روزانه های یک تریکو تیلو مانیا

میخواهم باز از خودم بنویسیم

روزانه های یک تریکو تیلو مانیا

میخواهم باز از خودم بنویسیم

باران

سلام

روز ما که با یک باران نم نم زیبا آغاز شده

باران ، رحمت خداوند هست




پ ن 1: تا دفتر را در خواب رانندگی کردم و وقتی رسیدم خدا را شکر کردم که هنوز زنده ام


پ ن 2: یک گیره کوچک داشتم مخصوص سرکردن با حجاب شالهام... 5 سال همراه و رفیق بودیم... بهش عادت دیرینه داشتم... دیروز مامان ازم گرفتن که استفاده کنن و گمش کردن... باورتون نمیشه در درونم سوگواریه


پ ن 3 : صبح زودتر اومدم تا کارهای عقب مانده را سامان بدهم

نظرات 3 + ارسال نظر
امیر دوشنبه 6 دی 1395 ساعت 09:07

چه خوب با نم نم بارون و رحمت الهی شروع کردن چه عالی است
انشالله تا آخر وقت این رحمت الهی شامل حالت باشه
و ما منتظر سهمیه سوغاتی هستیم

عالیه بارون
حرف نداره
الهی آمین
همینطوری همه ی دوستای خوبم شامل رحمت الهی باشند...
من سوغاتی هام را با هیچکی شریک نمیشم
فقط میشه برام سوغاتی خرید....

حامد دوشنبه 6 دی 1395 ساعت 09:22 http://hamed-92.mihanblog.com

چه صبحی بشه صبحی که با نم نم بارون شروع بشه ماهم امروز نعمت بارون صبح رو داشتیم هوا شدیدا لطیفه و عالی

منم رانندگی تو خواب رو خیلی تجربه کردم خدا به داد ماشینای بغلی رسیده چون خودم متوجه نشدم کی و چه جوری رسیدم سر کار

امان از این دلبستگیا حتی به یه چیز ناچیز ایشالا پیدا میشه

سلام
روزت به شادی
من این دلبستگی های این شکلی را دوست ندارم
باید رها بشیم از این شکل دلبستگی

امیر دوشنبه 6 دی 1395 ساعت 09:40

حق با شماست
نمیشه از اصفهانی چیزی گرفت

آفرین
خوب متوجه شدین
حالا برام سوغاتی بخرین

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد