-
دائما یکسان نباشد حال دوران غم مخور
شنبه 8 دی 1403 09:50
سلام روز شنبه تون بخیر هفته ی بینظیری پیش رو داشته باشید رسیدیم به هشتیمن روز زمستانی! باید یاد بگیریم از همه چیزهای اطرافمون لذت ببریم وقتی سرد هست از سرما وقتی گرم هست از گرما یاد بگیریم بخاطر داشته هامون شکر گذار باشیم همین که لباسهای گرم و خوشگل داریم همین که خونه ای داریم که وقتی بهش میرسیم انگار دلمون گرم میشه...
-
زمستان تون مبارک
چهارشنبه 5 دی 1403 11:22
سلام و روزبخیر دیگه این تیلوتیلوی هرروز بنویس قدیم نمیشه که نمیشه!!! این وبلاگم دیگه نمیتونه وبلاگ روزانه ها باشه اخه این چه وضعی هست!!! من که نفهمیدم چطوری اینهمه روز گذشت و نیومدم بنویسم شنبه صبح رفتم دفتر و علیرغم میل باطنی ام اعلامیه های دایی جان را آماده کردم اونایی که با شغل من از نزدیک آشنایی داشته باشند...
-
روزگار گوش ندارد که تو هی شِکوه کنی
جمعه 30 آذر 1403 19:30
سلام شب تون بخیر دیگه چیزی از پاییز باقی نمانده در حد چند ساعت... ما نزدیک روزهایی هستیم که پدرجانمان را از دست دادیم ... سه سال تمام!!! البته ما پدر را روز سوم دی ماه از دست دادیم اما پنجشنبه با توافق بقیه قرار بر این شد که بریم سرمزار به رسم همیشگی یه مقداری خیرات حلوا و خرما و شیرینی و چای برداشتیم و رفتیم از ساعت...
-
تعطیلات پاییزه
سهشنبه 27 آذر 1403 10:01
سلام رسیدیم به ته پاییز پاییز رنگی رنگی ، وقتی به روزهای آخر میرسه دیگه دستاش توی دستای زمستون هست و حسابی هوا سرد هست حالا جوجه هاتون را شمردید یا نه؟ شمردن جوجه ها را نزارید برای آخر وقت ... یه حساب کتابی بکنید و یادتون باشه از سال 1403 فقط و فقط یک فصل ... اونم سه ماه ... اونم چیزی حدود90 روز باقی مانده... هوا...
-
روزهای آخر پاییز
یکشنبه 25 آذر 1403 22:44
سلام شب پاییزیتون پرستاره امروز صبح آماده شدم که برم سرکار لباس پوشیدم و با مادرجان صبحانه خوردیم بعدش هم اومدم پارکینگ تصمیم داشتم قبل از اینکه سوار ماشین بشم رقم کنتورهای آب را یادداشت کنم و هزینه آب های مصرفی را حساب کنم و برای همه بفرستم برای همین کلید انباری را برداشتم و رفتم سمت انباری که دیدم از زیر در آب اومده...
-
سفرنامه بهارات
شنبه 24 آذر 1403 22:17
سلام شب تون زیبا باید خیلی خیلی براتون بنویسم امیدوارم حوصله تون سر نره چون تصمیم دارم توی یه پست کل سفرنامه را براتون بنویسم البته مگر اینکه شارژ لپ تاپ تمام بشه همه چیز همونطوری که توی پست قبل گفتم پیش رفت دوشنبه به آخر رسید و ویزاها نیومد ساعت 12 شب با مسئول آژانس صحبت کردم و گفتند تاحالا نشده که ویزاها نرسه قرار...
-
چمدانهای منتظر
دوشنبه 12 آذر 1403 17:31
سلام عصر پاییزیتون قشنگ چقدر هم یهو هوا سرد شد و انگار واقعا زمستون سرک کشیده گلدونهای توی تراس را جز یکی دوتا که با سرما میانه خوبی دارند پلاستیک کشیدم که یخ نزنن به گلدونهای توی پارکینگ آب دادم فلاورباکس دم در را هم مرتب کردم و آب دادم مادرجان هم گلدانهای سرسرا را آب دادند امروز ناهار با من بود مرغ را مزه دار کردم و...
-
بازم پست م دیر شد!!!!
یکشنبه 11 آذر 1403 15:56
سلام عصر پاییزیتون قشنگ دیگه از تیلوتیلوی این وبلاگ انتظار نداشته باشین که یادش بیاد تا کجا نوشته و آخرین بار از کی و چی نوشته!!! خب اصلا کجام که نمیام و هر روز نمینویسم؟ یعنی چی؟ زندگی اینهمه روی دور تند چه معنی داره؟ ریتم زندگی باید آروم و دلچسب باشه و ما به سازش ریز ریز قر بدیم و کیف کنیم ... این چه وضعیه واقعا؟...
-
دوستهای گاهی نامهربان
سهشنبه 6 آذر 1403 12:15
سلام و روز بخیر باز امروز از اون روزهای پاییزی و آفتابی هست که خورشید خانم داره توی آسمون دلبری میکنه هوا خنکه و پاییز پررنگه برگهای درختها زرد و نارنجی شدند یادم اومد که وقتی آقای دکتر اومدند دنبالم یه برگ بزرگ نارنجی روی داشبورد ماشینشون بود ازشون پرسیدم این چیه؟ گفتند: یه جایی توی خیابون ایستاده بودم و با تلفن حرف...
-
خبرهای تازه
دوشنبه 5 آذر 1403 18:55
سلام عصر پاییزیتون قشنگ وقتی نگاه کردم و دیدم ده روز هست که پست ننوشتم باورم نشد که اینهمه روز گذشته اینهمه روز گذشته و من نرسیدم پست بنویسم البته برای اینکه خبر قرار عاشقانه بیات نشه و از دهن نیفته توی اینستاگرام براتون نوشتم ... بزارید یه طور دیگه پستم را شروع کنم از شنبه هفته گذشته از اون روزی که اونقدر شلوغ بودم...
-
تولدم مبارک
جمعه 25 آبان 1403 21:32
سلام شب پاییزیتون قشنگ چطوری زمان میگذره که من متوجهش نمیشم؟ چطوری اینهمه از آخرین پست گذشت و من بازم یه عالمه غیبت داشتم؟ البته که این روزها کلی تولد بازی و سورپرایز داشتم باید از دوشنبه شروع کنم؟ اصلا یادم نمیاد چی شد و چی نشد ولی از سه شنبه را یادم میاد پس از سه شنبه شروع میکنم صبح با مادرجان از خونه اومدیم بیرون...
-
پاسخم گو به نگاهی که زبان من و توست
یکشنبه 20 آبان 1403 13:26
سلام یکشنبه تون رنگی رنگی روزتون قشنگ پاییزیتون پر از دلخوشی های ناب از دیروز تا امروز یه جوری یه نفس کار کردم که انگار به کل دنیا بدهکارم رفتم سمت خونه و توی مسیر نان سنگک خریدم به محض اینکه رسیدم داخل پارکینگ آقای مخابراتی زنگ زدند و میخواستن پیرو درخواستی که ثبت کرده بودم و برای بررسی اینترنتمون بیان گفتم تشریف...
-
زبان عاشقان چشم است و چشم از دل نشان دارد...
شنبه 19 آبان 1403 13:30
سلام روزتون زیبا روز پاییزیتون پراز دلخوشی به خصوص که اول هفته هم هست ... اول هفته تون پر از رنگی رنگی های دلچسب چهارشنبه از دفتر که رفتیم بیرون با مادرجان یکی دوتا خرید خرده ریز انجام دادیم و رفتیم سر دایی جان همچنان مریض و همچنان بدحال براشون انار و خرمالو و شیرینی بردیم یک ساعتی اونجا بودیم چقدر آدمهایی که مریض...
-
نیمه پاییز...
سهشنبه 15 آبان 1403 10:53
سلام امروز دقیقا وسط پاییز هستیم نصفه پاییز گذشت رفتید وسط برگهای پاییز قدم بزنید؟ از بازی رنگها لذت بردید؟ این بازی نور و سایه را به اندازه کافی تماشا کردید؟ از شبهای بلند پاییزی استفاده میکنید؟ خلاصه که چشم بهم بزنیم پاییز تمام شده ... همینطوری که نصفش رفت ... نصفه دیگه ش هم به چشم برهم زدنی میگذره... دلم میخواست...
-
بازم باشگاه نرفتم...
دوشنبه 14 آبان 1403 16:59
سلام عصر پاییزیتون طلایی قرار بود امروز برم باشگاه بچه های باشگاه بهم پیام دادند که حتما برم و یه دوره جدیدی را با هم شروع کردند ولی دیروز خواهرجان بهم زنگ زد گفت که امروز مدرسه فندوق جلسه گذاشته و میخواد پسته را بزاره پیش من و بره دیگه نمیشد کاریش کرد مادرجان صبح زودتر بیدار شده بودند و برای خودمون و خواهر اینا ناهار...
-
رنگ های پاییزی
شنبه 12 آبان 1403 20:04
سلام شب پاییزیتون زیبا باز سرفیس جان را برداشتم و اومدم وسط سالن تلویزیون روشنه و مادرجان با تلفن مشغول صحبت کردن هستند منم یه عالمه تایپ با خودم آوردم خونه گفتم قبل از شروع کار یه پست بنویسم که قول دادم روزانه نویسی را از سر بگیرم البته که روزانه نویسی هم به معنای دقیقا هر روز نوشتن نیست ولی حالا سعی خودم را میکنم!...
-
پاییز یک شعر است یک شعر بیمانند
جمعه 11 آبان 1403 21:06
سلام شب پاییزیتون زیبا سرفیس جان را باز کردم و یه نگاهی به پیغامها انداختم دفترچه یادداشتم را باز کردم و دوتا یادداشت کوچولو برای خودم نوشتم سفارش کارها را ثبت میکنم و دسته بندی میکنم که در اولین فرصت انجام بشن و از قلم نیفتند حالا دیگه سفارشها زیاد نیستند دوتا یادداشت کوچولو نوشتم و یه طرح را ویرایش کردم و دوباره...
-
شاخه با ریشه خود حس غریبی دارد- باغ امسال چه پاییز عجیبی دارد....
چهارشنبه 9 آبان 1403 12:59
سلام روز پاییزیتون دل پذیر صبح یه بلوز پاییزه سرمه ای از لابلای لباسها درآوردم شلوار سرمه ای ... یه کت کوتاه لی... البته لی پررنگ سورمه ای... و این شد تیپ امروز ... روز پاییزی من تیپ های رنگی رنگی را دوست دارم دوست دارم نارنجی و زرد و آجری بپوشم دوست دارم توی پاییز لباسهای نسکافه ای بپوشم و با عطر دلچسب قهوه دلگرم بشم...
-
روزهای گذران
دوشنبه 7 آبان 1403 13:52
سلام روز پاییزیتون قشنگ هوا حسابی خنک شده و دیگه آروم آروم رفتیم سراغ لباسهای گرمتر دوست داشتم روزهای آبان هر روز بیام و بنویسم ولی نشد که نشد اما یهو کارام تمام شد همیشه همینطوریه ... یهو نگاه میکنم و میبینم دیگه کار نیست الان هم همین نیم ساعت پیش لیستها را چک کردم و دفترم را ورق زدم و دیدم دیگه کاری برای انجام باقی...
-
برای جناب جازی
چهارشنبه 2 آبان 1403 15:20
سلام روزتون بخیر فکر نکنید که جای خالیتون به چشم نمیاد و فکر نکنید که من اگر شلوغ هستم متوجه اینکه دیگه حضور ندارید و کامنت نمیگذارید نمیشم درسته که در جواب کامنتتون نوشتم از مقایسه ای که کردید خوشم نیومد ولی فکر نکنم یه اختلاف سلیقه یا حتی کمی بحث مخالف میل مون باعث بشه یه دوستی چند ساله بهم بخوره به نظرم باید...
-
آبان تون مبارک
چهارشنبه 2 آبان 1403 11:56
سلام آبان ماهتون عاشقانه میدونید که من متولد آبان هستم پدرجانم وقتی که من دنیا اومدم یه درخت خرمالو کاشته بود وسط باغچه خونه مادربزرگ (خانواده مادری) گفته بود این درخت نماد تولد دخترکوچولوی منه سالها این درخت وسط اون باغچه بزرگ دلبری میکرد یادمه که سالهای آخر عمر مادربزرگ ... اون موقعی که دیگه نه میتونست حرف بزنه ......
-
فرشته دندون منم پیدا کرد...
پنجشنبه 26 مهر 1403 21:57
سلام شبتون زیبا.. دری که به تراس باز میشه باز هست و من وسط سالن نشستم یه جایی که نسیم خنک پاییزی روی پوست تنم لرز میندازه من این یخی و خنکی را دوست دارم تازه انگوریخ زده هم گذاشتم کنار دستم و این لذت خنک را دوبرابر میکنم ... شماها انگور یخ زده میخورید؟ خیلی خوشمزه ست.... صبح امروز یه کمی زودتر از خواب بیدار شدم و با...
-
شبانه نوشت
چهارشنبه 25 مهر 1403 23:03
سلام شب پاییزیتون آرام شب پاییزی و البته مهتابی... دیروز صبح باید میرفتم بازار و کمی خرید برای دفتر کارم انجام میدادم لیست را برداشتم و یه راست رفتم پارکینگ مرکز خرید با مادرجان سفارشاتمون را دادیم و خریدها را آوردند و چیدند داخل صندوق عقب ماشین همه وسایل مورد نیاز کارم بود بعدش همونجا نزدیک عمده فروشی اسباب بازی...
-
یکشنبه ای آخرای مهرماه ...
یکشنبه 22 مهر 1403 15:40
سلام روز پاییزیتون قشنگ صبح با بوی قرمه سبزی مادرجان از خواب بیدار شدم کله سحر ناهار ظهر را آماده کرده بودند تا دوش بگیرم و صبحانه بخورم ، پلو هم دم کشید و مادرجان غذاها را بسته بندی کردند که با خودمون بیاریم سرکار منم قهوه درست کردم و توی فلاسک ریختم که داغ بمونه اسپرسوی تلخ با کمی شیر بی انرژی بودم اومدیم و نرسیده...
-
پست بعد از خواندن تهدید...
شنبه 21 مهر 1403 13:49
سلام روز پاییزیتون پر از زیبایی و شور و هیجان نور و آفتاب دلچسب پاییزی مهمون دلهاتون هوا که حسابی دلچسب شده روزهای پاییزی هم که دارن دلبری میکنن تیلوتیلو هم که همچنان داره تلاش میکنه که به کار و زندگیش سر و سامان بده ... اما این وسط نمیدونم چرا نمیرسم پست بنویسم حتی دیروز از صبح تا شب سرکار بودم اما چند دقیقه هم وقت...
-
حرکت 80 میلیون تومانی!
یکشنبه 15 مهر 1403 14:36
سلام بعدازظهر پاییزیتون هیجان انگیز اصلا زمان برای نوشتن نداشتم ولی این ماجرا را باید داغ داغ براتون تعریف کنم تا هیجانش کامل منتقل بشه یه پسربچه از همسایه های نزدیک محل کارم که برای پرینت و کارهای مدرسه ش، زیاد هم اینجا میاد و میره سرظهر بدوبدو اومد و گفت که یه پرینت میخواد پرینت را گرفتم و تا چشمم به مگنتهای...
-
کمیته انضباطی
پنجشنبه 12 مهر 1403 09:54
سلام روز پاییزیتون قشنگ روزگارتون پر از برکت و شادی دیشب مغزبادوم توی گروه نوشت که : خسته شدیم از بس خاله رفت سرکار و دورهمی هام کم شده! اینو نوشت و بقیه هم انگار آماده بودند خواهر یه چیزی نوشت خاله جان یه چیز دیگه آلاله هم ... من که با سرفیس جان همچنان وقت میگذروندم و مامان جان برام میخوندند در دفاع از من مامان جان...
-
سرظهر
چهارشنبه 11 مهر 1403 13:36
سلام پاییزتون زیبا رنگهای زندگیتون پر از جلوه های ناب از صبح زود اومدم سرکار خیلی دیر اخبار دیشب را فهمیدم اونقدر دیر که دیگه زمانی برای ترسیدن و فکر کردن و مشارکت در تحلیل و تفسیرها نداشتم در عوض فقط شنیدم ساعت نزدیک 12 و نیم شب هم خسته و هلاک خزیدم توی تختخواب حتی اونقدر خسته بودم که در جواب آقای دکتر که گفتند...
-
خاله
سهشنبه 10 مهر 1403 15:24
سلام روزتون قشنگ عصر پاییزیتون پر از حال خوش عطر نارنگی های تازه تقدیم مهربونیاتون یکی دو روز هست که دیگه اونقدر شلوغ و پلوغ و در هم و برهم شدم که خودمم نمیدونم چیکار میکنم وقتایی که اینطوری میشه دیگه کار هم جلو نمیره انگار همه چی گره میخوره اصلا دیگه نمیدونم چی الویت هست چی را باید اول انجام بدم چی را انجام ندم شب که...
-
مهربونی های کوچیک کوچیک - لبخندای بزرگ بزرگ
یکشنبه 8 مهر 1403 17:45
سلام روزتون قشنگ چه روز خوش آب و هوایی بود امروز چقدر خنکای پاییزی دلچسبی داشت حیف که نتونستم حتی اندازه چند دقیقه هم برم قدم بزنم ولی بعد از دیروز بعد از ظهر که نم نم بارون پاییزی دلمون را به دست آورد... هوا یهو خنک شد ماشینم پر از لکه های گرد و غبار شده بود... چون بارون اونقدرا نبود که بشوره و ببره... برای همین به...