روزانه های یک تریکو تیلو مانیا

میخواهم باز از خودم بنویسیم

روزانه های یک تریکو تیلو مانیا

میخواهم باز از خودم بنویسیم

هفته ای که از یکشنبه شروع شد

سلام

روزتون پر انرژی... شاد ... خوشحال... پر از هیجان ... پراز امید... پر از برکت... پر از حال خوب


توی راه ماشینم یهو خاموش شد... بدون هیچ دلیلی... کنار خیابان ایستادم و بعد از یکی دو دقیقه استارت زدم و روشن شد و راه افتادم

دل نگران بودم

خودم را رسوندم به تعمیرگاه نزدیک دفترم... نزدیک که میگم خیلی نزدیک

حدود یک ربع بیشتر طول نکشید و گفت مشکلی نیست و جای نگرانی هم نیست

کمی خیالم راحت شد 

می خواستم ماشین را جلوی دفتر پارک کنم که دیدم جلوی دفتر دارن کند و کوب میکنند و یه عالمه خاک ریخته و ...سوال کردم قضیه چیه.. گفتند قراره تیربرق سرکوچه را جابجا کنند... پرسیدم امروز؟ قطعی برق هم دارن؟ قبلش اطلاع میدن؟ که گفتن امروز نیست و خبر میدن و ...

ماشین را پارک کردم و اومدم داخل و میدونم یه روز بینظیر در انتظارم هست



دیروز یه عالمه پروانه های مقوایی رنگی رنگی درست کردم ... حدود 200 تا... اصلا دیدنشون هم حال آدم را خوب میکنه

آماده کردم برای کارت پستالهایی که بعدا میخوام درست کنم... 

رنگهای شاد... پر انرژی... پر از هیجان

یک باکس مخصوص دارم ، جای پروانه هاست... یک باکس هم دارم مخصوص دپو کردن پاپیونها... پاپیونهای کنفی و پاپیون های حریر... ساتن

رنگهای زنده و شاد میتونن حال دلم را خوب کنند


دیروز از خرده مقواها برای مغزبادوم قلب های کوچولو و پروانه های کوچولو درست کردم و کنار گذاشتم

چند تا تکه مقوای رنگی رنگی هم براش گذاشتم که بتونه برای خودش کاردستی درست کنه

اینطوری آروم آروم خلاقیت را یاد میگیره

دوباره داریم دوتایی چوب بستنی ها را جمع میکنیم برای کاردستی... این کار بهش انگیزه میده و کلی فکر میکنه و نقشه میکشه


یکی از همسایه ها یه هندونه گرد و راه دار خوش رنگ و آب آورد و داد به آقای رفتگر محل

خیلی به نظرم کارش قشنگ بود....



پ ن 1: پراکنده نویسی های منو ببخشید... پر از حرف و کلمه ام ،باید کلی باهاتون حرف بزنم


پ ن 2: این چند روز حسابی  کتاب خوندم


پ ن 3: با مغزبادوم کیک خیلی خیلی خوبی پختیم...


پ ن 4:  برای فندوق یک دست لباس سبز تابستونی خریدم


پ ن 5: دیروز  با آقای دکتر یک دل سیر حرف زدیم ... چندین ساعت متوالی... والان احساس سبکی میکنم


پ ن 6:  یک فیلم از تلویزیون ایران تماشا کردم که به نظرم ضعیف بود... ولی چندجای فیلم واقعا اشک ریختم «ویلایی ها»

 

پ ن 7: شماها میدونید که فیدیبوی من و آقای دکتر مشترک هست، وقتی از روی فیدیبو کتاب میخونم و بعد هر دفعه که فیدیبو را باز میکنم میبینم ایشون هم داشتند کتاب میخوندند و کتابهامون جابجا شده ، از حس این کار مشترک دلم رنگین کمانی میشه


نظرات 12 + ارسال نظر
بهنام یکشنبه 9 تیر 1398 ساعت 10:40 http://harfehesabi.blogsky.com/

تا حالا پست یه نفرو از اخر به اول نخونده بودم!
جالبه که اسیبی هم به متن نزد اینکار
سلامت و شاد باشین


بعد از خوندن کامنتت رفتم از آخر به اول خوندم دیدم راست میگی...

انه یکشنبه 9 تیر 1398 ساعت 10:52 http://manopezeshki69.blogsky.com

تیلوی خلاق و پرانرژی

ممنونم آنه جان

امیر یکشنبه 9 تیر 1398 ساعت 12:18

با سلام
نوشتی امروز انتطار یک روز بینطیر را می کشم و یقیننا چنین خواهد شد . به هر چیز فکر کنی همان خواهد شد. انتظار زیبایی ها و خوبی ها را می کشی خوبی سراغت خواهد امد . بقول شاعر گر ور طلب گوهر کانی ،کانی.
از چوب بستنی خانه می سازی و رنگ می کنی و زیبایی خلق می کنی،تو کی هستی که با کودک کودکی،با بزرگسال بزرگی،با عشق و عاشقی،دوستی و پیوند دیرینه داری،با اهل منطق ،منطقی هستی،با فلاسفه ،فیلسوفی،چون آینه صیقلی و ظریف هستی و چون فولاد مقاوم نشکن.در نویسندگی و رمان و داستان نویسی توانا و زبردست . بقول مادر بزرگ ها از هر انگشتت هزاران هنر می ریزد.
برایت آرزوی اخرین فصل خوشبختی یعنی مادر شدن را دارم.
دوست دارم بار دیگر داستان زندگی آن دوستی که قبلا زندگی نامه اش را نوشتی بار دیگر برایمان بنویسی.
به خدای بزرگ می سپارمت

سلام دوست خوبم
انشاله که همه روز بینظیری داشته باشیم... در کنار هم
خودمم خیلی خیلی دلم داستان نویسی میخواد
ولی این روزها واقعا انگار زمان برای کارهای متفرقه خیلی کم دارم

طیبه یکشنبه 9 تیر 1398 ساعت 13:15 http://almasezendegi.mihanblog.com/

سلام تیلوی هنرمند و خوش ذوق
فقط آرزومه دفتر کارت رو از نزدیک ببینم و برای یکبار هم که شده پر بشم از حس های خوب ِ تیلویی

سلام عزیزدلم
بهم لطف داری طیبه جان ... دفتر کار من بیشتر شبیه اون قنادیهای قدیمی هست که هیچ در و دکوری ندارن و فقط ازشون چیزای خوشمزه میاد بیرون

لاندا یکشنبه 9 تیر 1398 ساعت 16:27

عکس پروانه هاتو بذار حتما. منم یه باکس دارم پر از پاپیون و وسایل تزیینی. از هر جایی یه چیزی سیو می کنم ولی این کار تمام وقت باعث شده که نرم سمت تزیینات. اینم واسه خودش یه بازه ای از زندگیه دیگه

میزارم برات عزیزدلم
منم تو خونه یه باکس پر از جینگیل پینگیل دارم
من دیدم خیلی وقتا تزئینات میکنی... هدیه هایی که برای دوستات درست میکنی، یا هدیه هایی که به طور خاص کادوشون میکنی و ...

مهربانو یکشنبه 9 تیر 1398 ساعت 17:08 http://baranbahari52.blogsky.com/

سلام عزیز دل من=هربانو
رنگین کمان دلت همیشه هفت رنگ و درخشان عزیزم . انیدوارم خوب و خوش باشی و سلااامت .
دلم برات تنگ بود

سلام به روی ماهت
دل به دل راه داره مهربانوی جان

چیکسای یکشنبه 9 تیر 1398 ساعت 19:55 http://havali38.blogfa.com

امروز یکشنبه ای بود که ادای شنبه رو در میاورد از یکشنبه بعید بود اینکارای بد بد
خوشحالم که دوستمی
از خوندن پستهات انرژی میگیرم

راست میگی ها
منم خوشحالم از این دوستی

سعید یکشنبه 9 تیر 1398 ساعت 21:36 http://www.zowragh.blogfa.com

سلام بر دختر عموی شاااااااد پر انرژیییییییییی و رنگین کمانی خودمممم
حالت خوبه؟
خوش حالم که بالاخره یه دل سیر با دکترجان حرف زدی
وقتی که ماشین بی دلیل خاموش میشه اول برو سراغ باطری و دوتا بست که به بالای باطری وصله رو نگا کن اگه رسوب گرفته بود تمیزش کن
بعدشم سوئیچ رو ببند درش بیار دوباره بزن سرجا و استارت بزن
این جوری کامپیوتر ماشین ری استارت میشه

شکست نفسی فرمودین دختر عموی جانم
خب مثلا میتونی بیای و بگی آفرین پسر عمو من بهت افتخار میکنم
نوشته های تو هم حتی اگه پراکنده باشه حال آدمو خوب میکنه

سلام پسرعموجان
خوبی
متشکرم از احوال پرسیت
وای چقدر خوبه اطلاعات تعمیرگاهی... متشکرم
خب حق با شما بود... اومدم همین حرفا را بهتون گفتم

الی یکشنبه 9 تیر 1398 ساعت 23:11 http://elhamsculptor.blogsky.

وووووی دلم موند پیش اون پروانه رنگی رنگی ها
یه زمانی که وقتم یکم مال خودم شدم من میشینم از اینا درست میکنم

الی جانکم خیلی وقت نمیخواد
وقتی نشستی جلوی تلویزیون ... یا حتی وقتی منتظری قهوه یا چای سرد بشن تا بنوشی... حتی دوستی داشتم کاغذهای کوچولو تو کیفش داشت و زمانهای انتظار یا سوار اتوبوس شدن اوریگامی درست میکرد

رضا دوشنبه 10 تیر 1398 ساعت 08:07 http://rezacplus.blogsky.com

بعد از مدتها اومدم وبلاگت
همچنان سرزنده و پرانرژی
ماشالله

چه تعریف دلچسب و خوبی
سپاسگزارم

نسترن دوشنبه 10 تیر 1398 ساعت 11:13

دلم خیلی برات تنگ شده تیلو جون... حس میکنم الآن خیلی بغضی و احساسی شدم و نمیدونم چرا .. دلم میخواد این چندروز سرم خلوت شه و بشینم یک دل سیییر باهات حرف بزنم.حس میکنم خیلی دورافتادم. خیلی دوستت دارم و هیچ وقت از این همه خوب بودن دست برندار لطفا.

نسترن عزیزم
خدا نکنه دلگیر و خسته باشی
هر وقت دوست داشتی بیا واتس آپ تا حسابی حرف بزنیم
تلگرامم کلا قطع شده

جزر و مد دوشنبه 10 تیر 1398 ساعت 14:21

سلام تیلو خانم
قالب جدید مبارک
چقدر این عاشقانه های شما قشنگه، ریا توش نیست، یه تفاهم دلچسبی داره که ما رو هم به زندگی امیدوار میکنه، امروز برای شما بهترینا رو میخوام از خدا

سلام دوست خوبم
من قالب را عوض نکردم
از معجزات بلاگ اسکای هست که تصمیم گرفته بلاگفا را روسفید کنه....
متشکرم از تعریف قشنگتون

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد