روزانه های یک تریکو تیلو مانیا

میخواهم باز از خودم بنویسیم

روزانه های یک تریکو تیلو مانیا

میخواهم باز از خودم بنویسیم

چای احمد

سلام

روز و روزگارتون آرام


وقتی مسافرت بودیم تو یه هتل چهار ستاره اقامت داشتیم

هر روز اتاق را شارژ میکردن و چای و قهوه و شیر و نسکافه برامون میزاشتن (یه چیز عمومی در همه جا میدونم...)

اما چیزی که برام جالب بود این بود که هم برای اتاق و هم برای سرو صبحانه کلا از چای احمد استفاده میشد

حالا اینو داشته باشین

ما توی خونمون وقتی مهمونی خیلی جمعیت زیاد داریم (خانواده مامان و بابا را با هم که دعوت میکنیم نزدیک 80 نفر میشیم)

برای چای مدتی از چای های کیسه ای استفاده میکردیم که کار ساده تر بشه ... آبجوش میزاشتیم با چای کیسه ای با طعم های مختلف که هرکسی خودش استفاده کنه

اما هر برندی را امتحان کردیم اصلا خوب نبود، حتی همین چای کیسه ای احمد را هم تست کردیم و خوشمون نیومد و نهایتا همون روند چای دم کردن را در پیش گرفتیم

البته من دمنوش های کیسه ای زیادی را هم امتحان کردم و در نهایت همون که خودم دمنوش را تهیه کنم را ترجیح دادم

و به نظرم هیچی طعم دمنوش های دستساز مامان را نمیده

(اینا که دارم میگم نظر شخصی من هست و همیشه خوردنی ها عین پوشیدنی ها و همه چیزهای دیگه سلیقه ای هستند... )

خلاصه توی هتل مجبور به استفاده از چای کیسه ای احمد شدیم و به طور شگفت انگیز طعمش با چای کیسه ای احمد در ایران فرق داشت

و به طور اعجاب انگیزی خوشمزه بود... این شد که چای سبز و دمنوشهایی که داشت را هم تست کردم و اتفاقا همه ش خیلی خیلی خوشمزه بود

و من به این نتیجه رسیدم که خوردنی های خوشمزه صادر میشن ...

این بود که الان مقداری چای و دمنوش احمد برای خوردن داریم...



پ ن 1: آقای دکتر امروز باید یه مسافرت کوچولوی کاری انجام میدادن... چیزی حدود فاصله 2 ساعته... کل 2 ساعت را حرف زدیم

هنوزم کلی حرف داشتیم ... انگار حرف زدن یادمون رفته بود... هردومون دلمون خنک شد


پ ن 2: مغزبادوم غر میزنه و میگه از وقتی برگشتی تنبل شدی و منو بیرون نمیبری

راست میگه.... انگار هنوز خسته ام و حال بیرون رفتن ندارم


پ ن 3: مادر بزرگ در همون وضعیت بد قرار داده و نگهداریش به شدت سخت و دشوار شده


پ ن 4: هر روز و هر ساعت دارم برای گشایش در کار خواهرم دعا میکنم... سخته ببینی یه آدم باردار در وضعیت خوبی نیست و هیچ کاری نتونی براش بکنی

حالا فکر کنید اون آدم عزیزتون باشه

کوتاه نوشته سه شنبه ای

1- دلژین کجا رفته که نیست؟


2- چقدر خوبی تویی که منو لایک میکنی...


3-نمیدانم سرما خورده ام یا نه ... اما یه حسی دارم ، در حال خوردن چای سبز و ویتامین سی هستم


4- دیشب تا نیمه های شب مهمان داشتیم ... عموها و خانواده شون ... آخه آدمی که میره سرکار، وسط هفته؟ اونم اینهمه طولانی و تا پاسی از شب؟؟؟


5- هرچی میام خودم را برای آقای دکتر لوس کنم ، میفرمایند: هنوز دلتنگی های نبودنت خوب نشده ... اصلا حق لوس کردن نداری... منو یه هفته گذاشتی و رفتی...


6- هرچند برنامه قطعی برق را میدونم.. اما انگار عادی نمیشه و همش عذاب دهنده س

دیروز توی دو ساعتی که برق نبود یه گوشه از دفتر را حسابی مرتب کردم


7- امروز صبح نسیم خنک می وزید

سفرنامه بلگراد

سلام

روزتون شیرین تر از عسل


سفرنامه را مینویسم ، امیدوارم خوندنش از حوصلتون خارج نباشه

سعی میکنم خلاصه و مختصر بنویسم

ممنون بابت همه ی محبت ها و همدلی هاتون


 

ادامه مطلب ...

بازگشت تیلو

سلام

روزگارتون خوش رنگ و آب


همیشه عمر سفر کوتاهه ... هرچقدرم که طولانی باشه

سفر به پایان رسید با کوله باری پر ازخاطره

پر از احساسات

و پر از لبخند و شادی

سفرمون پر از ماجرا و خاطره بود ... چه خوب و چه بد به همش لبخند زدیم و از کنار همشون گذر کردیم

باید خیلی تعریف کنم براتون

تعریفهای خیلی زیادی که باید تک تک شون را با هم دیگه مرور کنیم

اما الان از حالتون بیخبرم و باید به تک تک تون سر بزنم

چون دلم برای همتون تنگ شده

کلی هم منو مورد لطف و محبت خودتون قرار دادید و کلی کامنت برای تایید دارم

از همتون متشکرم

براتون آرزوی سفرهای خوب و خاطره انگیز میکنم



پ ن 1:  دوری از آقای دکتر سخت ترین قسمت سفرم بود... همین که مسافت دورتر شد یهو حجم بزرگی از دلتنگی قلبم را فشرد

پ ن 2: در طول سفر با آقای دکتر به یه مشکل برخوردیم که البته تقصیر من بود و خیلی به سختی برطرف شد

پ ن 3: مغزبادوم با دلتنگی های بی حدش واقعا اذیت شد و منم از دوریش خیلی خیلی رنج بردم

پ ن 4: دیدن داداش و زن داداش حال دلم را خیلی خیلی عوض کرد

پ ن 5: همسفرهای خیلی خوبی داشتیم