روزانه های یک تریکو تیلو مانیا

میخواهم باز از خودم بنویسیم

روزانه های یک تریکو تیلو مانیا

میخواهم باز از خودم بنویسیم

خوشحال

سلام

توی پوست خودش نمیگنجه

انگار قراره آخر هفته اش به لطف خدا بینظیر بشه...


صبح که میومدم توی بی آر تی نگاهم افتاد به یه خانومی

نگاه اول حس کردم میانساله ... مثلا چهل و هشت .... داشت تند تند ، وسط همه شلوغیا.. ذکر میگفت....

دقیق تر که شدم ... دیدم خیلی جوانه... شاید سی ساله... فقط با حجاب خیلی زیاد این احساس به من منتقل شد.... حجاب زیاد و سادگی

نمیتونستم ازش چشم بردارم

انگار یه آرامشی به اطرافش تزریق میکرد

انگار با هر صلواتی که میفرستاد یه هاله ی روشن اطراف خودش درست میکرد

دلم خواست بدونم هاله ی اطرافم چه رنگیه؟

آدمهایی که صبح من را با شال و کلاه (به نظر خودم خوشگل) میبینن چه حسی نسبت بهم دارن؟

شما ها صبح ها هاله ی اطرافتون چه رنگیه؟


نظرات 4 + ارسال نظر
delaram سه‌شنبه 6 بهمن 1394 ساعت 11:02

این بیماریه که اسم وبلاگته واقعیه یا الکی؟

متاسفانه واقعی
فکر نکنم این اسم خیلی جذاب باشه که کسی الکی انتخابش کنه

گلشن سه‌شنبه 6 بهمن 1394 ساعت 12:50

هاله ی من هر روز یه رنگه

مطمئنم
در موردت همین فکر را میکردم

اذر سه‌شنبه 6 بهمن 1394 ساعت 13:44 http://azar1394.blogfa.com

سلام
هاله ی من بستگی به حال اون روزم داره
امروز ابیم

به به
چه آبی خوشرنگی هم هستی
انرژیت تا اینجا رسید

مریم بانو سه‌شنبه 6 بهمن 1394 ساعت 16:59 http://rozhan313.blogsky.com

من صبحا فک کنم یه رنگِ پر از امید و انرژی باشه

دقیقا میشه چه رنگی؟

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد