روزانه های یک تریکو تیلو مانیا

میخواهم باز از خودم بنویسیم

روزانه های یک تریکو تیلو مانیا

میخواهم باز از خودم بنویسیم

پنجشنبه ای که می خوام متفاوت بشه...

سلام دوستای عزیزم

روز گرم تابستونیتون پر از عشق و لبخند

پنجشنبه ای که توش قرار عاشقانه نباشه چهارشنبه ام نیست چه برسه به پنجشنبه

صبح خیلی زود بیدار شدم و همون موقع دلم خواست امروز را متفاوت کنم

با ماشین بابا اومدم دفتر که ظهر برم خونه

تکه های پتوی به اصطلاح چهل تکه و در واقع 77 تکه تمام شدن

انشاله امروز زود میرم خونه و بعد از ناهار شروع میکنم به وصل کردنش

هورا

هورا

بزنین دست قشنگه را....



عکسش را میگیرم حتما

بعد از وصل شدن باید دورش را هم قلاب بزنم ...

تصمیم نهاییم با ایده یکی از دوستام این شد که این پتو را هدیه بدم به داداش... با خودش ببره

البته با خواهر تصمیم گرفتیم هرکدوم بهش یک سکه هدیه بدیم

اما میخوام به عنوان چیزی که یادم بیفته این چهل تکه را بهم هدیه کنم....



پ ن 1: تازگی هر خوابی میبینم آقای دکتر هم توش حضور دارن

پ ن 2 : صبح خیلی دل انگیزیه کاش کسی بود که با هم پیاده روی کنیم

پ ن 3 : هفته گذشته در قرار عاشقانه مون کنار هم بستنی خوردیم و فکر کنم این یکی از خوشمزه ترین بستنی های عمرم بود

پ ن 4 : هنوز نوشتن نامه های عاشقانه را شروع نکردم...

پ ن 5 : با خیال تو رد شدم از شب تنهایی... هرکجا که من بعد از این میرسم آنجایی.... علی زند وکیل به پیشنهاد نازلی جان ، داره برام میخونه ...

نظرات 19 + ارسال نظر
The Conqueror Worm پنج‌شنبه 7 مرداد 1395 ساعت 08:34 http://lunacy.blogsky.com/

پنجشنبه ای که توش قرار عاشقانه نباشه چهارشنبه ام نیست چه برسه به پنجشنبه
من عاشق این جمله از نوشته ات شدم خیلی باحال نوشتی.


خب مگه دروغ میگم

دخترشیرازی پنج‌شنبه 7 مرداد 1395 ساعت 08:36

اووووووووووو چ سحرخیز
سلام خانم گل صبحت شکری
هورا به 77 تیکه عکس یادت نره ها

حتما حتما عکسش را میزارم

خاله ریزه پنج‌شنبه 7 مرداد 1395 ساعت 08:37 http://yaddashte-yek-zan.blogfa.com/

سلام عزیزم
در مورد پتو خیلی فکر خوبی کردی..

یکی از دوستای اینجا بهم ایده داد فکر کنم دلژین...

گندمکی حوالی دریا پنج‌شنبه 7 مرداد 1395 ساعت 08:41 http://zabzekal1372.blofa.com

سلام تیلو تیلویی جون صبحت رنگی رنگی
بله شما هنرمندین من ک خیلییی ذوق دارم ببینم چل تکه چطور شده البته ک کار شما حرف نداره

سلام
با این اسم قشنگت منو میبری تا شهر رویا
ممنون که میای و حس خوب بهم میدی
البته که این کار را فقط برای دل خودم کردم و نه ماهر بودم تو این کار نه هنر خاصی داشتم ... ولی چون با دلم بافتم خیلی دوستش دارم

نازنین پنج‌شنبه 7 مرداد 1395 ساعت 09:28 http://khalvate-man.blog.ir/

خسته نباشی عزیز..بالاخره تموم شد
بهترین هدیه ای هست ک میتونی ب برادر جان بدی
من میخواستم پیشنهاد ساعت و هم بهت بدم چون هر موقع نگاه کنه ب یادت میفته ولی همین خیلی خوب و عالیه...

داداش من اصلا اهل ساعت و انگشتر و گردنبند و اینا نیست
از این مردایی که هیچی به خودشون آویزون نمیکنن
جالب اینه که مردای دور و بر من همه همینطورین... مثلا آقای دکتر هم دقیقا همینطورین
پدر هم هیچوقت نه انگشتر و نه ساعت و نه هیچی...

گلشن پنج‌شنبه 7 مرداد 1395 ساعت 09:55

نخوابیدم تیلو
فقط فکر نمیکردم ۵ شنبه زیاد طرفای نت پیدات شه

گفتم که صبح زود اومدم دفتر
گفتم که سحر خیز شدم
گفتم که تا ظهر دفتر میمونم
بعدازظهر میرم خونه

شاذه پنج‌شنبه 7 مرداد 1395 ساعت 10:27 http://moon30.mihanblog.com

چه فکر بکری! خیلی هدیه خوبیه

واقعا خوبه؟
حالا بازم براش چیز میز میخرم
اما این یه چیز دیگه س ....

دلژین پنج‌شنبه 7 مرداد 1395 ساعت 10:30 http://delzhin313.blogsky.com

چ ایده خوبی هدیه دادن کار دستت ب برادر

فکر کنم ایده ی خودت بودها.... خودت اینو بهم گفتی

فرساد پنج‌شنبه 7 مرداد 1395 ساعت 11:28

سلام
خیلی با احساسات اون بنده خدا بازی نکنید
هرشب با این پتو کلی غصه می خوره
البته بد نیست بعدا که عادت کرد به زندگی جدیدش بهش هدیه بدید اما با خودش ببره عذاب می کشه
بهتر هدیه شما یک چیزی باشه که هروقت دلش خواست و آمادگی داشت یاد خانواده بیافته
من بسیار به دوری از خانواده و دوستان ضعیف هستم و البته این نظر با تصورات ذهنی خودم نوشتم شما هرکار که بهتر تشخیص میدهید انجام دهید
شاد باشید و پر از زندگی و قرار عاشقانه

وای
اصلا از این جهت بهش نگاه نکرده بودم
اما خودش با آغوش باز از این پیشنهاد استقبال کرد

طلوع ماه پنج‌شنبه 7 مرداد 1395 ساعت 11:51

چقدر تو خوبی

تارا پنج‌شنبه 7 مرداد 1395 ساعت 12:22

سلام تیلو جان خوبی؟
من نمیدونم چرا اینقدر به این وب علاقمند شدم.یه جورایی شبیه همیمم به نظرم و بخاطر همین هر روز حتما یه سر میزنم
آقای دکتر خوبن؟
آقای منم دکتره(گفتم شبیهیم) البته دکتری یه رشته مهندسی
تیلو میخوام رابطه مو تموم کنم.دیگه اینجور نمیتونم ادامه بدم....داره به هر دومون سخت میگذره
نمیدونم چیکار کنم که تموم شه.یعنی نمیزاره که من برم ولی خودشم نمیره:-(
باید کاری کنم که بره ولی نمیدونم چیکار.....دارم دق میکنم:-(

میدونی تارای عزیز
از اینکه اومدی و باهام حرف زدی ممنونم
وقتی خواستی رابطه را تمام کنی به این فکر کن که با تمام شدن این رابطه چیز بهتری در انتظار هست؟ عایا وقتی تمام بشه این به ظاهر سختی ها به نظر چیزهای آسونی در انتظارت هست؟ وقتی این آقا نباشه قراره چه کسی باشه؟
من که حاضر نیستم از عاشقی دست بکشم
امیدوارم شما هم به جایی برسی که احساس کنی باید عاشق بمونی

دخترشیرازی پنج‌شنبه 7 مرداد 1395 ساعت 12:53

هنوز دفتری؟

نوچ

دلژین پنج‌شنبه 7 مرداد 1395 ساعت 13:11 http://delzhin313.blogsky.com

واقعا ؟ :))) نشون میده من الزایمریم
اخه فردا امتحان دارم مغزم کار نمیکنه

شما به فکر امتحان باش خانوم دکتر
چیزای ریز میز را فراموش کن

روشن پنج‌شنبه 7 مرداد 1395 ساعت 14:45

به به چ عالی منتظر عکسش هستیم

از این روشن شدنت چقدر خوشبختم

گندمکی حوالی دریا پنج‌شنبه 7 مرداد 1395 ساعت 17:07 http://zabzekal1372.blogfa.com

وااااایییی خیلییی ذوقییییدم فداااای شما
هنو آماده نشده ینی؟
مسئولین لطفا رسیدگی کنید پاسخ گو باشید
اوهووم من منتظرم ببینم
کم صبرم عمه عشقای همتونه والاااا

طلوع ماه شنبه 9 مرداد 1395 ساعت 22:16

سلام
کجایی خانومی
تعطیلات خوش بگذره

فدای شما
به شما هم همینطور

گندمکی حوالی دریا شنبه 9 مرداد 1395 ساعت 23:40 http://zabzekal1372.blogfa.com

سلام تیلویی جوون
کجا موندی دلمون برا نوشتنت تنگ شده هااا
تازشم نگرانم شدیم نیومدی آپ کنی
خب امیداوارم دلیل نیومدن خوشی باشه ان شاء الله

سلام خوشگل من با اون اسم قشنگت
همه میدونن من روزای تعطیل یهو تعطیل میشم

دخترشیرازی یکشنبه 10 مرداد 1395 ساعت 08:23

سلاااااااااااااااااااام صبح بخیر

سحر خیز جام سلام
روزت پر از خیر و برکت

دخترشیرازی یکشنبه 10 مرداد 1395 ساعت 08:56

روز و هفته ی شماهم پر خیر و برکت خانم گل

گل که شمویی عزیز دلم

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد