روزانه های یک تریکو تیلو مانیا

میخواهم باز از خودم بنویسیم

روزانه های یک تریکو تیلو مانیا

میخواهم باز از خودم بنویسیم

دیر شده؟؟؟؟؟

سلام

صبح اول وقت رفتم برا یه کار اداری

(گفته بودم یه مدت رفتم یه جایی سرکار... هنوز تسویه حساب نکردم)

انجامش دادم و حال پیاده روی نداشتم

انگار یه حسی منو کشید سمت بی آر تی

سوار شدم و ووووووووووووووووووووووو به به خاله جونم هم داشت میرفت خونه مادر بزرگ

از خوشحالی دیگه نمیدونستیم چیکار کنیم

فکر کنم  یک ماهی بود خاله را ندیده بودم

حرف زدیم و من که پیاده روی نکرده بودم باهاش پیاده رفتم تا دم خونه مامان بزرگ

ایستادیم نیم ساعت دم در و اینقدر خندیدیم که گفتم الان همسایه ها میان شاکی میشن....

و بعد پیاده اومدم دفتر



پ ن 1 : با این حال و هوای عالی باید عید شده باشه و ما بی خبریم....

پ ن 2 : 55 روز مونده

پ ن 3 : بخاری دفترم خاموشه و هوا محشر

پ ن 4 : گنجشکا با هم عشق بازی میکنن و من صداشون را دوست دارم

پ ن 5: باز کم پیداست...

نظرات 3 + ارسال نظر
فاطمه یکشنبه 4 بهمن 1394 ساعت 16:48

این هوا برای زمستون عالی نیست، فاجعه است. الان باید برف بباره . چرا نمی باره؟!

خب عزیزدلم طعنه داشت
یعنی این هوای زمستون نیست
هوای عیده
زمستون را کی برده کی خورده ... مسئولین پاسخ بدن

اذر یکشنبه 4 بهمن 1394 ساعت 20:32 http://azar1394.blogfa.com

یک زن چهارشنبه 7 بهمن 1394 ساعت 11:33 http://yaddashte-yek-zan.blogfa.com/

منم گاهی این جوریم.


چه جوری؟

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد