روزانه های یک تریکو تیلو مانیا

میخواهم باز از خودم بنویسیم

روزانه های یک تریکو تیلو مانیا

میخواهم باز از خودم بنویسیم

دوشنبه ها نمیتونه روز دیدار باشه؟

سلام

صبحتون خوشمزه...

به اعتماد به نفسی بی نهایت بهتون میگم امروز میتونه یکی از بهترین روزهای زندگیمون باشه... اگه خودمون بخوایم...

من که صبحم را با انرژی مضاعف شروع کردم

با خوردن انگور

کارهام به کندی پیش میره... پس معلومه لاک پشت پیر درونم باز حلول کرده



یه دفترچه یادداشت خوشگل از آقای دکتر هدیه گرفتم

کمی بزرگتر از دفترچه های معمولی

تصمیم دارم شروع کنم داخلش براش نامه بنویسم....

شاید بعدا چاپ شد به نام چهل نامه تیلو....

آقای دکتر اصولا برای نوشتن های روزانه از روان نویس استفاده میکنن

من همیشه مداد را بر همه ی وسایل نوشتاری ترجیح میدادم

اما اینبار میخوام با خودکارهای رنگی رنگی بنویسم...

شاید میخوام به خودم جرات خطا کردن بدم

با مداد که بنویسی اشتباهاتت را به راحتی پاک میکنی

اما با خودکار.....


پ ن 1 : کاش این چهل تکه ی خوشگلم را تموم میکردم

پ ن 2 : جمعه خونه خواهر دعوتیم و از الان مشکل من چی بپوشم دارم

پ ن 3 : دیشب خواب نه چندان خوبی دیدم که آقای دکتر هم توش بود و صبح تاحالا کلی ذوق خوابم را دارم

پ ن 4 : کاغذهای قرمز منو یاد انار میندازن



نظرات 16 + ارسال نظر
دلژین دوشنبه 4 مرداد 1395 ساعت 09:01 http://delzhin313.blogsky.com

مشکل من چی بپوشم
سلااااااام صبحت ب خیییر
منم همیشه با روان نویس مینویسم
اخرش نفهمیدم خوابت بد بود یا ذوق داشت
ااا... برم با مقوا قرمزم انار درست کنم ب عنوان نشانگر کتاب

یه نخ قرمز هم بباف و بهش وصل کن

دخترشیرازی دوشنبه 4 مرداد 1395 ساعت 09:15

سلام صبحت بخیر
..................................
فکر کن چند سال دیگه خوندنه این نامه ها چه لذتی داره
...........................................
1 چیز خنک بپووووووش خیلی گرمه...شیراز واقعا گرمه
.....................................
چه رنگی میتونه یاد هلو بندازه آدمو؟

سلام عزیزدلم
دارم دفترهایی که سالها پیش برای آقای دکتر نوشتم و واقعا خوندنشون بهم حس خوب میده

من از وسطای اردیبهشت خنک ترین چیزی که به ذهنت برسه را میپوشم

من با صورتی چرک ملایم یاد هلو میفتم
گاهی هم یه صورتی بیرنگ شاد
اسم رنگها را داشتی؟

نازنین دوشنبه 4 مرداد 1395 ساعت 09:17 http://khalvate-man.blog.ir/

سلام.. :)
صبحتون خوشگل و رنگی..

چهل نامه ی تیلو رو عالی گفتین :))

واقعا خوب گفتم؟

رسیدن دوشنبه 4 مرداد 1395 ساعت 09:22

سلام تیلو ی عزیزم خوبی انشالله؟ سرحال و شاداب باشی همیشه .

هورا که اومد
خیلی کم پیدا شدی
کجایی دختر؟

نازنین دوشنبه 4 مرداد 1395 ساعت 09:23 http://khalvate-man.blog.ir/

عالی گفتی عزیز..
نادر ابراهیمی :))

ممنون
تیلوتیلوی تیلوئیان

دخترشیرازی دوشنبه 4 مرداد 1395 ساعت 09:25

ها اسمه رنگای تیلویی


همه چیز را به سخره گرفتیم میبینی

دخترشیرازی دوشنبه 4 مرداد 1395 ساعت 09:26


الآن ملت ناراحت میشن


خب بالاخره رعایت کنید...
نباید رنگها را به سخره بگیرید
نباید یه نظر بیشتر بزاید
نباید تو وبلاگتون خوش بگذرونید
نباید با هم حرف بزنید
بهرحال اینجا هزارتا باید نباید داره که من و تو هیچکدوم روبلد نیستیم

اذر دوشنبه 4 مرداد 1395 ساعت 10:38 http://azar1394.blogfa.com

حالا چی میپوشی

واقعا نمیدونم
کاش برم یه چیزی بخرم

امیر دوشنبه 4 مرداد 1395 ساعت 10:52

سلام
1- اگه حوصله نوشتن داشته بای و بنویس خیلی خوبه البته با جزئیات کامل و رعایت عدالت و شرح امور روزانه را با دقت و بدون جانبداری بنویس فک کن تو زئیس دادگاهی و میخای حکم فرمایی پس رعایت عدالت لازمه
2- تاریخ و زمان و مکان مربوط به اموری را که می نویسی ذکر کن مثلا :
امروز ساعت 8 خونه : دارم صبحانه می خورم ولی پنیر لیقوان را که دوست دارم تو یخچال نبود به جای اون از پنیر پگاه خوردم که باب میلم نبود ولی در عوض چای دارچین که بسیار خوش عطر و خوش طعم بود خوردم و شکر خدا را بجا آوردم بخاطر نعمت سلامتی و اینکه نعمت هایش را در اختیار مان قرار داده ...
3- افرادی که در ماجرا هستند را معرفی نما مثلا : ساعت ده و نیم بود که آقای فریدونی (دایی دکتر) به مطب آمدند و ...
4- علت اینکه این امور پیش آمده را هم بنویس
ببخشید طولانی شد....

واقعا اینهمه عدالت در نوشته ها لازم بود؟
یا خدا اینهمه بخوام ریز مطالب را بنویسم باید روزانه طومار بنویسم که
خخخخخ مگه من پیش آقای دکترم... یا تو مطب ایشون کار میکنم... خخخخخ
نخیر
اقای امیر من اینجا رسما و اکیدا با شما مخالفت میکنم
اصلا اینطوری نمینویسم
این چه کاریه
خسته میشم
شما مگه شیرازی نیستی... چیزی از خستگی نمیدونی

امیر دوشنبه 4 مرداد 1395 ساعت 11:21

درسته من شیرازی ام و شیرازی ها هم کمی تا قسمتی ...
اما امروز که این مطلب را می نویسی جزئیات تو ذهن هست ممکنه چند سال دیگه این دفترچه به دست فرزندت یا نوه ات برسه و اونا را بخونه و با خوندن هر مطلب هزار و یک سوال براش پیش میاد چون از زمان و مکان و نحوه رخداد بیخبر هست ...

طوری بنویس که هر کس مطلب را بخونه احساس کنه خودش در ان لحظه حضور داشته است.

من میخوام نامه عاشقانه بنویسم
چیکار به زمان و مکان داره
بعدشم بچه ام کجا بود که نوه
مگر اینکه تو سنین ننه بزرگم تازه بچه دار بشم...
فکرش هم یه حال بدیه....
خاطره نمینویسم ...
نامه مینویسم...
نامه ی عاشقانه

اونم بدون مخاطب
آقای دکتر هیچوقت علاقه ای به خوندن عاشقانه های من ندارن

امیر دوشنبه 4 مرداد 1395 ساعت 11:42

پس سر کار خانم دلنوشته های ادبی میخان بنویسن نه گزارش روزانه
گفتی میخوای بنویسی دلمو
این دل از تو هنوز قافلمو
بنویس . بنویس . هر چی دلت خواست بنویس
منم یک دریا دل عاشق رو راست . بنویس
قصه عشقه که بین من و تو
انتظار با تو بی حوصلمو
بنویس . بنویس . هر چی دلت خواست بنویس

گلشن دوشنبه 4 مرداد 1395 ساعت 11:43

حامد دوشنبه 4 مرداد 1395 ساعت 11:54 http://hamed-92.mihanblog.com

ماشالا به این انرژی

چهل نامه ی تیلو چه جالب من جزو اولین خواننده هاش میشم اگه چاپش کنید

چه حس خوبی بهم دادی
ممنونم
واقعا میخونیشون؟

رسیدن دوشنبه 4 مرداد 1395 ساعت 11:54

فردا و پس فردا باشگاه میرم . شاید باز مامانم نباشه یکی از فامیل های دور فوت کرده اگه شد پنجشنبه میام . اگه نه که از گوشی چک میکنم . نگرانم نشی.

تو عزیزدلمی
هر وقت دوست داری سر بزن
خوشحالم میکنی

دل آرام دوشنبه 4 مرداد 1395 ساعت 13:10

من عروسی که میرم مشکل من چی بپوشم دارم. خونه ی فک و فامیل رو زیر سبیلی رد می کنم

من حتی تو خونه هم این مشکل رادارم

گندمکی حوالی دریا دوشنبه 4 مرداد 1395 ساعت 23:02 http://zabzekal1372.blogfa.com

سلام من خیلی وقته تیلو تیلو رو دنبال میکنم اما خاموش
اوووم فکر کنم خاک شیر گرمی رو میگیره شما ک سرد مزاجی نباید بخوری....
مهمونیم خوووش بگذره...
نوشته هات ب آدم آرامش میده.... دیگه فکر کن آدم از نزدیک شما رو ببینه.... حسش ناگفتنیه:

چه اسم خوبی داری.... هورا
شما به من لطف داری
شما که با این اسم زیبا معلومه خوده آرامشی

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد