روزانه های یک تریکو تیلو مانیا

میخواهم باز از خودم بنویسیم

روزانه های یک تریکو تیلو مانیا

میخواهم باز از خودم بنویسیم

در حیرتم

سلام

صبح و روز زیباتون بخیر و شادی

دقت کردم دیدم در اطرافیانم خیلی ها به جای اینکه از تابستان لذت ببرند دائما دارن از گرما مینالند و غر میزنند

به جای اینکه از

لباسهای تابستانی رنگارنگ و سبک

از خوردن میوه های تابستانی

از روزهای خیلی روشن

از عصرهای بلند

از آفتاب همیشه طلایی

از درختهایی که الان انگار سبزیشون به بلوغ رسیده

از دوش گرفتن های خنک

و ... هزاران لذت تابستانی دیگر لذت ببرند... دائم دارن از گرما شکایت میکنند...

اینها آدمهایی هستند که چندماه بعد به طور مداوم دارن از سرما و فصل بعدی شکایت میکنند..

بابا بیان دنیا را یه طور زیباتر ببنید... هر لحظه ای زیبایی های خودش را داره ... تو لحظه زندگی کنید...

از تابستان با گرماش لذت ببرید...

از همین کسل بودن و حس بی حالی هم کیف کنید و زیر کولرهای خنکتون لم بدین و بزارید بدنتون با حس های تابستانی استراحت کنه

من زندگی را با ریتم تند و ضرباهنگ سریع دوست دارم... ولی الان دارم از ریتم کند لحظه هام لذت میبرم و میدونم که حال ایام یکسان نخواهد ماند...

باور کنید این معجون های خنک هزاررنگ با گذشتن این فصل دیگه هیچ حال خاصی بهمون نمیدن

پس حالا که کیف دارن بخوریدشون و کیف کنید

باور کنید که با گذشت چند ماه دلتون برای آفتاب پررنگ تنگ میشه ..

پس خواهش میکنم لذتهای هر فصلی را در جایگاه خودش جدی بگیرید... زندگی خیلی کوتاهه...



پ ن 1: رسیدیم به چهارمین فصل نبودن مادربزرگ... تابستان پارسال... و باز تابستان... به همین سرعت

قدر لحظه ها را بدونید


پ ن 2: منم مشکلات خاص خودم را دارم... مطمئن باشید از سرخوشی و بی دردی این حرفا را نمیزنم...

صبح با کلی اعصاب خردی از خواب بیدار شدم ... بعدش با یه عالمه ماجرا ساعت را رسوندم به هشت صبح و بعدترش با کلی قصه و سعی و تلاش تونستم جو را آرام کنم

ولی وقتی از در پارکینگ اومدم بیرون به خودم گفتم : مگه من چند روز دیگه زنده ام که یک روزش را خراب کنم؟ پس امروز را هم زندگی میکنم

نظرات 12 + ارسال نظر
الی چهارشنبه 5 تیر 1398 ساعت 09:53 http://elhamsculptor.blogsky.com/

عاشقت تیلو توی کوه انرژی هستی با همه مشکلاتی که داشتی و داری، ادم بی مشکل نداریم ولی تو قطعا مقاوم و پرانرژی هستی
حیف من مجبورم لباس فرم ضخیم و سرمه ای تو این گرما بپوشم

سلام الی جون
متشکرم از انرژی ای که بهم میدی
میدونی الی جان یکی از دلایلی که من زیر بار کارمندی نرفتم همین لباس فرم سرمه ای ضخیم بود؟؟؟ شاید خیلی لوس به نظر بیام ، ولی واقعا تحملش برام غیرممکن بود

قلب من بدون نقاب چهارشنبه 5 تیر 1398 ساعت 10:14 http://daroneman.blog.ir

در مورد تو تیلو ... همیشه این رو میدونم که سعی می کنی زندگی رو برای خودت راحت تری کنی
خوشی های کوچیک رو دست کم نمی گیری و این خیلی خوبه

هیچ وقت فکر نکردم از سر خوشی این حرف ها رو میزنی
اتفاقا برعکس میدونم به جایی رسیدی تو زندگیت که قدر همه این خوشی های کوچیک رو میدونی

میدونی سپیده جانکم ، تو خودت هم به خوبی مهارت زندگی کردن را یاد گرفتی و هر روز سعی میکنی که خوب زندگی کنی... برای همین تلاشهای منو میبینی...

فرشته چهارشنبه 5 تیر 1398 ساعت 10:31

تلنگر به جا وزیبایی بود واقعا که این افتاب دلچسب رو فقط تو این مدت محدود داریم وبعدش قرارخ از سرما بنالیم


آفتابی که به همه چیز حیات و زندگی میده... ببین تو این فصل گل و گیاهامون چقدر خوب رشد میکنند... بالاخره نیاز به مراقبتهای خاص این فصل هم هست
ولی از این آفتاب طلایی باید استفاده کنیم

ترنج چهارشنبه 5 تیر 1398 ساعت 11:10

ولی من واقعا از شدت گرما کلافه هستم هرچقدر هم لباس خنک و رنگی بپوشم اما بازم گرما اذیتم میکنه اما در عوض عاشق پاییز و زمستونم.
هفته پیش بود که به نارنج گفتم نمیشه مث خرسا که خواب زنستونی دارن من خواب تابستونی داشته باشم ووقای بیدار میشم هوا خنک شده باشه؟!

من خودم هم جز اون افرادی هستم که سرما را بیشتر دوست دارم
و از اون افرادی که در هرحالت خنک نمیشن... و هوای زمستان برام دلچسب تر هست ...
ولی به هرحال به نظرم باید از لحظه ها لذت کافی را برد
منم از گرما گاها کلافه و بی طاقت میشم... ولی بازم دوست دارم از تابستان زیباییهاش را ببینم و به گرما غرغر نکنم

سعید چهارشنبه 5 تیر 1398 ساعت 13:16 http://www.zowragh.blogfa.com

سلام دختر عموی جانم
روز خودتم به خیر و شادی
من ایمان دارم تو این هنر رو داری که از لحظه لحظه ی زندگیت و از همه ی اطرافت لذت ببری
منم تابستون رو دوس دارما اما از الان منتظر پاییزم
پاییز پارسال رو که یک خائن با خیانتش کوفتم کرد

سلام پسرعموجان
متشکرم
لطف داری بهم
پاییز باشکوه هزاررنگ ... زودتر از اونچیزی که فکر میکنی میرسیم به پاییز
روزها سریع میگذرن
خیانت خیلی دردناکه

مهربانو چهارشنبه 5 تیر 1398 ساعت 18:42 http://baranbahari52.blogsky.com/

سلام تیلو خوشگلم
مشکل اون ادمای غرغرو اینه که چشماشون رو نشستن بقول سهراب
" چشمها را باید شست، جور دیگر باید دید"
اونا هیچکدوم چشم و نگاهشون به پاکی و زلالی چشمای تو و امثال تو نیست .
ولی تیلو جون از تو چه پنهون که دلم برای اونایی که تو شرایط سخت دارن زندگی میکنن هلاکه .. نمی دونم طفلکا باید چجوری نگاه خوبی داشته باشن . تو تابستونی که پوست کله ی ادم از گرما ور میاد یه عده کارگر راه سازین مثلا
چی بگگگگم ...
قربونت برم تابستون و همه ی فصل ها گوارای وجودت .
جای مادر بزرگ مهربون خالی و یادش گرامی . خدا بقیه عزیزانت رو نگهدار باشه

سلام مهربانوجان
بله دقیقا حق با شماست و عده ای با شرایط سخت و حتی خیلی سخت دارن زندگی میکنند، البته من دیدم اینا خیلی خیلی نگاه و برداشت زیباتری از زندگی دارن... خدا کمکشون کنه
متشکرم
خداوند عزیزان شما را حفظ کنه

soly چهارشنبه 5 تیر 1398 ساعت 19:17

سلام عزیزم. الهی همیشه اینجوری انرژیهای مثبت و خوشجلت منعکس بشه به اطرافیانت. تیلو جونم من با کامپیوتر نمیتونم بیام وبلاگتو بخونم. نمیدونم چه ایرادی میده که باز نمیشه. قوربونت.خوش باشی.

سلام نازنینم
اتفاقا یکی دیگه از دوستانم هم همین مشکل را داره
نمیدونم قضیه چیه

x پنج‌شنبه 6 تیر 1398 ساعت 00:19 http://malakiti.blogfa.com

چه پست خوبی تیلوی قشنگم
کاش پیشم بودی لپتو می بوسیدم
میشه این متن رو کپی کنم تو وبلاگم؟

وای چشمام قلب قلبی شد
بله عزیزم، کپی بفرمایید
با کمال میل

آگوستینا پنج‌شنبه 6 تیر 1398 ساعت 01:23 http://Www.augustina.blogfa.com

من یه دوستی دارم وقتی خیلی خوشحال میشه میگه قلبم پر از شکوفه شد
حالا من میخوام بهت بگم ممنون بابت انرژی خوبت و قلبمو پر از شکوفه کردی
میاک و انقدر برات پر حرفی میکنم که خودت بگیییی بسههه دختر
دعا کن برام امتحانم بخیر بگذره
هزار ساله دارم درس میخونم

دعاگوت هستیم دختر گل
بیا حرف بزن ولی من که نمیگم بسه... هرچی دوست داری بگو برام
این هزارسال تمام میشه و میرسی به هزاران سال خوشی... صبوری کن

امیر پنج‌شنبه 6 تیر 1398 ساعت 09:15

با سلام
چه خوب وصف تابستان را بیان کردین . اونی که از گرما می ناله یقینا از سرما هم می ناله و از بهار و پاییز هم لذتی نمی بره
شاعری سروده :مرد خردمند و هنر پیشه را /عمر دو بایست در این روزگار
با کی تجربه بدست اوردن /با دگری تجربه بستن به کار
باید عمری دوباره کرد تا از تجربیات قبلی درس یاد گرفت و هنر شاد بودن را بکار بست و باباتر از اون شاد کردن دیگران.
اما ماشا ءاله شما در همین عمر کوتاه شاد بودن و شاد کردن را یاد گرفته اید.
برایتان شادی و خوشی و سعادت آرزو دارم

سلام دوست خوبم
با همین عمر کوتاه هم میشه تجربه های خوب داشت و به کار بست

به شدت با حرفاتون موافقم تیلوخانوم مهربون

تربچتون را قربون....

لاندا یکشنبه 9 تیر 1398 ساعت 16:02

نظر من گم شد
گول خوردم واسه اینکه دوبار ثبت نکنم، فقط یه بار زدم. ثبت نشده

ای بابا
بلاگ اسکای دوستای منو اذیت میکنه؟
اگه بخواد دوستامو اذیت کنه قیدش را میزنما

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد