ش | ی | د | س | چ | پ | ج |
1 | 2 | 3 | 4 | 5 | 6 | 7 |
8 | 9 | 10 | 11 | 12 | 13 | 14 |
15 | 16 | 17 | 18 | 19 | 20 | 21 |
22 | 23 | 24 | 25 | 26 | 27 | 28 |
29 | 30 | 31 |
چیزی در مورد این ضرب المثل روغن ریخته ... شنیدین؟
یک سری مداد اتد داشتم از چند سال پیش مونده بودن... دست برقضا مدادهای خوبی هم بودن
این مدادها بدنه ای شبیه شیشه ای - ژله ای داشتند
دیروز رفتم سروقتشون
نمیدونم به خاطر گرمای هوا
یا بهرحال کهولت سن... یا هرچیز دیگه ای این هفت تا مداد یه کمی حالت چسبناک پیدا کرده بودن
خب مسلما از بقیه ی مدادها جداشون کردم و آوردمشون بیرون
بعد بهر حال دلم که نمیومد بندازمشون توی سطل... (اصفهانی هم خودتونین... خب مداد اتد گرونه...)
گفتم بزار یکیش را بردارم بنویسم باهاش ببینم چی میشه
خلاصه از صبح که اومدم سرکار یکیش دست خودم بود
یعد از گذشتن نزدیک به یک ساعت دیگه اصلا اون حالت چسبناک را نداشت
یه کمی کدر شده بود رنگش... اما دیگه چسبناک نبود
خلاصه منم دیدم اینطوریه گفتم بزار یکیش را هم هدیه بدم به للی (البته من براش توضیح دادم که چی شده ها)
یکیش را هم دادم به خواهر
وقتی برای آقای دکتر تعریف کردم ، ایشون فرمودن یک دونه پنج دهم و یک دونه هفتم دهمش را هم بزار برای من....
دیدم اینطوریه یکیش را هم گذاشتم ببرم برای مامان...
و اینطوری بود که الان فقط یک دونه ش مونده...
و روغن ریخته....
پ ن 1 : جای دفتر برای فروش لوازم تحریر اصلا مناسب نیست
پ ن 2 : خودم و همه ی اطرافیانم دسته جمعی عاشق لوازم تحریر هستیم...
پ ن 3 : همش دارم ناخنک میزنم به لوازم تحریر دفتر
منم عاشق لوازم تحریرم. هوراااا باید برم برای مدرسه ها بخرم
عالین
عالی
:-D
kare khobi kardi
Esraf nashod
از اونجایی که منم اصفانیم و دنبال چیز مفت اون یدونشم مال من .
آدرس بده بیام بگیرم.
تو اصفهانی؟
واقعا؟
اصلا باورم نمیشه ؟
جدی میگی؟
سلام
الان که می نویسم تو یکی از مدارس هستم و ریز رنمرات شهریور را وارد سیستم می کنم هوس سر زدن به وبلاگ به سرم زد گفتم کمی سر به دوستان بزنم و بعد شروع به کار کنم . اینو هم یگم تنها هستم تو مدرسه و گرسنه تو یخچال نگاه کردم فقط یک بسته شکلات بود منم تشنه هستم و اب هم نیست حال و حوصله بیرون رفتن و اب معدنی خریدن را ندارم تشنگی را تحمل می کنم کارم زیاد نیست سی چهل دقیقه بیشتر وقت نمیگیره نمرات را وارد و کارنامه صادر کنم .
اما در مورد مداد اتود که گفتین بر اثر گرما تغییر حالت داده و چسلناک شده یاد قدیم ها که گرامافون بود و صفحه ، همانطور که میدونید صفحه شبیه سی دی بود و مدت زمانی که جا برا ذخیره آهنگ داشت حداکثر پنج دقیه بود مثلا فقط یک ترانه رو میشد از یک صفحه گوش داد و البوم صفحه ها که جمع می کردند اندازه خود گرامافون بود و بر اثر کوچکترین گرما و یا خش صدای خواننده بسیار بد میشد یه دفعه بلند و بعد خیلی کوتاه میشد یا صدای تبدیل به بم و زیر میشد و اصطلاحاً می گفتند صفحه سوزن خورده .
حالا مداد ها هم سوزن خورده اند و بقول شیرازی ها روغن ریخته نذر شاه چراغ کردید. البته هدیه دادن این گونه وسایل خودش خاطره میشه و بسیار جالب .
و اینو هم بگم کسی که خون اصفهانی تو رگ هاش جاریه اگه تو سیاره بهرام هم بره باز خصلت اقتصادی بودنش را داره دوتاشو داده دوستش و یکی مادر و یکی هم برا خواهر و یکی هم خودش وقتی این موضوع را اعلام می کنه که دیگه هیچی ازش باقی نمونده با این حساب روغن ریخته را نذر خانواده کردین نه سشاه چراغ بیچاره ما
اولا سلام و خسته نباشین
منم میتونم کمک کنم ها
یعنی مدرسه آب سرد کن و شیر آب نداره؟
مگه میشه؟
در ضمن هنوز یکی از مدادها مونده ها... گفته باشم
ته ش پشبمون میشین
ته ش دیگه ارزش نداره
یعنی چی؟
پشیمون برای چی؟
سلام
از آن جایی که اتود های ذکر شده مربوط به خیلی وقت پیش می باشد بهتر بود اول سری به میراث فرهنگی میزدی شاید جز آثار باستانی قرار می گرفت و قیمت های آنها چند برابر میشد. ولی تو عجله کردی و همه را بخشیدی
هورا
من اینقدر دختر دست و دلباری هستم که عتیقه ها را بخشیدم
بوی کتاب نو و مداد و لواز التحریرعالیه
کاش میشد دوباره بچه شد و رفت مدرسه
همیشه میشه بچگی کرد
برای خودت دفتر نقاشی بخر با مداد رنگی... ببین چقدر حالت را خوب میکنه
تیلو من عاشقتم
خوش به حال من
منم موخام برم مدرسه
وای یاد امتحان فیزیکا بیفت....
من مهد کودک میخوام برم
آقا اون آخری رو هم واسه من بذار کنار نصف قیمت میخرم
بز خر هم نیستم
عزییییییییییییییییییییییزم ... بخدا همینطوری ماله شما
بگو کجایی فقط
بله همشهری.
جدی میگم.
خب یه آدرسی
یه نشونی ای... ای بابا
همین کنار خیابون بغل ایستگاه مترو صادقیه منتظرما
میدونی من اصفهانم؟
نزدیکه که
نه
دوره
اصلا نمیدونم کجاست؟
ماله همین مملکته؟
لوازم تحریر عااالیه
ینی من حاضرم با بی نهایت لوازم تحریر و بی نهایت کفش( اگر آهنگم بزارن برام ) کلی سال تو یه اتاق زندگی کنم
,اصلا همتا نداره
وای نه.... نگو تو رو خدا... من نمیتونم
چرا نمیتونییین؟!
من اصلا منظورتون را متوجه نشدم
خب کلا منظورم اینه که خیلی لوازم تحریر و کفش دوس دارم
من هیچوقت یاد نمیگیرم مثل عادم حرف بزنم
حرف زدنت که عالیه
منم دوستشون دارم