روزانه های یک تریکو تیلو مانیا

میخواهم باز از خودم بنویسیم

روزانه های یک تریکو تیلو مانیا

میخواهم باز از خودم بنویسیم

پیشواز ماه رمضان

سلام 

شبتون ستاره بارون 

همه ی سالهایی که روز میگرفتم به این پیشواز رفتن به شدت معتقد بودم 

چون همیشه این حس را داشتم و دارم که ماه رمضان ماه مبارک و پرخیر و برکتی هست و این استقبال و پیشواز حس خیلی خوبی داره  برام 

همیشه حس میکردم که این ماه ارزش استقبال رفتن و ذوق کردن را داره و همیشه برای روزه گرفتن ذوق داشته و دارم ... 

پارسال را که نتونستم روزه بگیرم 

ولی شماها هرکدوم روزه میگیرید لطف کنید و همه دوستان را دعا کنید 

با دلهای پاکتون ... با نیت های خوبتون... 

حالا اگه به هر دلیلی روزه نمیگیرم حداقل این ماه را برای خودمون هدف گذاری کنیم و یه کار خوب ... یه عادت خوب... یه هدف خوب... برای خودمون تعریف کنیم 

اصلا فرصت خوبیه که یه بازنگری به خرده عادتها بکنیم و یکی دوتا خرده عادت که قصد داریم به زندگیمون اضافه کنیم را همین حالا شروع کنیم 

من همیشه از قرآن خوندن لذت بردم و آرامش گرفتم 

شاید خیلی خوب روخوانی بلد نیستم ... شاید معانی را خیلی خوب نمیفهمم... هیچوقت تحقیق و بررسی و پژوهش نکردم 

ولی هربار یک آیه ... یک سوره ... و هرچقدر از قرآن را خوندم ازش آرامش و حس خوب گرفتم 

پس اگه مثل من حال خوب میگیرید بد نیست این ماه بی توجه به این مسئله هم نباشیم 

من کلا نه دانشش را دارم ، نه اصلا تیپ شخصیتم این هست که بخوام در مورد روزه گرفتن و نگرفتن حرف بزنم ... ولی پیشنهاد میدم که توی همین ماه تمرین کنیم و یاد بگیریم که به عقاید هم احترام بزاریم و حالا که توی این کشور و با این قوانین در حال زندگی هستیم، یه سری قوانین را رعایت کنیم تا حداقل حقوق شهروندی همدیگه را رعایت کرده باشیم...

من اینا را برای یادآوری به خودم مینویسم ... اگه روزه میگیریم یادمون بمونه که اونایی که روزه نمیگیرن به خودشون مربوطه ، اگه روزه نمیگیریم هم احترام ماه رمضان را در کوچه و خیابان و در مقابل روزه دارها رعایت کنیم

من عاشق حس و حال رمضان و سحر و افطارهاش بودم ... ولی حالا که یکسال روزه نگرفتم میدونم که این حس و حال برای اونایی که روزه میگیرن خیلی پررنگتر و دلچسب تر هست... 



از دیشب با خاله و آلاله قرار خرید و بیرون رفتن امروز را گذاشته بودیم 

با مادرجان صبحانه خوردیم 

لباسهایی که شسته و خشک شده بود را جمع کردیم 

به گلدانها آب دادیم 

و رفتیم سمت خونه خاله که اونا را برداریم و بریم

خاله تنها اومد و گفت آلاله گفته سردمه!!!!!

سه تایی رفتیم و هوا امروز بینظیر بود

آفتابی و دلچسب

از قبل با خاله صحبت کرده بودیم و قرار بود برای تولد اونیکی خاله، پول روی هم بزاریم و یه کتری و قوری بخریم!

من اصولا خیلی دوست ندارم برای کادوی تولد وسیله خونه بخرم ... ترجیحم وسایل شخصی هست ... 

ولی امسال خاله ها و مامان با هم صحبت کرده بودند و خودشون اینطوری تصمیم گرفته بودند

حتی خاله ها هم برای تولد مامان من، وسیله خونه آوردن... 

بعدش من و خواهرای خودم هم تصمیم گرفتیم حالا که اینطوری برای این خاله هم که تولدش اسفند هست با هم پول روی هم بزاریم و سرویس قاشق و چنگال بخریم 

برای همین بعدش هم اونو خریدیم

برای پذیرایی های عید نوروز هم یه ست تازه چای خوری خریدیم 

این تغییرهای کوچولو دلچسب هستند

در نهایت هم گز و پولکی و نبات خریدیم

همونجاها بودم که آقای دکتر باهام تماس گرفتند و وقتی متوجه شدند کجا هستم ، ازم خواستن از عمده فروشی نزدیک یه قیمت از فلان جنس براشون بگیرم 

گویا ایشون هم در حال خرید بودند

رفتم همونجایی که گفتند و قیمت گرفتم و دقیقا قیمت نصف قیمتی بود که ایشون داشتند... البته یه وسیله برای محل کارشون بود و میخواستن تعداد زیاد به صورت عمده بخرن ... عکس گرفتم و فرستادم تا چک کنند و دقیقا درست باشه 

دقیقا درست بود

دیگه خودشون پول را برای فروشنده واریز کردند و من جنس را با فاکتور تحویل گرفتم و قرار شد فردا صبح پستش کنم

دیگه اونقدر راه رفته بودیم که سه تایی مون هلاک و گرسنه بودیم 

یه کبابی از اون کبابی های قدیمی اصفهانی نزدیکمون بود 

رفتیم و نگم که نزدیک به صد نفر توی کوچه توی صف بودند!!!!

حوصله اینهمه انتظار نداشتیم و برگشتیم سمت ماشین 

ساعت نزدیکهای 3 بود 

اومدیم سمت خونه و توی مسیر تصمیم گرفتیم یه جایی که تا حالا تست نکرده بودیم ساندویچ بخوریم 

پیاده شدیم و سه تایی همبرگر سفارش دادیم و یکی هم برای آلاله گرفتیم که ببریم !

و عالی بود ...

دیگه خاله را رسوندیم خونشون و برگشتیم خونه مون ...

وسیله هایی که خریده بودیم را جا دادیم سرجاهای خودشون 

تلفنی با خواهرا حرف زدیم 

اون خواهر که به شدت سرما خورده بود و رفته بود سرم و امپول زده بود

اون خواهر هم که مسافر بودند و یه جایی وسط راه که توی برنامه شون بود مانده بودند و در حال خوشگذرانی بودند

و اینگونه روز جمعه را گذارندیم... 



پ ن 1: قبلا هم گفتم یکی از عمه هام ساکن شمال کشور شدند

نزدیکای ظهر تماس گرفتند و گفتند پشت در خونمون هستند 

خیلی یهویی و برای کاری اومده بودند اصفهان و خیلی سوپرایز طوری اومده بودند که به ما سربزنند

گفتم که بیرون هستیم و تا برگردیم شب میشه ... 

دعوتشون کردم که برای شام بیان خونه ی ما... که گفتند فلان جا مهمان هستند!!!


پ ن 2: این هفته باید هرطور شده باشگاه را هر روز برم ...

جلساتم میسوزه و این اصلا خوب نیست 



نظرات 6 + ارسال نظر
M.T جمعه 10 اسفند 1403 ساعت 23:40

<script>alert(404)</script>

این چیه؟؟؟؟

پت شنبه 11 اسفند 1403 ساعت 03:43

چقدر فرق داره قیمت‌ها شهر به شهر. برای منم چیزهای روزمره پیش‌ اومده که از شهر های دیگه قیمت مناسبتر بخرم ولی نه نصف

شاید گاهی بلد نیستیم جای درستی که باید خریدهای عمده را بکنیم کجاست
چون اینهمه تفاوت عجیبه
من خودم هم اینترنتی از شهرهای دیگه خرید میکنم
ولی گاهی واقعا نمیدونم جای درست خرید هرجنس کجاست

م شنبه 11 اسفند 1403 ساعت 06:21

سلام
ماه رمضان بر هممون و شما و مادرجان مبارک باشه
تیلو جان یه اپ هست به اسم رضوان که معمولا هرکی مشهد میره هم نصب میکنه
اونجا دوره اموزشی آفلاین قرآن هست
خیلی خوبه مدت زمان و شرایط آموزش انعطاف و فرصت خوبی داره
استاد هم هفته ای یکبار تماس می گیره
منم تازگی روخوانی ثبت نام کردم و راضی بودم

سلام دوست خوبم
بر شما و همه عزیزانتون هم مبارک
انشاله که پر از خیر برکت باشه براتون
ممنون از اطلاعات خوبی که دادید

ربولی حسن کور شنبه 11 اسفند 1403 ساعت 07:49 http://rezasr2.blogsky.com

سلام
و چه حس خوبیه وقتی آدم میتونه برای عشقش کاری انجام بده.

سلام جناب دکتر
خیلی حس قشنگیه
چه خوبه که این احساسات را میشناسید

رویا شنبه 11 اسفند 1403 ساعت 12:21

سلام تیلو جان منم از این هفته باشگاه رو شروع میکنم و ساعت ۷ صبحیعنی از نظر من ماه رمضون و این تایم برای ورزش اصلا امکان نداره ولی به لطف دوست همراهم که گفتن ماشین میارن و با هم میریم و برمیگردیم عزمم رو جزم کردمکه هم ماه رمضان رعایت کنم تغذیه مو هم ورزش و تحرک که بتونم کاهش وزن داشته باشم منم عاشق ماه رمضونم عاشق لحظه افطار دعای دلنشین سحر درسته انگار کمرنگه تر از قدیما شده ولی من بازم ذوق و شوق دارم و با کمک خدا همیشه گرفتم

سلام رویای عزیزم
منم این هفته باید فشرده برم باشگاه
ولی من نمیتونم روزه بگیرم و باشگاه هم برم
واقعا اون بی آبی در توانم نیست
اون کاهش وزن اگه برای من رخ بده بیشتر کاهش آب بدنم هست که برام ضرر داره
ولی برای شما بهترین ها را آرزو میکنم ... موفق باشی عزیزم

جازی شنبه 11 اسفند 1403 ساعت 14:44

با سلام
پیشاپیش رمضان مبارک
انشالله بتوانیم انطور که شایسته بنده خدا باشیم
رمضان یک ماه است اما اگر فکر کنیم دوازده ماه است و به جای نخوردن اب و غذا مال کسی را نخوریم بهتر است به حای گرسنگی کشیدن که درد فقرا را بفهمیم سعی کنیم دست انعا را بگیریم تا انها مثل ما شوند
به جای نشکستن روزه قلبها را نشکنیم
برایت بهترین ها ارزو می کنم

سلام دوست خوبم
متشکرم
براتون خیر و برکت آرزو میکنم
انشاله که همینطوری باشیم

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد