روزانه های یک تریکو تیلو مانیا

میخواهم باز از خودم بنویسیم

روزانه های یک تریکو تیلو مانیا

میخواهم باز از خودم بنویسیم

یکشنبه بی اخلاق

سلام

روزتون پر از شادی

چه هوای عالی بهاری ای... به به




انگار دلتنگی واگیر داره

دلتنگی های چند تا از دوستای وبلاگیم را خوندم و دلتنگ شدم


انگار بداخلاقی هم واگیر داره

یه خانوم جوان اومد یه سری کپی بگیره ... بچه ش یه سره گریه کرد و اونم به جای ناز و نوازش کردن بچه ، یه سره به بچه غر زد... و انگار الکی بد اخلاق شدم


عوضش انگار شاد و پر انرژی بودن هم واگیر داره

چون من هی سعی میکنم به همه انرژی مثبت بدم و میبینم وقتی اینکارو میکنم بقیه لبخند میزنن




پ ن 1 : تکرار روزها را دوست ندارم... هرروز باید چیز تازه ای داشته باشه

پ ن 2 : دوست دارم هر روز عاشق تر و هر روز آروم تر باشم

نظرات 6 + ارسال نظر
mahee یکشنبه 20 فروردین 1396 ساعت 11:28

به نظرم عاشقی و آرومی باهم در تناقض هستن

پس یا عاشق نیستم یا آروم.... باید از اول بازنگری کنم

امیر یکشنبه 20 فروردین 1396 ساعت 13:49 http://balot1395.blogfa.com

سلام
به نظر من عاشق هم اروم و هم زود رنج و هو دل نازک و شکننده است
هر چه شدت عشق بیشتر باشد آرومی و معصوم بودن بیشتر است
ادم عاشق هیچ چیز براش تکراری نیست حتی انتظار هم خسته اش نمی کنه . همه را خوب و عالی می بینه هیچ کس بد نیست
و ادم عاشق را نباید با ادم عادی و امی مقایسه کرد.
ادم عاشق حتی اگه بیسواد هم باشه اما از لحاظ معرفت و تربیت سرآمد هست . عشق مقدس است و عاشق قدیس.
بدون عشق حضرت موسی هم لایق نیست تا عاشق نشد اونو به وادی سلام راه ندادند . غزلی از حافظ را می نویسم انشالله که قبول افتد
گفتم غم تو دارم گفتا غمت سر آید
گفتم که ماه من شو گفتا اگر برآید

گفتم ز مهرورزان رسم وفا بیاموز
گفتا ز خوب رویان این کار کمتر آید

گفتم که بر خیالت راه نظر ببندم
گفتا که شب‌رو است او، از راه دیگر آید

گفتم که بوی زلفت گمراه عالمم کرد
گفتا اگر بدانی هم اوت رهبر آید

گفتم خوشا هوایی کز باد صبح خیزد
گفتا خنک نسیمی کز کوی دلبر آید

گفتم که نوش لعلت ما را به آرزو کشت
گفتا تو بندگی کن کو بنده پرور آید

گفتم دل رحیمت کی عزم صلح دارد
گفتا مگوی با کس تا وقت آن درآید

گفتم زمان عشرت دیدی که چون سر آمد
گفتا خموش حافظ کاین غصه هم سر آید

سلام به روی ماهتون
اوه اوه
چه میکنه این عشق

صحرا یکشنبه 20 فروردین 1396 ساعت 14:37

آره گندم جان مسریه حس و حال. پست عاشقانه ی قبلیت حس خوبی منتقل کرد

خدا را شکر
انشاله همیشه خوب باشی

شاذه یکشنبه 20 فروردین 1396 ساعت 21:19 http://moon30.mihanblog.com

عاشق این حس و حال خوب و مثبت اندیشیت هستم

تو که خودت با اون افکار بینظیرت الگویی

خاله ریزه دوشنبه 21 فروردین 1396 ساعت 07:43 http://yaddashte-yek-zan.blogfa.com/

سلام تیلو جان
روز خودتم پر از اتفاقای خوب

سلام دوست عزیزم
متشکرم

امیر دوشنبه 21 فروردین 1396 ساعت 09:31 http://balot1395.blogfa.com

سلام و صد سلام تیلوی زیبا
همانطور که شادی مسری است ناراحتی هم همینطور واگیر است
چو عضوی به درد آورد روزگار
دگر عضوها را نماند قرار

مگه میشه دید یه نفر ناراحت هست و تو بیخیال باشی
در مورد خانم که سر بچه اش غر میزد این تربیت فرزندش است به نوعی دیگر
اگه غیر این بود باید تعجب می کردی

میگن مرد دباغی یه روز گذرش به کوچه عطار ها افتاد حالش بد شد و غش کرد و افتاد عده ای گلاب جلوی دماغش گرفتند که به هوش بیاد ولی نشد یه مرد دنیا دیده پرسیده این آقا کارش چی بوده گفتند این دباغ هست و چرم ها را دباغی می کنه گفت من میدونم علاجش چیه رفت پهن گاو آورد جلوی دماغش گرفت مرد به هوش امد و مرد دنیا دیده گفت این به اون بوهای بد عادت داشته و نتونسته بوی عطر را تحمل کنه و بی هوش شده ....
حالا اینا هم به اون نوع تربیت عادت دارند ....

سلام به روی ماهتون
چی شده شما همش یه روز عقب هستید... این پست مربوط به دیروز بوده
و البته که شما هم دیگه خیلی خیلی زیاده روی کردین... دیگه در این حد هم نبود.. یه ذره غرغر بود

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد