روزانه های یک تریکو تیلو مانیا

میخواهم باز از خودم بنویسیم

روزانه های یک تریکو تیلو مانیا

میخواهم باز از خودم بنویسیم

اردیبهشت یا اردیبعشق؟

سلام

روزتون مثل هوای این روزها بهاری و شاد

چقدر پوشیدن رنگهای شاد و زنده تو این هوا میچسبه

انگار زمین و زمان دست به دست هم دادند تا توی این هوای خوب همه چیز خوب به نظر برسه

حال دل آدمها بهتر بشه

و همه چیز به سمت و سوی بهتری پیش بره

اردیبهشت همینه

حال و هوای عاشقی و مستانه داره

اصلا نفس که میکشی حضور پررنگ خالقی را حس میکنی که حواسش به تک تک لحظه ها و موجودات هست

جای پیاده روی های طولانی و نفس کشیدن های بدون دغدغه این روزها خالیه

جای اون صبحای زود پارک رفتنا

بی دغدغه سرک کشیدن توی آش فروشی ها

خریدن نان تازه و بی هیچ اندیشه ای کندن گوشه های نان

اما در عوض این روزها بیشتر قدر همدیگه را میدونیم

دلمون بیشتر برای هم تنگ میشه

بیشتر دلمون میخواد از حال هم خبر داشته باشیم

و انگار دعا کردنهامون هم پررنگ تر شده

من که میشینیم سرسجاده و آروم آورم همونطوری که دستام بالاست اسم تک تک عزیزانم را میارم

خیلی از شماها توی دعاهای هر روزه ام هستید

از اینکه بهتون فکر میکنم لبخند روی لبم میاد



دیشب آخر وقت بافتن تکه های چهل تکه تمام شد

از امروز باید قلاب بافی های دور تکه ها را شروع کنم

بعدش بهم دیگه وصلشون کنم

و بعد دور همشون را با هم قلاب بزنم

شاید اون مهارتی که لازمه را ندارم ، چون نه کلاسی رفتم و نه معلم خیلی ماهری داشتم

اما همون چیزایی که از مامانم یاد گرفتم ، مامانم هم از مامانش یاد گرفته را به کار میبندم و اصولا نتیجه کار برای خودم لذت بخشه




پ ن 1: شب بوهایی که توی فلاورباکس کنار درب خونه کاشتیم تازه پر گل شدند

شبها،  عطر بینظیری دارند


پ ن 2: شمعدانی جانم تازه گل داده ، با هر گلی که باز میشه انگار دلم به زندگی گرمتر میشه


پ ن 3: هربار که آقای دکتر ابراز دلتنگی میکنن و میگن که : میام ...

انگار چیزی ته دلم ترک برمیداره

قلبم پر از غصه میشه و تازه میفهمم چقدر از هم دوریم


پ ن 4: مدتهاست خرید نکردیم

از استرس شستن و ضدعفونی کردن

از همون اولای عید مامان جان گفتند هرچی داریم مصرف میکنیم و فعلا خرید تعطیل

البته نان و ماست را مجبور شدیم دو سه دفعه بخریم

و الان که یه لیست خرید بلند و بالا پیش رو داریم انگار استرس گرفتم

هر روز میندازیمش عقب

نظرات 11 + ارسال نظر
پیشاگ سه‌شنبه 2 اردیبهشت 1399 ساعت 09:06

دقیقا منم ببینم چیزی داره تموم میشه تو خونه غصم میشه
همش حواسم هست کمتر مصرف کنم تا دیرتر تموم شه


این حس این روزها بین هممون مشترکه

امیر سه‌شنبه 2 اردیبهشت 1399 ساعت 10:13

با سلام
دومین روز از ماه اردی هم شروع شد و خدا را شکر می کنیم که سلامتی را داریم و همچنین دوستانی را که از ته دل دوست شان داریم . هرچند که مثل گذشته نمی توانیم راحت و اسوده بیرون برویم و نان تازه و میوه و خواربار را تهیه کنیم اما همین که سلامت خود و عزیزان را داریم شاکر خداوند هستیم . ماه اردی که قدیما به ان ماه نیسان می گفتند ظاهرا بهترین ماه سال بوده و قبلا که آلودگی و گرد و غبار و ویروس نبوده گفته اند که آب بارانی که در ماه نیسان ببارد شفا بخش است. حالا باران نیسان با باران ماه های قبل و بعد چه فرقی داشته نمیدانم و شایذ هم حدیث من دراوردی باشد هر چند که گفته اند این حدیث از معصوم است

سلام دوست خوبم
بله چقدر خوبه که شکرگزار باشیم
منم اینو شنیدم
والا همه چیز در بهار شفا و نعمته

soly سه‌شنبه 2 اردیبهشت 1399 ساعت 10:14 http://www.soly61.blogsky.com

سلام.
وقتی دیدم نوشتی اردیبهشت ماه عاشقی هستش یه جوری شدم..یاد جوونیام افتادم.خخخخ.
توکل به خدای مهربون

سلام به روی ماهت
تو هنوزم جوانی و خیلی وقت داری
عاشقی حق هر موجود زنده ست

لاندا سه‌شنبه 2 اردیبهشت 1399 ساعت 11:10

به به از اردیبهشت
منم واسه خرید اینجوریم. دلم نمیخواد هیچی تموم شه. میوه نمیخورم که تموم نشه! حتی زردچوبه آخراش بود، انقدر کم میزدم که تموم نشه!
یه چیزی هم تموم میشه تا چند وقت جایگزینش نمی کنم.
حالا ما قبلنا هیچی تو خونمون تموم نمی شد چون آشپزی نداشتیم، الان همه چی با سرعت نور تموم میشه

دقیقا میفهمم چی میگی
حالا ما زیاد غذای بیرون نمیخوردیم
ولی بازم هرچی تموم میشه استرس خریدن و ضدعفونی کردنش آدم را دیوانه میکنه

سعید سه‌شنبه 2 اردیبهشت 1399 ساعت 12:10 http://www.zowragh.blogfa.com

سلام بر دختر عموی جان
بعد از مدت ها خیلی خوش اومدی به وبم
کاش میدونستم یه چیزی قربونی میکردم برات
از آمدنت اگر خبر داشتمی
بر رهگذرت گل و سمن کاشتمی
دختر عمو نمیدونی از این کامنتت چقد خوشحال شدم و چند بار خوندمش
اتفاقا انتقاد منصفانه برای من خیلی شیرینه
شیرین ترین قسمتش این بود که گفتی این حرفا رو دختر عموی آدم بزنه بهتره از غریبه
صد البته که بهتره
من رسما از کارهای زشتی که کردم اعلام پشیمانی و ندامت می کنم
البته ناگفته نمونه ما دورهمی نمیذاشتیما فقط دو یا سه نفر از دوستان به خاطر دلتنگی دور هم جمع میشدیم
اما بازم چشم رو چشام دختر عمو
ممنونم از این که حواست هست به پسر عمو
راستی راستی اردیبعشق هم خیلی جالب بود آفرین

سلام پسرعموجان
وای از دیدن کامنتت خیلی خیلی خوشحال شدم
فکر کردم ناراحت شدی از انتقادم
بالاخره دختر عموی آدم انتقاد کنه بهتره دیگه...
خلاصه که کلی از دیدن کامنتت هیجان زده شدم

در ضمن خیلی کم پست مینویسی ، من میام سر میزنم وبلاگت ولی چی بگم وقتی پست جدید نمیزاری

بلاگر سه‌شنبه 2 اردیبهشت 1399 ساعت 12:14

اینجوری که بعضی قرنطینه را سفت و سخت گرفتن و برای مایحتاج ضروری هم بیرون نمیرن ، مواظب باشین از سوءتغذیه بلایی سرتون نیاد !
حالا با این همه نخردین ها ، چرا هر کی که از قرنطینه میاد بیرون تپلی شده را من نمیدونم !
اگه بحث ورزشه که تو خونه هم میشه انجام داد.


ما قبل از ورود به قرنطینه کلی خرید کردیم و برای همین هم تپل مپل شدیم
هی پختیم و هی خوردیم

سعید سه‌شنبه 2 اردیبهشت 1399 ساعت 12:47 http://www.zowragh.blogfa.com

من هیچ وقت از انتقاد منصفانه و اخلاق مدار ناراحت نمیشم که خیلیم خوشحال میشم
اگه از طرف یه دختر عموی مهربون باشه که با طلا میخرم
میدونی دختر عمو روزانه نویسی که تو میکنی خیلی خوبه
خودتم میدونی که من همیشه پستاتو تا آخر میخونم و لذت می برم
اما من متاسفانه خیلی وقت برای این کار ندارم
ترجیح میدم وقتی که یه موضوع خاص داشتم بنویسم
بیشتر وقتا از وبلاگ برای ارتباط با دوستان استفاده می کنم
شاد باشی و بر قرار دختر عمووووووووو

میدونی پسرعموجان منو بدعادت کردی
عادت کردم بیای سربزنی و از اومدنت خوشحال میشم
همیشه بهم لطف داشتی
اخلاق خوبت را با دنیا نمیشه عوض کرد
الهی همیشه شاد و سلامت باشی

سعید سه‌شنبه 2 اردیبهشت 1399 ساعت 13:07 http://www.zowragh.blogfa.com

قلب من بدون نقاب سه‌شنبه 2 اردیبهشت 1399 ساعت 13:33 http://Daroneman.blog.ir

چقدر این خواننده وبلاگت جناب سعید انعطاف پذیر هستن
کامنت تیلو رو خوندم
میدونی تیلو اینکه ی عده رعایت نمی کنن ی طرف
اینکه حتی منطقی هم نیستن ی طرف

من از اول قرنطینه هر هفته یا هر ده روز ی بار میرم بیرون برای خرید
اینجوری میدونم که مثلا فردا برنامه خرید دارم
و خوب دیگه سلام نیست و اگر چیزی تموم بشه قبل ی هفته ده روز بیرون نمیرم
و صبر میکنم

برخوردشون خیلی عالی بود
خودشون بهتر از من همه چیز را میدونستن ولی من خیلی تند تذکر دادم
و این برخوردشون نشون داد که چقدر منطقی هستند و چقدر انتقاد پذیر ...

من از وقتی رفتم توی قرنطینه دیگه حتی خرید هم نرفتم
شیر و ... هم خریده بودیم
یکی دوباره یه ماست و نون گیر کردیم
الان دیگه لازمه
باید حتما برم

رهآ سه‌شنبه 2 اردیبهشت 1399 ساعت 22:53 http://ra-ha.blog.ir

اول اینکه کلی خسته نباشی برای اینکه کلی پست ی جا خوندی ؛)


به نظرم هر چه زودتر خریدارو انجام بدید. خراب نشدی ها رو سه چهار روز تو ی لگن یا کارتون یا سبد یا تو تراس بزارید، بدون اینکه بهش دست بزنید، تا از شر ویروس خلاص شید. خراب شدنی ها و یخچالی ها هم که صدعفونی کنید و خلاص.

تن تون سلامت


فدای محبتتون

واتو واتو چهارشنبه 3 اردیبهشت 1399 ساعت 00:28 http://zehne-bi-alayesh.blogfa.com

من ک راستشو بگم اون قسمتای همه چی ارومه من چقدر خوشحالم . فلاور باکس من. از گلات معلومه ....رو همینجوری با دنده پنج میخونم برسم ب پی نوشتا. تو پی نوشتا هم دنبال دکتر میگردم اینم سه تا نقطه میذاری حال ادمو میگیرید.
میگما سر نماز ک برا تک تکمون دعا میکنی . خداییش برا من چی میگی؟؟راست بگو


خودمون عشقه ... چیکار به آقای دکتر دارین

سرنماز که همه را دعا میکنم از خداوند بهترینها، عاقبت بخیری و سلامت ، روزی فراوان برای همه ی دوستام میخوام

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد