روزانه های یک تریکو تیلو مانیا

میخواهم باز از خودم بنویسیم

روزانه های یک تریکو تیلو مانیا

میخواهم باز از خودم بنویسیم

چهارشنبه....

سلام

روزتون لبریز از خوشی های گل گلی

صبح اومدم دفتر و میبینم که کولرم فوت شده...

دیشب تا آخر وقت کار میکرد... الان چی شده نمیدونم... منتظرم مردم از خواب بیدار بشن ببینم باید چیکارش کنم...

خیلی گرمه...

تبخیر نشم یه وقت؟



صبح ها تا یه مسیری را با داداشم میام

به همین دلیل با هم صبحانه میخوریم

هر روز براش یک لقمه نان و پنیر گردو و یک لقمه حلواارده میگیرم ، میزارم دم دستش تو ماشین که تا برسه سرکار بخوره

امروز بهم گفت ... وقتی برم صبحها دلم برای لقمه هات تنگ میشه...

بغض کردما...




پ ن 1 : ما نسبت به آدمهایی که اهلیشون میکنیم مسئولیم... یادمون هست

پ ن 2 : روزها اینقدر خودم را خسته میکنم که شبها فقط لازمه به تختم برسم... دیگه هیچی نمیفهمم

پ ن 3 : از برنامه ریزی کاریم این روزها به شدت عقبم


نظرات 12 + ارسال نظر
www.ahsan.roomfa.com چهارشنبه 6 مرداد 1395 ساعت 09:06 http://www.ahsan.roomfa.com

سلام . حرف هایی هستند که گاهی می توان آن ها را به شکلی بهتر بیان کرد. خواستیم که پیام آور «بهترین سخن» در در وبلاگی بی ریا باشیم؛ و وقتی از کتابی که خود بهترین سخن ها را آورده، اسمی را برای وبلاگمان خواستیم، چنین جوابمان داد: وَ قُلْ لِعِبادِی یَقُولُوا الَّتِی هِیَ «أَحْسَنُ»... به بندگانم بگو: بهترین سخن را بگویید...
#تبادل لینک

سلام
من که نفهمیدم چی شد
الان باید چیکار کنم؟

دل آرام چهارشنبه 6 مرداد 1395 ساعت 09:11

سلام
اوخی. تا بخار نشدی زنگ بزن کولر رو بیان درست کنن.
ایشالا زود بره و برگرده.

الان هنوز هیچ جا باز نیست که من زنگ بزنم
باید صبر کنم لااقل ساعت ده بشه... یکی جوابگو باشه...

امیر چهارشنبه 6 مرداد 1395 ساعت 09:46

دوست خوبم به احتمال زیاد فیوز مربوط به کولر پریده است نگاه به جعبه فیوز کن ببین اگه یکی از اونا بر خلاف بقیه هست اونو برعکسش کن تا برق کولر وصل بشه
وانگهی اگه درست نشد زنگ بزن کسی تا بیاد بررسی کنه تا اون زمان به یک باد بزن حصیری ساخت بوشهر یا خوزستان یا هرمزگان نیاز مندی
عجب لذتی داشت قدیما که با یه افتابه حیاط را آب پاشی می کردند که خنک بشه و باد بزن حصیری لذتش بهتر و بیشتر از کولر الان بود چه بوی خوشی داشت

دوست عزیزم درسته که من دختر هستم اما خنگ نیستم
خب مسلم که فیوز و برق را بررسی میکنم
در ضمن از صدای کولر مشخص بود که پمپ آب کار میکنه اما تسمه نداره و خوده موتور درگیر نمیشه
زنگ زدم همینا را به بابا جان اطلاع دادم
وانگهی من یادم نمیاد قدیما و حیاط و اینا که گفتین را

بانو سین چهارشنبه 6 مرداد 1395 ساعت 09:55 http://our-lovely-life-92.blogsky.com/

وای خیلی گرمه بدو کولر عزیزممم مهربون چه کار قشنگی برای برادرت عزیزم


خیلی گرم بود
ولی درست شد
نگران نباشید

حسین چهارشنبه 6 مرداد 1395 ساعت 10:18

نه متاسفانه نرسیده به دستم!
دوباره لطف میکنید بگید؟

بعله که دوباره میگم
هزار بار دیگه هم بخواین براتون میگم
براتون نوشتم راه اندازی یک دفتر بزرگ با تجیهیزات کامل مشخصا با توجه به اجاره بها و مبلغ رهن زیاد در میاد
حتما هم باید به محلی که این دفتر را راه اندازی میکنید توجه کنید
چون جای نامناسب باعث میشه مشتری نداشته باشین
بدون در نظر گرفتن رهن و اجاره و محل مورد نیاز
برای تجهیز یک دفتر در حد عادی نیاز به پولی بین بیست تا 50 میلیون دارید
بعدا میتونید هرچقدر تجیهیزات مورد نیازتون بود اضافه بفرمایید

دختر شیرازی چهارشنبه 6 مرداد 1395 ساعت 10:45

انشاالله داداش هرجا میره موفق باشه
......................................................
عامو گرمه هوا خیلی بس ناجوانمردانه
چی شد حالا کولر؟

انشاله
ممنون از دعای خیرتون

درست شد
نگران نباشید
همه همسایه ها یاری کردن

دل آرام چهارشنبه 6 مرداد 1395 ساعت 10:57

کولر چی شد؟

درست شد
ممنون از پیگیریاتون

حامد چهارشنبه 6 مرداد 1395 ساعت 11:15 http://hamed-92.mihanblog.com

ایشالا این صمیمیت بینتون همیشه پایدار باشه
دانشجو هستن یا خدمت سربازی میرن؟
ما هممون مسئولیم در قبال کسانی که اهلیشون میکنیم

واو
هیچکدام نه دانشجو نه سرباز
دقت کنید که ما کم سن و سال نیستیم
من خودم به تنهایی یواش یواش میتونم تجربیات نیم قرن را در خدمتتون ارائه کنم

امیر چهارشنبه 6 مرداد 1395 ساعت 11:27

قرار بود داستان زندگی ات را به من بگی تیلو جان

داستان کلی زندگی؟
از اول؟
فکر کردم قرار شد سوال کنی من جواب بدم
یک پست کلی بلند و بالا روز تولد وبلاگ خواهم نوشت
خوبه؟

گلشن چهارشنبه 6 مرداد 1395 ساعت 14:50

منم بغضی شدم

ای بابا
شمادیگه چرا خانوم جین

گلشن چهارشنبه 6 مرداد 1395 ساعت 17:11

بخاطر که داداشت داره میره و دلش برای لقمه هات تنگ میشه

فهمیدم عزیزدلم
ولی تو که داداشت کنارته
هی میتونی لقمه بگیری
تو چرا بغضی میشی؟
منظورم اینه که شماها لذت ببرین و بغضی نشین
نه اینکه نفهمیده باشم برای چی گفتی

Meredith یکشنبه 10 مرداد 1395 ساعت 11:44 http://san-antonio.blogsky.com

منم اشکم دراومد که دلش برای لقمه هات تنگ میشه

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد