روزانه های یک تریکو تیلو مانیا

میخواهم باز از خودم بنویسیم

روزانه های یک تریکو تیلو مانیا

میخواهم باز از خودم بنویسیم

دیگه نبودنم به چشم نمیاد

سلام و روزبخیر

امروز روز خواهرانه های ما بود

من که رسیدم دفتر خواهرم با نان بربری داغ پشت در بود

من هم تخم مرغ و قارچ و کره آورده بودم

اصلا سروقت کار و کامپیوتر نرفتم

تا ظهر حرف زدیم و حرف زدیم و حرف زدیم

انگار حرفهای خواهرانه ما تمامی ندارد

وقت ناهار شد ، خواهرم الویه آورده بود... در یخچال ایستک و یخ و گوجه و ... داشتیم

بعد از ناهار جای خوابمان را درست کردم و دوتایی خزیدیم زیر یک پتو

حرف زدیم ... ریز ریز خندیدیم... حرف زدیم ... قاه قاه خندیدیم... حرف زدیم ... گریه کردیم

و در نهایت ساعت 3 همسرش زنگ زد و گفت که پشت در منتظرش است...

یکدیگر را بوسیدم...

روز بی نظیری بود...

خواهرانه ها

نظرات 9 + ارسال نظر

ای جانم
تیلوی عزیییییییییییزم :)
دوستی با دختر نازنینی چون شما، خیلی هم خوبه

دوستی باهات افتخارمه
لینکت میکنم عزیزم

بچه پولدار دوشنبه 4 بهمن 1395 ساعت 20:05 http://rayhan3.blogfa.com/

بیمار تریکو تیلو مانیایا ؟ چه اسم طولانی. اگه دوست داری منو هم لینک کن

رسیدن دوشنبه 4 بهمن 1395 ساعت 20:58

از این کیف میکنم که همه چیز برات مهمه و بهش ارزش میدی و همه اتفاقات ریز و درشت به چشمت میاد . آفرین به تو. چیزایی که ممکنه برا خیلی ها فقط روزمرگی باشه برا تو لذته.

من زندگی را به شکل یک فرصت بینظیر میبینم
هیچ چیز از نگاه من بی ارزش نیست... هرموهبیتی از سمت پروردگار برام ارزشمنده و قدردانش هستم
من همه چیز را ساختم.. هیچ چیز را به دست روزگار نسپردم

صحرا سه‌شنبه 5 بهمن 1395 ساعت 00:01

نبودن من چی؟

خیلی جات خالیه به خدا

mahee سه‌شنبه 5 بهمن 1395 ساعت 10:03

ینی محل کارت پتو هم داری!!! اعلام استقلال کن دیگه

تو محل کارم همه چی دارم

حامد سه‌شنبه 5 بهمن 1395 ساعت 10:10 http://hamed-92.mihanblog.com

اونجا احتمالا کافی شاپ یا غذا خوری نیست؟؟؟

یخچال و ایستک و گوجه و جای خواب و پتو....

خواهرانه هایتان مستدام

مگه میشه یه جایی صبح تا شب کار کنی بعد وسایل آسایش را فراهم نکنی؟

بچه پولدار سه‌شنبه 5 بهمن 1395 ساعت 10:47 http://rayhan3.blogfa.com/

اگه ممکنه منو هم لینک کنید.

چرا که نه

سلام سه‌شنبه 5 بهمن 1395 ساعت 11:07

چه دوست داشتنی اند این خواهرانه ها
چه محل کار خوبیکسی رو میشناختم که تو محل کارش حمام هم داشت

منم به فکر حمام هستم... احتمالا به زودی

خاله ریزه چهارشنبه 6 بهمن 1395 ساعت 09:01 http://yaddashte-yek-zan.blogfa.com/

خدا برای هم حفظتون کنه :)

متشکرم عزیزدلم

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد