روزانه های یک تریکو تیلو مانیا

میخواهم باز از خودم بنویسیم

روزانه های یک تریکو تیلو مانیا

میخواهم باز از خودم بنویسیم

پاییزانه

سلام

صبح پاییزیتون زیبا

دیروز نزدیک ظهر با للی رفتیم این مرکز خرید نزدیک ما

برای دانا یک شکلات خوری خوشگل خریدیم

برای پسرش هم کتاب خریدیم

خریدای خونه را هم انجام دادم ،شکلات و پودرکاکائو هم خریدم

شال هم خریدم،

چند گرمی هم از یه اسانس خوشبو برای خودم خریدم

عینک را هم سپردم برای تعمیرات

مانتوم را از خشکشویی گرفتم و پالتوی مامان را تحویل دادم

با للی یه کیک تولد خوشگل هم خریدیم با یه عالمه شمع قلب قلب و رفتیم به سمت خونه دانا...

خیلی خودش را به زحمت انداخته بود

خورشت به پخته بود، قرمه سبزی، مرغ ترش، ته چین گوشت و بادمجان ، زرشک پلو ، یه عالمه سالاد، یه عالمه ترشی و ...

خلاصه که سنگ تمام گذاشته بود

تا عصری دور هم بودیم و عکس بازی و تولد بازی داشتیم

خیلی هم خوش گذشت

عصر هم با للی اومدیم سمت دفتر من

للی رفت و من کارهای روزانه ام را سر و سامان دادم

یهو دیدم نت وصل شد از ذوق نمیدونستم چیکار کنم، سریع تصویری با داداش و زن داداش تماس گرفتم

یه جایی وسط برگهای زرد و قرمز بودند... اونقدر دلتنگ همدیگه بودیم که انگار با دیدن هم خدا دنیا را بهمون داد... نیم ساعتی حرف زدیم

بعدش تصویری به آقای دکتر زنگ زدم ... خیلی دلتنگشون شده بودم ... البته فکر کنم این دلتنگی خیلی خیلی یک طرفه بود

بعدش رفتم خونه ...



امروز که میومدم انگار پاییز به طور جدی داشت خودنمایی میکرد

یه قسمتی از مسیر چنان برگ ریزان بود که دلم نیومد سریع ازش عبور کنم

یه باد ملایمی میوزید و برگها عین بارون از درخت ها میریختند... دلم میخواست پیاده شم و روی برگها قدم بزنم

دلم میخواست آقای دکتر بود و زیپ کاپشنهامون را میکشیدیم بالا ، دستم را توی جیبش قایم میکرد و روی برگها راه میرفتیم

دلم میخواست حس خوب پاییز را بغل کنم

رسیدم دفتر

بخاری را روشن کردم

یه دمنوش خوش عطر ریختم داخل قوری چینی و گذاشتم کنار بخاری تا برای خودش دلبری کنه

آب داخل گلدان پتوس را عوض کردم

نماوا بهم سه روز اشتراک رایگان هدیه داده بود... لم دادم روی مبل و اولین کار امروزم شد دیدن یه فیلم

بعدش هم با انرژی کار را شروع کردم



پ ن 1: تا حالا شده ناخن دست یا پاتون را بد کوتاه کنید و ناخن توی گوشت فرو بره و عفونت کنه

من الان یکی از انگشتای دستم اینطوریه... درد غیرقابل وصف

هیچکس هم نازم را نخرید جز مامانم


پ ن 2: حالا دیگه فندوق کوچولوی من ریز ریز داره یه چیزایی از تماس تصویری میفهمه و برام ابراز احساسات میکنه


پ ن 3: مغزبادوم شده پست چی و رابط من و مدرسه شون

کی این فسقلی اینهمه بزرگ شد؟؟؟


پ ن 4: یه یادداشت کوچولوی دلبر، روی یک کار جدی و روزانه ، میتونه حال طرف مقابل را راستی راستی خوب کنه


پ ن 5: میدونم این روزها خوب کردن حال دلمون خیلی آسون نیست، اما مطمئن باشید غیرممکن نیست

نظرات 13 + ارسال نظر
soly دوشنبه 4 آذر 1398 ساعت 11:22 http://www.soly61.blogsky.com

منم حال دلم خوب نیست .هیشکی بهم توجه نمیکنه. خیلی خسته ام.

خودت به خودت کمک کنی
تو قوی هستی
یه عالمه ترفندهای خوب بلدی
به خودت استراحت بده
میدونم این حال به سادگی تغییر نمیکنه اما تلاش کن

لاندا دوشنبه 4 آذر 1398 ساعت 11:26

به به، چقدر دلم دوره دخترونه، با دوستای خوب میخواد


اره عالیه
حرف نداره

بهار شیراز دوشنبه 4 آذر 1398 ساعت 12:24

خدا رو شکر که خوبی دختر اکم

مواظب خودت باش


همش تو فکرت بودم

Mileena دوشنبه 4 آذر 1398 ساعت 13:09 http://mileena.blogsky.com

غیر ممکنه...من نت میخوام

هنوز نت ندارین؟

رسیدن دوشنبه 4 آذر 1398 ساعت 13:20

همیشه پر از شور و انرژی هستی . میدونم که بی غصه نیستی . خوشحالم که بلدی زندگی کنی

دل بی غصه این روزها در این حوالی وجود نداره
ولی زندگی را سعی میکنیم که زندگی کنیم

Ladan دوشنبه 4 آذر 1398 ساعت 13:40

سلااااام
منم دقیقا همین موضوع برای انگشت دست راستم پیش اومده و به شدت درد میکنه
ناز منم کسی نخریده
بنظرتون چیکار کنیم خوب بشه؟

سلام به روی ماهت
اصلا نمیدونم باید چیکار کنم
فقط دارم تحمل میکنم
البته امروز صبح بعد از حمام که کمی فشارش دادم عفونتش خارج شد

مهربانو دوشنبه 4 آذر 1398 ساعت 14:53 http://baranbahari52.blogsky.com/

تیلو جانم با تو اومدم خرید و تولد بازی و دفتر و فیلم و دمنوش و همه چی رو تجربه کردم چه راحت و روون مینویسی و از خوندنت کیف میکنم .
اون درد انگشت رو تجربه کردم خیلی سخته ..
دلم برات تنگ شده بود


من خودمم با نوشته های شماها زندگی میکنم

خورشید دوشنبه 4 آذر 1398 ساعت 17:05

سلام تیلو عزیز
نوشته تون چقدر رنگی رنگی بود خدا رو شکر.
عزیز جان،یه گوله پنبه الکلی یا پنبه بتادینی، جوری که قشنگ پنبه خیس بشه، بذارین دور تا دور اون ناخنتون که این مواد قشنگ جذب پوستتون بشن. زود جواب میده . دو سه مرتبه انجام بدین ان شاءالله خوب میشه.
در پناه خدا

سلام به روی ماهت
ممنونم از نگاه قشنگت
چشم امتحان میکنم... ممنونم از لطفت

سعید دوشنبه 4 آذر 1398 ساعت 17:51 http://www.zowragh.blogfa.com

دختر عموی جان خب بلاگفا هم باز نمیشد
مطمئنی فرو رفتن گوشه ی ناخنت تو گوشت به علت کوتاه کردن زیاده؟
آخه معمولا این یه علت دائمی داره که اتفاقا برای این که تو گوشت فرو نره کوتاه می کنن
به هر صورت از خودت بیشتر مراقبت کن دختر عموی گل گلابم

سلام پسرعموجان
بله بلاگفا برای منم هیچ جوره باز نمیشد

Ladan دوشنبه 4 آذر 1398 ساعت 17:55

تیلو جان عمه جانم گفتن همین مشکل واسه پسر کوچیکشون پیش اومده بوده و روی انگشتش رو عسل گذاشتن و با گاز استریل بستن
تا صبح دو بار انجام دادن خوب شده

راست میگی
میدونستم که عسل در این مواقع خیلی خیلی خوب هست
مرسی از راهنماییت

خلیج سه‌شنبه 5 آذر 1398 ساعت 14:41

انگشت عفونی رو داخل یه پاییز داغ شده بکنید، بذارید حدود ده تا پونزده دقیقه بمونه، حتما عفونتها راهی به بیرون پیدا می‌کنن.

منظورتون پیاز بود؟
سعی کردم یکبار دیگه عفونتش را خارج کنم و البته حس میکنم خیلی بهتر شده

جزر و مد چهارشنبه 6 آذر 1398 ساعت 01:22

تیلو خانم یه چیز جالب ان ناخن تو گوشت رفتن برای ما ارثیه، پسر عموهام و من هم تجربه کردم و پزشک با یه جراحی سرپایی و بی حسی موضعی قضیه رو حل کرد ولی خب کلافه کننده است.

چه جالب
در خانواده ما هم این قضیه موروثی هست
البته مربوط به ناخن شصت پا.... من خودم سه بار تاحالا مجبور به حراجی شدیم... و البته اونقدر اوضاع وخیم بود که دوبارش راهی اتاق عمل و بیهوشی کامل شدم
ولی الان گوشه ناخن دستم به خاطر بدکوتاه کردن اینطوری شده

هدی چهارشنبه 6 آذر 1398 ساعت 14:40

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد