روزانه های یک تریکو تیلو مانیا

میخواهم باز از خودم بنویسیم

روزانه های یک تریکو تیلو مانیا

میخواهم باز از خودم بنویسیم

خوش باش و به شادمانی گذران

سلام

روزتون زیبا

از بهار لذت میبرید؟

لباسای رنگی رنگی حالتون را بهتر کرده؟

حواستون به زیبایی های پوستتون هست ؟ ضد آفتابتون را مرتب میزنید؟

پوست قشنگ دستاتون را فراموش نکنید و به دستاتون هم ضد آفتاب مناسب بزنید



زندگی اینطوریه که هر روزی یه ماجرایی ، یه کار غیرمنتظره ای ، یه اتفاقی در خودش داره

شاید این باعث میشه یادمون نره که زنده ایم و زندگی ادامه داره

ولی بهر حال گاهی آدم خسته میشه ...

دیروزِ من یکی از همون روزها بود و البته گذشت



خانواده ی عروس جان (همسرِ داداش) قرار گذاشته بودند از قبل که سرشب بیان یه سری بهمون بزنند

خواهر و همسرش و مغزبادوم هم اومدند

و چند ساعتی دور هم بودیم

پدر و مادر عروس جان کارهای لازم را انجام دادند تا در اردیبهشت ماه برن پیش داداش و همسرش و یک ماه مهمانشان باشند

و برای همین هممون خوشحالیم

داداش و همسرش که اولین بار هست از خانواده مهمان دارند کلی ذوق دارند

ماها هم همگی خوشحالیم

انشاله که به سلامتی برن و برگردن و سفرشون بی خطر




پ ن 1: کتاب خرده عادتها را هم تمام کردم

سومین کتاب امسالم...

دارم تلاش میکنم هفته ای یه کتاب بخونم ....

البته یکی از هدفهای امسالم این هست که حداقل ماهی یه کتاب بخونم ...

ولی فعلا که وقتم آزادتر هست تلاشم را میکنم برای هفته ای یکی....

نظرات 6 + ارسال نظر
ربولی حسن کور دوشنبه 25 فروردین 1404 ساعت 10:57 http://rezasr2.blogsky.com

سلام
چقدر خوب
نمیشه شما هم یه طوری باهاشون برین؟
یا اصلا همه تون با کمپر برین البته بدون شهاب سنگ

سلام جناب دکتر
ما دلمون میخواد ... ولی مسئولین یه کمی سخت گیری میکنن
کمپر نداریم که ... نمیدونم درسته یا نه ... شنیدم قیمت این کمپر 30 میلیارد هست
شما میدونید؟

معصوم دوشنبه 25 فروردین 1404 ساعت 10:57

سلام وقتتون بخیر اینستا درخواست دادم ولی فعلا منتظرم

سلام عزیزدلم
اتفاقا گفتم به دوستانم اعلام کنم
بعضی از دوستان عزیزم که بهم درخواست دادند را نشناختم
بهم یه پیام بدید خیلی ممنون میشم ...

لیلا دوشنبه 25 فروردین 1404 ساعت 11:42

لباس رنگی رنگی واقعا قشنگه فقط گلدار نباشه.
واقعا حرفت در مورد رسیدگی به دستهامون و پوستش یادآوری خوبی بود.
من تو زمستون دستهام خیلی خشک میشه هیچ کرم گرونی هم فایده نداره رفتم دکتر با احتساب ویزیت ۵۵۰ تومن ی ترکیبی تجویز کرد .خیلی عالیه .

واقعا راست میگی .صبح پامیشی‌ خوشحال و خندان و پرانرژی و ناگهان همه‌چی انگار بهم میریزه .
چته روزگار ،بشین سر جات دیگه.
این میشه که انگار استرس شده مهمان دائمی .
.
امیدوارم این امکان فراهم بشه که شما و مامان هم برید پیش برادرت .

میگم تو اصفهان مرسومه خانواده‌ها بعد عروسی باهم صمیمی باشند؟
تو شهر ما خانواده‌ها نهایتا در مراسمات خاص یا نوروز همدیگر رو ببینند.اونم با عدم‌رضایت

ربطی هم به خوبی بدی طرفین نداره .کلا "چه معنی داره".
خوشحالم نامزدی بهتون خوش گذشته. مراسمات باحالیه. من سالها قبل که اطرافیانِ هم‌سن ازدواج نکرده بودند تجربه کردم.چقدررر هم کمک میکردم انگار جشن منه.که البته الان پشیمونم برای اونهمه انرژی روانی که برای اقوام گذاشتم.خوبندا ولی وقت آدم تلف میشه زندگیشم میشه زندگی بلاگری.فامیلی
..
البته اشتباه کردم .بله‌برون
تولد ما ی فامیل شمالی داریم و ی مستاجر شمالی داشتیم .خیلی زیاده رفت و امدشون.همیشه باهم‌اند .توان دخترخاله رو ببرید بالا از قبل
..
چیه مستاجر هر ل شکایت و گله.خوب بگو سوسک تو محلات قدیمی میشه
ی خونه که تخریب بکنند میریزه بیرون .خودش ی کاری بکنه دیگه.
من متنفرم از این موجود ولی اینکه مستاجر نق بزنه برای این نمیفهمم .
واقعا دستت درد نکنه بها میدی به این لوس‌بازیا

لیلا جان اول از همه بگم که اینقدر این کامنت به دلم چسبید که انگار نشستیم پشت میز و حرف میزنیم و چای مینوشیم...

من قبلترها لباسای گل گلی دوست داشتما... ولی الان دیگه اصلا...
اخه به پوست صورتمون رسیدگی میکنیم و گاهی دستامون یادمون میره
نه من همین مرطوب کننده های معمولی برام خوب هستند

خب زندگیه دیگه... هر روز یه برنامه ای برامون میچینه

خیلی دلمون میخواد ولی شرایط مالیش یه کمی سخته
حالا ببینیم خدا چی میخواد

تو اصفهان را نمیدونم
ولی ما با خانواده هایی که وصلت میکنیم رفت و آمد میکنیم و صمیمی میشیم
با خانواده همسر خواهر هم همینطوری بودیم تا اون اتفاقا که همسرش کلا با ما قطع رابطه کرد و خب بالطبع اونا هم... اونیکی خواهر هم که عروسِ عمه هست و خب طبیعی رفت و آمد
اما ... خانواده عروس جان خودشون هم خیلی خونگرم و مهربونن... و ما از رفت و آمد باهاشون لذت میبریم

دیگه آدم برای دخترخاله اش وقت و انرژی نزاره برای کی بزاره؟
خودش با این انتخابش باید روی توان خودش کار کنه... کاری از دست من برنمیاد

ساختمان ما قدیمی نیست
ساختمانهای اطراف هم قدیمی نیستند
اما متاسفانه این طبقه سوسک داره ... و من هرکاری از دستم بربیاد براشون میکنم
دوست دارم مستاجر حس خوب داشته باشه و بداند که من خودم را مسئول میدونم و بیخیال نیستم

پت سه‌شنبه 26 فروردین 1404 ساعت 10:04

پست نامزدی رو تازه الان خوندم. دل منم شاد شد. چه حرکت قشنگی بوده که با گروه نوازنده اومدند.

جا مونده بود؟
خوشحالم که یه پست شاد هم داشتیم
این روزها از این مراسمات انگار خیلی کم شده ... خودمون که خیلی خیلی زمان زیادی بود اصلا مراسم شادی اینطوری نداشتیم
اره قشنگ بود... یه حس خوب داشت ... به خصوص که همزمان اون خنچه ها را هم می آوردند و پر از گل و تور و تزئینات قشنگ بود

معصوم سه‌شنبه 26 فروردین 1404 ساعت 10:38

سلام انگار نمیشه پیام داد به نام masihaهستش

سلام به روی ماهت
ای جانم
به روی چشمم عزیزدلم

ربولی حسن کور سه‌شنبه 26 فروردین 1404 ساعت 12:45

بله من هم توی تلگرام همینو خوندم.

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد