روزانه های یک تریکو تیلو مانیا

میخواهم باز از خودم بنویسیم

روزانه های یک تریکو تیلو مانیا

میخواهم باز از خودم بنویسیم

روغن ریخته...

چیزی در مورد این ضرب المثل روغن ریخته ... شنیدین؟


یک سری مداد اتد داشتم از چند سال پیش مونده بودن... دست برقضا مدادهای خوبی هم بودن

این مدادها بدنه ای شبیه شیشه ای - ژله ای داشتند

دیروز رفتم سروقتشون

نمیدونم به خاطر گرمای هوا

یا بهرحال کهولت سن... یا هرچیز دیگه ای این هفت تا مداد یه کمی حالت چسبناک پیدا کرده بودن

خب مسلما از بقیه ی مدادها جداشون کردم و آوردمشون بیرون

بعد بهر حال دلم که نمیومد بندازمشون توی سطل... (اصفهانی هم خودتونین... خب مداد اتد گرونه...)

گفتم بزار یکیش را بردارم بنویسم باهاش ببینم چی میشه

خلاصه از صبح که اومدم سرکار یکیش دست خودم بود

یعد از گذشتن نزدیک به یک ساعت دیگه اصلا اون حالت چسبناک را نداشت

یه کمی کدر شده بود رنگش... اما دیگه چسبناک نبود

خلاصه منم دیدم اینطوریه گفتم بزار یکیش را هم هدیه بدم به للی   (البته من براش توضیح دادم که چی شده ها)

یکیش را هم دادم به خواهر

وقتی  برای آقای دکتر تعریف کردم ، ایشون فرمودن یک دونه پنج دهم و یک دونه هفتم دهمش را هم بزار برای من....

دیدم اینطوریه یکیش را هم گذاشتم ببرم برای مامان...

و اینطوری بود که الان فقط یک دونه ش مونده...

و روغن ریخته....




پ ن 1 : جای دفتر برای فروش لوازم تحریر اصلا مناسب نیست

پ ن 2 : خودم و همه ی اطرافیانم دسته جمعی عاشق لوازم تحریر هستیم...

پ ن 3 : همش دارم ناخنک میزنم به لوازم تحریر دفتر

نظرات 16 + ارسال نظر
شاذه دوشنبه 8 شهریور 1395 ساعت 18:35 http://moon30.mihanblog.com

منم عاشق لوازم تحریرم. هوراااا باید برم برای مدرسه ها بخرم

عالین
عالی

delaram دوشنبه 8 شهریور 1395 ساعت 18:58

:-D
kare khobi kardi
Esraf nashod

گیلاس سرخ دوشنبه 8 شهریور 1395 ساعت 19:09

از اونجایی که منم اصفانیم و دنبال چیز مفت اون یدونشم مال من .
آدرس بده بیام بگیرم.

تو اصفهانی؟
واقعا؟
اصلا باورم نمیشه ؟
جدی میگی؟

امیر دوشنبه 8 شهریور 1395 ساعت 22:18

سلام
الان که می نویسم تو یکی از مدارس هستم و ریز رنمرات شهریور را وارد سیستم می کنم هوس سر زدن به وبلاگ به سرم زد گفتم کمی سر به دوستان بزنم و بعد شروع به کار کنم . اینو هم یگم تنها هستم تو مدرسه و گرسنه تو یخچال نگاه کردم فقط یک بسته شکلات بود منم تشنه هستم و اب هم نیست حال و حوصله بیرون رفتن و اب معدنی خریدن را ندارم تشنگی را تحمل می کنم کارم زیاد نیست سی چهل دقیقه بیشتر وقت نمیگیره نمرات را وارد و کارنامه صادر کنم .
اما در مورد مداد اتود که گفتین بر اثر گرما تغییر حالت داده و چسلناک شده یاد قدیم ها که گرامافون بود و صفحه ، همانطور که میدونید صفحه شبیه سی دی بود و مدت زمانی که جا برا ذخیره آهنگ داشت حداکثر پنج دقیه بود مثلا فقط یک ترانه رو میشد از یک صفحه گوش داد و البوم صفحه ها که جمع می کردند اندازه خود گرامافون بود و بر اثر کوچکترین گرما و یا خش صدای خواننده بسیار بد میشد یه دفعه بلند و بعد خیلی کوتاه میشد یا صدای تبدیل به بم و زیر میشد و اصطلاحاً می گفتند صفحه سوزن خورده .
حالا مداد ها هم سوزن خورده اند و بقول شیرازی ها روغن ریخته نذر شاه چراغ کردید. البته هدیه دادن این گونه وسایل خودش خاطره میشه و بسیار جالب .
و اینو هم بگم کسی که خون اصفهانی تو رگ هاش جاریه اگه تو سیاره بهرام هم بره باز خصلت اقتصادی بودنش را داره دوتاشو داده دوستش و یکی مادر و یکی هم برا خواهر و یکی هم خودش وقتی این موضوع را اعلام می کنه که دیگه هیچی ازش باقی نمونده با این حساب روغن ریخته را نذر خانواده کردین نه سشاه چراغ بیچاره ما

اولا سلام و خسته نباشین
منم میتونم کمک کنم ها
یعنی مدرسه آب سرد کن و شیر آب نداره؟
مگه میشه؟
در ضمن هنوز یکی از مدادها مونده ها... گفته باشم

بهار سه‌شنبه 9 شهریور 1395 ساعت 03:41

ته ش پشبمون میشین
ته ش دیگه ارزش نداره

یعنی چی؟
پشیمون برای چی؟

امیر سه‌شنبه 9 شهریور 1395 ساعت 07:49

سلام
از آن جایی که اتود های ذکر شده مربوط به خیلی وقت پیش می باشد بهتر بود اول سری به میراث فرهنگی میزدی شاید جز آثار باستانی قرار می گرفت و قیمت های آنها چند برابر میشد. ولی تو عجله کردی و همه را بخشیدی

هورا
من اینقدر دختر دست و دلباری هستم که عتیقه ها را بخشیدم

سلام سه‌شنبه 9 شهریور 1395 ساعت 08:59

بوی کتاب نو و مداد و لواز التحریرعالیه
کاش میشد دوباره بچه شد و رفت مدرسه

همیشه میشه بچگی کرد
برای خودت دفتر نقاشی بخر با مداد رنگی... ببین چقدر حالت را خوب میکنه

گلشن سه‌شنبه 9 شهریور 1395 ساعت 10:14

تیلو من عاشقتم

خوش به حال من

دخترشیرازی سه‌شنبه 9 شهریور 1395 ساعت 10:28

منم موخام برم مدرسه

وای یاد امتحان فیزیکا بیفت....
من مهد کودک میخوام برم

حامد سه‌شنبه 9 شهریور 1395 ساعت 10:38 http://hamed-92.mihanblog.com

آقا اون آخری رو هم واسه من بذار کنار نصف قیمت میخرم
بز خر هم نیستم

عزییییییییییییییییییییییزم ... بخدا همینطوری ماله شما
بگو کجایی فقط

گیلاس سرخ سه‌شنبه 9 شهریور 1395 ساعت 12:12

بله همشهری.
جدی میگم.

خب یه آدرسی
یه نشونی ای... ای بابا

حامد سه‌شنبه 9 شهریور 1395 ساعت 12:51 http://hamed-92.mihanblog.com

همین کنار خیابون بغل ایستگاه مترو صادقیه منتظرما

میدونی من اصفهانم؟

حامد سه‌شنبه 9 شهریور 1395 ساعت 15:11 http://hamed-92.mihanblog.com

نزدیکه که

نه
دوره
اصلا نمیدونم کجاست؟
ماله همین مملکته؟

mehra سه‌شنبه 9 شهریور 1395 ساعت 17:24 http://paeize-por-rang.blog.ir

لوازم تحریر عااالیه
ینی من حاضرم با بی نهایت لوازم تحریر و بی نهایت کفش( اگر آهنگم بزارن برام ) کلی سال تو یه اتاق زندگی کنم

,اصلا همتا نداره
وای نه.... نگو تو رو خدا... من نمیتونم

mehra سه‌شنبه 9 شهریور 1395 ساعت 18:37 http://paeize-por-rang.blog.ir

چرا نمیتونییین؟!


من اصلا منظورتون را متوجه نشدم

mehra سه‌شنبه 9 شهریور 1395 ساعت 19:46 http://paeize-por-rang.blog.ir

خب کلا منظورم اینه که خیلی لوازم تحریر و کفش دوس دارم
من هیچوقت یاد نمیگیرم مثل عادم حرف بزنم

حرف زدنت که عالیه
منم دوستشون دارم

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد