روزانه های یک تریکو تیلو مانیا

میخواهم باز از خودم بنویسیم

روزانه های یک تریکو تیلو مانیا

میخواهم باز از خودم بنویسیم

ناخوانا

  حق کم آوردن نداشتم

حق اعتراض هم

و حتی حق گریه کردن

اما کم آوردم و زدم زیر گریه و اعتراض کردم

و همه چی ریخت بهم....

یهو اون بهشت کوچولو تبدیل شد به جهنم

اون روی سکه نمایان شد و زندگی یک بار دیگه بهم یادآوری کرد که چقدر میتونه وحشتناک باشه...

در اولین روزهای سال، اون زمانی که طبق برنامه ریزی قرار بود روزهای خوبی داشته باشیم، داریم روزهای سخت و غمگینی را تجربه میکنیم



پ ن ۱: الکی ناراحت نشین؛ حال بد من عین بارون بهاره

چند دقیقه دیگه خوب میشم


پ ن ۲: این قضیه هیچ ربطی به آقای دکتر نداره


پ ن ۳: سخت ترین ضربه را از کسی میخوری که انتظارش را نداری

نظرات 8 + ارسال نظر
رسیدن شنبه 4 فروردین 1397 ساعت 10:22

امیدوارم که حال دلت خوب باشه عزیزم. زندگی 90 درصدش درد و غصه ست .

منم برای دلت حال خوش آرزو میکنم
زندگی غم و شادی توامان هست...

تیلو جان عزیزم؟

جان دلم؟

الی یکشنبه 5 فروردین 1397 ساعت 00:15 http://elhamsculptor.blogsky.com

پ ن 3: به شدت موافقم
بدبختانه همیشه همینه و خود ضربه آزار دهنده نیست یعنی هسن اما فراموش میشه اما اون بهت و ناباوری که ضربه رو از کی خوردی...

اره دقیقا

دلژین یکشنبه 5 فروردین 1397 ساعت 23:04

حال دلت الهی که زودتر آروم و صاف و خوب بشه

الهی آمین
منم برات آرزوهای قشنگ میکنم

رسیدن سه‌شنبه 7 فروردین 1397 ساعت 19:12

حالت چطوره تیلو . بیخبر نذار

فدای مهربونیات
ممنون که جویای حالمی

آروشا شنبه 11 فروردین 1397 ساعت 17:47 http://khodaaramejanha313.blogfa.com

سلام تیلو عزیز
سال نوتون مبارک ان شاء الله سال توبی داشته باشید

سلام عزیزدلم
متشکرم
انشاله شما هم سال بینظیری داشته باشین

نل دوشنبه 13 فروردین 1397 ساعت 11:14

تیلو بهتری؟

خدا را سپاس
ممنون از احوال پرسیت

شبنم چهارشنبه 15 فروردین 1397 ساعت 17:46

مادر من ده سال به تنهایی از مادرش مراقبت کرد، چهار خواهر و بردار دیگه هم بودند ولی هر کدام به گونه ای از زیر بار مسئولیت شونه خالی کردن، یکی گفت مریضم خودم، اون یکی قهر کرد، .... مادر شما اگر توان جسمی ندارند خوب شخص دیگه ای رو به جای خودشون معرفی کنند، پرستار، دختراشون، گناه اون بچه ای که میمونه و از والدینش مراقبت میکنه چیه که ازش انتظار دارن جور همه رو بکشه صداش هم در نیاد

کسی نمونده تو خونه که بخواد به تنهایی مراقبت کنه
یا مسئولیت بیش از حدی بر شونه های کسی باشه
ولی مادر من واقعا ناتوان شدن
و اینکه شرایط اون خونه و مریضش کمی خاص هست... نیاز به یه نگاه مهربان تر و کمی عمیق تر داریم

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد