روزانه های یک تریکو تیلو مانیا

میخواهم باز از خودم بنویسیم

روزانه های یک تریکو تیلو مانیا

میخواهم باز از خودم بنویسیم

زمستان مبارک

سلام

همه روزهاتون مبارک و شاد... زمستان آغاز شد و امیدوارم زمستان سرد با دلهای گرمتون زیبا و بی نظیر باشه

از اونجایی که همه چیز در دستان قدرتمند پروردگار هست... و از اونجایی که ما یادمون میره که انسان هستیم و برنامه ریزی هایی که میکنیم فقط به لطف پرودگار عملیه ... دیروز بعد از گذاشتن اون پست بابا بهم زنگ زدن و خبر فوت دایی جانشون را به من دادن...

خب در نگاه اول دایی پدر نباید خیلی به من نزدیگ باشه...

اما واقعیت این هست که این پیرمرد نازنین مثل یک پدربزرگ به ما نزدیک بود...

خونشون هم در همسایگی ما بود

خودش هم ...

منم کارهای دفتر را رها کردم و رفتم برای مراسم...

خاکسپاری به سرعت انجام نشد و تا نزدیک بعدازظهر قضایا کش اومد... و البته شاید حکمت این قضیه این بود که این پیرمرد نازنین باید در زیر باران به خاک سپرده میشد... نزدیک به چند کیلومتر روی دستهای عزیزانش تشیع شد و بعد هم در زیر شر شر باران به خاک سپرده شد... خدایش بیامرزد...

من همیشه اخلاقای خیلی ویژه ی خودم را دارم...

زنده ها همیشه برام مقدم تر هستند...

برای همین در بیشتر قسمتهای مراسم شرکت نداشتم و در عوض با مغز بادوم زیر بادوم زیبایی های زیادی را تجربه کردیم

بعدش هم شب همه برای مراسم به منزل مرحوم رفتند و من و مغز بادوم جلوی بخاری، کلی بازی کردیم

دیگه گفتن نداره که از یلدا و خوردنیای خوشمزه ش خبری نبود...

گفتن نداره که بازار فال ها کساد شد... و گفتن نداره که ....




پ ن : گاهی از خودم میپرسم ، من و تو چقدر حرف داریم که هیچوقت تمام نمیشه...

نظرات 19 + ارسال نظر
امیر چهارشنبه 1 دی 1395 ساعت 09:29

سلام
اسرار ازل را نه تو دانی و نه من
وین حرف معما نه تو خوانی و نه من

خب گاهی در صحنه شطرنج زندگی شاه ما با یک حرکت از طرقف حریف مات میشود. نمی تونیم بگیم ما مختاریم یا از قبل برایمایمان نسخه را پیچونده اند. اگه مختاریم چرا با یک حرکت همه برنامه های ما به هم میریزه و اگه از قبل سرنوشت ما تعیین شده چرا برای اعمال ما بازخواست و محاکمه می شویم . بلاخره مرغیم یا شتر

اما در مورد دایی بابا خواستم ضمن عرض تسلیت به شما و خانواده گرامی تان خدمتتون عرض کنم اول اینکه بارون امد تا تمام گناهان این عزیز را در همین دنیا پاک کنه و بشوره تا پاک به دنیای دیگری وارد بشه همانند کودک که پاک و معصوم وارد دنیای ما میشه.
دوم این پیرمرد عزیز که نزد خدا و فرشتگان هم محترم بود در سای اون اسمان ها هم گریستند . و در فراقش اشک ها ریختند و خواستند پشت سرش با اب چشم به او بگویند که ما هم در عزایت اشک ریزانیم .
برای شادی روح آن پدر گرامی حمد و قل والله را با صلوات می خوانیم

امیر چهارشنبه 1 دی 1395 ساعت 11:23

سلام
نمیدونم سرتون شلوغه یا تشریف نیاوردین
به هر حال چشم براهتم
گوش به زنگم
سر کوچه منتظر امدنت هستم

طلوع ماه چهارشنبه 1 دی 1395 ساعت 11:55 http://mmnnpp.blog.ir

سلام تیلو جان.زمستون شما هم مبارک.گاهی آدم کلی برنام ریزی میکنه ولی یه اتفاقاتی می افته که هیچکدوم انجام نمیشه.مصداق بارز این جمله اس که تا خدا نخواد برگی از درخت نمی افته...


دقیقا همینه

امیر چهارشنبه 1 دی 1395 ساعت 12:21

مسافر دی
چمدان برفی اش را
روی آخرین پله پاییز باز می کند
پای سرما به شهر باز می شود
و من راه می افتم
که دلم را
برای زندگی کردن گرم کنم
خوب میدانم
از پس تمام سیاهی ها
رو سفید بیرون خواهم آمد ....

بانو میم چهارشنبه 1 دی 1395 ساعت 19:30 http://banoo-mim.blog.ir

خدا رحمتشون کنه

الهی آمین
متشکرم
خدا رفتگان شما را هم بیامرزد

گندم چهارشنبه 1 دی 1395 ساعت 22:27

اخی چقدر برنامه ریزی کرده بودی برای یلدا

اوهوم

صحرا پنج‌شنبه 2 دی 1395 ساعت 07:02

تسلیت میگم عزیزم

فدای شما
متشکرم

امیر پنج‌شنبه 2 دی 1395 ساعت 08:16

[گل][گل]سلام و صبح بخیر دوست خوبم[گل][گل]

سلام همه عمرتون بخیر

امیر پنج‌شنبه 2 دی 1395 ساعت 12:06

سلام
کجایی دختر پر تلاش دیار نصف جهان
باز هم دیدار....؟

نه بابا
قرار های عاشقانه اینقدر زود به زود نیستن که

امیر پنج‌شنبه 2 دی 1395 ساعت 12:26

وقتی تنها میشوی

بدان خدا همه را بیرون کرده

تا با تو تنها باشد...

امیر پنج‌شنبه 2 دی 1395 ساعت 12:27

گاهی میخواهی
با سکوتت فریاد بزنی
که شاید کسی را
با این سکوت ازار بدهی

و چه لذت بخش است چنین فریاد سکوتی!

امیر پنج‌شنبه 2 دی 1395 ساعت 12:35

تمام اصل‌های حقوق بشر را خواندم

و جای یک اصل را خالی یافتم

و اصل دیگری را به آن افزودم

اصل سی و یکم :


هرانسانی حق دارد هر کسی را که میخواهد دوست داشته باشد.

امیر پنج‌شنبه 2 دی 1395 ساعت 19:01

سلام
اوایل شب است نمیدانم امروز سر کار بودین یا نه
اما هر کجا هستین خدا قوت و حق یارتان باد

چقدر شما خوبی

امیر پنج‌شنبه 2 دی 1395 ساعت 19:11

باران

بی شباهت با تو نیست..

می آید و

آرام آرام

تمام مرا با خود می برد..



دلم عجیب هوای تو را دارد..


ببار..

ببار و

کمی هم سهم من باش..

امیر پنج‌شنبه 2 دی 1395 ساعت 19:20

تـو چـه مـیفـهـمـی از روزگـارم ….

از دلـتـنـگـی ام …

گـاهـی بـه خـدا الـتـمـاس مـیـکـنـم …

خـوابـت را بـبـیـنـم …

مـیـفـهـمـی ؟!!

فـــــقــــــط خـــوابــــــت را !!!

رسیدن پنج‌شنبه 2 دی 1395 ساعت 21:53

فقط وقت در حدی دارم که بگم بوس بوس .

همین عاللللللللللللللللللیه
متشکرم

امیر جمعه 3 دی 1395 ساعت 18:58

وقتی کنارمی ،

جایی برای هیچ شتابی نیست

مقصد همین حضور من و توست

امیر جمعه 3 دی 1395 ساعت 19:00

کتاب ِ آغوشت..

سوره ی لب هایت..

آیه ی بوسه هایت..

آنچنان پای بندم به این کیش،

که هزار شیطان نمی توانند

لحظه ای..

ذره ای..

ایمانم را سست کنند.

حامد شنبه 4 دی 1395 ساعت 16:29 http://hamed-92.mihanblog.com

الذین إذا أصابتهم مصیبة قالوا إنّا لله وإنّا إلیه راجعون

تسلیت میگم از صمیم قلب ایشالا روحشون شاد باشه و بقای عمر بازماندگان


خدا رفتگان شما را هم قرین آرامش قرار دهد.

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد