایبندم

سارا سه‌شنبه 22 تیر 1395 ساعت 15:20

تیلوجان ان شاالله تا 22 مرداد اسم وبلاگتو عوض میکنی و فصل زیباتری رو تجربه خواهی نمود

سارا جان من تا حالا تجربه تا سه ماه را هم داشتم
پس اینبار این اول را با شما شروع میکنم
بعد وقتی از ماه چهارم گذشت اسم وبلاگم را عوض میکنم
امید به خدا

دلژین سه‌شنبه 22 تیر 1395 ساعت 16:36 http://delzhin313.blogsky.com

سلاااام سلااااام
ببین تعریفی هستی واقعا... هیچ نقصی نمیبینم که بخوام تنتقاد کنم از کارت همه چیز حساب شده... هارمونی رنگ ها...
اممم... تیلو ، پیگیر درمان از یک متخصص روان پزشکی هستی ؟؟ امیدوارم به بهبودی کااامل برسی ....

ممنون از تعریفت
نه اصلا پیگیری نمیکنم
اصلا زیر نظر هیچ پزشکی هم نیستم

حسین سه‌شنبه 22 تیر 1395 ساعت 17:41 http://attain.blog.ir

راستی، من همیشه فکر میکردم این بیماری، یک اصطلاحه که شما خودتون ساختید و الکی میگید بیمارید! دیروز دیدم همه دارن جدی صحبت میکنن رفتم و سرچ کردم و فهمیدم بیماریش چیه! خخخخ.
امیدوارم که بهتر بشید.
من هم از اول راهنمایی تا الان همیشه ناخن هام رو خوردم. همیشه. توی این دو سه سال اخیر خیلی شدید تر هم شده.

شما هم بیا با من و سارا تو این چالش یک ماهه شرکت کن
شاید شد
بهر حال یک جایی باید با این مشکلات مبارزه خیلی جدی کرد

سارا سه‌شنبه 22 تیر 1395 ساعت 17:58

سلام تیلو جان
عالیه سه ماه تونستی قبلا پس ان شاالله 22 آبان کاملا این چالش با موفقیت به اتمام رسیده من هم ناخنامو هِی میزارم بلند شه و با ناخن گیر کوتاهشون میکنم و این چالشم کاملا به اتمام میرسه ان شاالله اگه از اول میدونستم مانیایا چیه دو ماه پیش شروع میکردیم ولی همیشه برای تبدیل شدن به فردی که میتپانستید باشید وقت هست و خداوند خیلی بزرگ هستند پس با توکل به خداوند مهربان شروع میکنیم از امروز , بسم الله الرحمن الرحیم

ممنونم
به امید خدا شروع میکنیم
ببینم چی پیش میاد
توکل میکنیم و همه سعیمون را به کار میگیرم
سعی میکنم گزارش هر روزه بدم

حسین سه‌شنبه 22 تیر 1395 ساعت 18:17 http://attain.blog.ir

چالش چیه؟

میخوایم بر عادات بدمون غلبه کنیم
سارا خانوم ناخناشون را نجون
شما هم همینطور
من هم مو نکنم
حالا ببینم چند نفر اضافه میشن

سارا سه‌شنبه 22 تیر 1395 ساعت 18:54

ان شاالله ، منم سعی میکنم هر روز به وبلاگتون سر بزنم

خیلی کاره خوبی میکنی دختر خوب

سارا سه‌شنبه 22 تیر 1395 ساعت 18:59

خیلی ممنونم که به پیشنهادم توجه نمودید ، ان شاالله همه در چالشهاشون موفق باشند

انشاله

sophist سه‌شنبه 22 تیر 1395 ساعت 23:28

سلام تیلو تیلو خانم
میشه یه پست مخصوص اقای دکتر بنویسین
من الان بیشتر از 6 ماهه دارم وبلاگتونو میخونم ولی با تیکه نوشته هایی که راجع به اقای دکتر مینویسین بیشتر سردرگم میشم تا اشنا شدن باهاشون
بیشتر به نظرم میاد یه موجودخیالیه که خوت تو ذهنت ساختیش

بازم میل خودتونه اگه بنویسین ممنون میشم

نمیدونم منظورتون چیه؟
اگه بدونم چی دوست دارین بدونین همون را براتون توضیح میدم
ولی تا جایی که من میدونم اینجا وبلاگه منه نه آقای دکتر
قرار نیست شما آقای دکتر را بشناسین
البته هر سوالی که پیش اومده جواب دادم و بازم جواب میدم
حتی اگه این موجود خیالی هم باشه ... چون من عاشقشم خیلی خوبه

sophist چهارشنبه 23 تیر 1395 ساعت 16:25

سلام
میدونم وبلاگ شماس همه این چیزا رو میدونم ولی کنجکاو بودم بیشتر بدونم
عصبانی نشینن لطفا
ببخشد اگه ناراححتون کردم

نه اصلا ناراحت نشدم
ولی انگار لحنم شما را ناراحت کرده
عذر میخوام...
هرسوالی بپرسین جواب میدم
بدون ذره ای اینطرف اونطرف
ولی واقعا نمیدونم چی باید در مورد ایشون بگم
بازم عذرخواهی میکنم اگه یه وقت شما را ناراحت کردم

رسیدن پنج‌شنبه 24 تیر 1395 ساعت 09:41

از خدا میخوام و دعا میکنم که یه آرامشی بهت بده که بتونی بر این مسئله بیماریت غلبه کنی . من درد رو میشناسم از هر نوعش که باشه عذاب آوره . خدا بهت سلامتی بده عزیزم .

خیلی عذاب آوره

sophist جمعه 25 تیر 1395 ساعت 01:22

سلام تیلو تیلو خانم
خواهش میکنم منم ناراحت نشدم ولی فکر کردم با فوضولیم شما رو ناراحت کردم
با توجه به شخصیتتون(نوشته هاتون) یکم رابطتون واسم عجیب بود که ادامه میدم به خوندن روز نوشته هاتون و دیگه سوالی نمیکنم
حلالم کنید اگه با فضولیم ناراحتتون کرده باشم

اصلا اینطوری نگو
من نباید باهات جوری حرف بزنم که ناراحت بشی
اصلا دوست ندارم که سوال نپرسی
دوست دارم در ارتباط باشیم
حرف بزنیم
من به خاطر شما حتما یه پست مفصل در مورد آقای دکتر خواهم نوشت

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد