روزانه های یک تریکو تیلو مانیا

میخواهم باز از خودم بنویسیم

روزانه های یک تریکو تیلو مانیا

میخواهم باز از خودم بنویسیم

شنبه تون لبریز از حس های خوب

سلام

صبح بخیر

پنجشنبه نانا اومد... و من از مستی بی حدم براتون گفتم...

(دوست عزیزی که پرسیده بودی .. مستی استعاره است از حال خوش و رخوت بعد از دیدار... نه واقعا مست بودن)

بعدازظهر پنج شنبه خونه مامان بزرگم جمع بودیم

مامان بزرگ من نزدیک به چهار ساله که در اثر یک سکته مغزی نصفه بدنشون فلج شده و کلا تکلم شون را از دست دادن و عملا....

مامان من و خاله هام (2 تا خاله) به نوبت از مادربزرگم نگهداری میکنن

پدربزرگم  توی آذرماه فوت شدن

همه دور همی ها را میزاریم خونه مادر بزرگ

تا اون مریض هم خوشحال بشه

(خانواده مادری من کلا خیلی پر جمعیت نیستیم...)

اینقدر شلوغ کردیم و اینقدر حرف زدیم که حد نداشت

جمعه هم  در آرامش

بعد از مدتها نه مهمانی نه رفتی نه اومدی

حسابی استراحت کردیم

امروز صبح زودتر از همیشه بیدار شدم برای پیاده روی... امااااااااااا... هوا سرد بود و دلم سوخت که پدرم بخواد از خونه بیاد بیرون و مادرم را برسونه خونه مادربزرگ... موندم و ....

الان اومدم دفتر

بلکه یه ذره کارهای عقب مونده را انجام بدم و رستگار بشم...



پ ن 1 : باید یه سری باکس برای عید درست کنم

پ ن 2 : باید شروع به طراحی تقویم های عشقولانه مخصوص خانواده برای سال نو بکنم

پ ن 3 : گلشن جونم حرص نخوریا... من روزا را نمیشمارم

پ ن 4 : تراویس گروه تلگرام درست کرده... به نظرتون کار درستیه؟

پ ن 5 : یکی از یه «زندگی ساده» مینویسه و هی دلم آدم را هوایی میکنه

پ ن 6 : من خیلی دوستای وبلاگیم را دوست دارم  - هر کدوم را زیااااااااااااااااااد

پ ن 7 : مغز بادوم دیروز من را مجبور کرد که کلی برقصم...


نظرات 8 + ارسال نظر
ح مثل ... شنبه 10 بهمن 1394 ساعت 09:44

سلام عزیزم خوبی. میدونی نوع کارت رو خیلی دوس دارم؟ چون همیشه با رنگها و زیبایی آفرینی همراهه . همیشه در حال ایجاد زیبایی هستی و این خودبخود حال خراب رو خوب میکنه . موفق باشی

ممنون عزیزم
لطف داری

من هرموقع میام برای شما کامنت بذارم به دستتون نمیرسه و مینویسه کد امنیتی اشتباه
واقعا دیدار ها و ملاقات های عاشقانه به آدم کلی انرژی میده
از تراویس زیاد خوشم نمیاد دنبال تور کردن دخترهاست و معلومه زیادی تو کف مونده براش کامنت گذاشتم و نوشتم این حرفا رو , ولی به مزاقش خوش نیومد و تایید نکرد همه میدونن توی اون گروه میتونه چه خبر باشه

انگار بلاگ اسکای کلا یه کمی گیر داره برای نظر گذاشتن
خودم هم همین مشکل را دارم برای دوستان
باید چند بار تکرارش کنم
در مورد تراویس .... نمیدونم چی بگم ... اما در مورد گروه توی تلکرام با شما مخالف هم نیستم

گلشن شنبه 10 بهمن 1394 ساعت 10:40

۳
۴ نمیدونم چه حرف درست حسابی دارن تو اون گروه بزنن،شما هم هستی تو گروهش?
۶ دل به دل راه داره خیلی زیاااااااد
۷مغز بادوم جان دقیقا کیه??

ممنونم که دنباله پی نوشت ها را نوشتی
اصلا تو گروهشون نیستم
اصلا نانا با این کارها مخالفه و خوشش نمیاد.. چنین جاهایی را نا امن میدونه
مغز بادوم جان دقیقا دختر خواهر منه
کسی که به من حس جدیدی بخشید

چوب بستنی شنبه 10 بهمن 1394 ساعت 13:39 http://azar1394.blogfa.com

مادر بزرگ من هم سکته کرد واز پا افتاد ولی بعد از کلی رسیدگی ودوا درمون الان خوبه .با واکر راه میره
اره نشمور .من به اخر سال ک میرسم استرس میگیرم
من هم تو اون گروه نیستم .تراویس شیطونیهای خودشو داره
اگه منو دوست بدونی باید بگم من هم تورو دوست دارم
وجدانا مغز بادوم مجبورت کرد.خودت دوست نداشتی
کلی رقصیدی

از کی شدی چوب بستنی؟
نه مادر بزرگ من خوب نشد دیگه
من اخر سال را خیلی دوست دارم
من که خیلی دوستت دارم عزیزم
معلومه که با کمال میل از پیشنهاد مغز بادوم استقبال کردم

تبسم شنبه 10 بهمن 1394 ساعت 16:17 http://tabasomshadi.blogsky.com

سلام
:))
من هرزگاهی تراویس می خونم و به نظرم خیلی شیطونه

من چند تا گروه عضوم ادبیات و گروه دخترا و... که تقریبا خیلی وقته با هم دوستیم و واقعا از بودن باهاشون لذت می برم.
اما این گروه های که بدون هیچ پایه و اساسی شکل می کیرند و عین قارچ دارن رشد می کنند اصلا قبول ندارم
اصلا گروه های که اعضاش و نمی شناسی یک جورای عجیبند
یک چیزای می بینی که مخت سوت میزنه


عکس تقویمات رو بزار ببینیم
مغز بادومم یه باریکلا حسابی لازم داره
:))****


به نظر من تراویس فقط تنهاست.... انگار شلوغی را دوست داره
من از عضو شدن توی گروههای تلگرام گریزانم چون وقتم را میگیره و من براش وقت ندارم
حتما
تقویم های دیوار با تعداد محدود برای درخواست کنندگان خاص
و چندتایی هم هدیه برای اطرافیان و عزیزان خودم البته غیر از نانا

گلشن شنبه 10 بهمن 1394 ساعت 22:03

من به خودم اجازه نمیدم یکی رو از بنیاد زیر سوال ببرم. تراویس رو هم.دلم میخواد تراویس یه روز روبه راه بشه و براش آرزوهای خوب دارم و امیدوارم یه روز آروم بشه و بچسبه به زندگیش و بینهایت خوشبخت باشه اینطوری همسرش هم خوشبخت میشه. من برای تراوس و همه آرزوهای خوب دارم.
یه چیزایی هم به ما یاد بده من جون شاید این عید برامون بهتر شد! شاید یه کار مفید کردم حالم بهتر شد. میشه؟

ینی برا نانا درست نمیکنی؟؟!!

گلشن جون سلام
میدونی تو از همه ی دوستای اینجا رک تر حرف میزنی
میشه بهم بگی آیا من به تراویس بی ادبی کردم؟؟؟؟ یا از بنیاد بردمش زیر سوال؟؟؟؟ واقعا دوست دارم بدونم
گلشن جون ببین مثلا من برای همه عیدی میخرم ... باکس های این عیدی ها را هم خودم درست میکنم... برای همه شون هم کارت پستال دستی درست میکنم....
نه برای نانا درست نمیکنم... چون اصلا از این چیزا خوشش نمیاد و براش اهمیت نداره

گلشن یکشنبه 11 بهمن 1394 ساعت 09:18

نه !تو اینکارو نکردی! متاسفم اگه اینطوری فکر کردی من جان
نمیدونم چرا اینجا گفتم? اسمش اومد، گفتم ،همین

گلشن جون فقط تو نگفتی
چند نفر دیگه بهم تذکر دادن

گلشن یکشنبه 11 بهمن 1394 ساعت 10:36

حتما اونام چون اسمش اومده یادشون اومده گفتن وگرنه تو که حرفی از خود تراویس نزدی! من یه جورایی یه کم از اون حرفارو به خودم داشتم یادآوری میکردم، واقعا ها!
یکی نیس بگه تو دلت به خودت یادآوری کن واس چی میای وبلاگ مردم!

ای بابا
ما هم دلخوشیمون همینه که بریم وبلاگ هم
چرا سخت میگیری خواهر
من میام وبلاگ تو اینهمه غر میزنم مگه طوری میشه
پس حرف دلامون را چیکار کنیم؟

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد