روزانه های یک تریکو تیلو مانیا

میخواهم باز از خودم بنویسیم

روزانه های یک تریکو تیلو مانیا

میخواهم باز از خودم بنویسیم

یک روز دیگرباقیست....

سلام

روزتون لبریز از خوشی های بی پایان

خوبین؟

از صبح میخوام پست بزارم ولی اینترنت اجازه نمیده

قطع و وصل میشه

کانکت نمیشه

اصلا یه وضی....




دیروز بعد از ظهر مادرجان نوبت دکتر داشتن

از اون دکترا که رفتنت با خودت هست - برگشتنت با خدا....

از بس که شلوغ  بود

خلاصه که تا برگردیم با مادرجان ساعت نزدیک ده شب بود

تا رسیدم دیدم سه تا ساک بزرگ مارک منچستر توی راه پله هست....

بعله داداش جان رفته بودن ساک های مربوط به مسافرتشون را خریده بودن

چه غمی داشت این صحنه....

یه ساک بزرگ و یک ساک کابین قرمز رنگ و یک ساک سرمه ای رنگ بزرگ

یه کوله ی خوشگل زرشکی...

ولی من فقط بغض کردم

دیدم داریم هی نزدیک و نزدیک تر میشم به رفتنش....

براش دعا کنید




پ ن 1 : للی بهم زنگ زد ... از شدت غصه ای که براش میخورم اصلا دوست ندارم باهاش حرف بزنم

پ ن 2 : بعضی ها اگه هزار بار هم سرشون به سنگ بخوره باز عاقل نمیشن

پ ن 3 : مامانم برای مغز بادوم یه جفت کفش تابستونی عیدی خریدن... گذاشتم روی میز پذیرایی و از هر طرف رد میشم فقط نگاهش میکنم

پ ن 4 : من فهمیدم من و آقای دکتر مهارت ابراز دلتنگی به هم را نداریم هر وقت به شدت دلتنگ میشیم اول دعوا میکنیم... بعد قهر میکنیم ، بعد با گریه و زاری به هم میگیم که دلمون تنگ شده...

نظرات 9 + ارسال نظر
دل آرام دوشنبه 14 تیر 1395 ساعت 10:35

اوخی داداشت چرا می خواد بره؟ سخته آدم داداشش نباشه
جگر اون مغز بادوم با اون کفشاش
ابراز دلتنگی کلا اینطوریه
من اوایل که همسر می رفت ماموریت دوشنبه سه شنبه یه دست دعوا می کردم باهاش بعدش می پریدم بغلش.
بعد از یه مدت فهمیدم کارم غلطه و اینقدر دلم تنگ میشه دعواش می کنم. رفتارمو عوض کردم. الان شوخی شوخی دعوا می کنم باهاش. چرا نیستی دلم تنگ میشه بمون پیشم و ...

اره ما هم فهمیدیم که این کار درست نیست
داداشم برای درس میخواد بره

دخترشیرازی دوشنبه 14 تیر 1395 ساعت 10:51

هرچی خیره برای خان داداش پیش میاد...انشاالله همیشه موفق باشن...

این قهر و آشتیا نمکه به شرطی که زیاد شور نشه


انشاله
یه کمی انگار قضیه شور شده

صحرا دوشنبه 14 تیر 1395 ساعت 11:14

این دعواها اشکال نداره به شرطی که بعد ابراز دلتنگی تموم بشه الکی الکی کش نیاد و همه روزای ادمو خراب کنه
سفر خان داداش به سلامت

فدای شما خانوم خوشگله

گلشن دوشنبه 14 تیر 1395 ساعت 12:53

آخیییی ناز بشین شما و آقای دکتر

گلشن دوشنبه 14 تیر 1395 ساعت 12:55

ان شاالله هرچی خیره برا داداش پیش بیاد امیدوارم درسش تموم شد شرایط براش تو ایران خوب باشه که برگرده ایران و پیش هم باشین

ولی دوری داداش کوچولو با داداش بزرگ خیلی فرق داره نه؟

من همین یه داداش را دارم
نمیدونم داداش بزرگ چه مزه ای داره
به نظرت تو ایران وضعیت کار خوب میشه؟

بهار شیراز دوشنبه 14 تیر 1395 ساعت 14:35

اون ابراز دلتنگیتون منو کشته

صبا - یک مانیایی دوشنبه 14 تیر 1395 ساعت 20:56 http://tillomania.blogfa.com/

سلام
عزیزم ان شاالله همیشه به خوشی و شادی ..چیه غم و غصه و قهر...سفر خان داداشتون به سلامت گلی خانوم

فدای شما مهربون

Meredith سه‌شنبه 15 تیر 1395 ساعت 05:06 http://san-antonio.blogsky.com

:))) منم کفش تابستونی دلم خوااااست
چه مهارت جذابی دارید واقعا! :))
انشاالله سفر به خیر باشه

منم میخوام
ولی هیچوقت کفش تابستونی نمیپوشم
نهایت کفش عروسکی
مهارت نداریم که
ممنونم

دخترشیرازی سه‌شنبه 15 تیر 1395 ساعت 11:00

به شیرینیه خودت شیرینش کن

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد