روزانه های یک تریکو تیلو مانیا

میخواهم باز از خودم بنویسیم

روزانه های یک تریکو تیلو مانیا

میخواهم باز از خودم بنویسیم

پنجمین روز بهار و ویروس منحوس

سلام 

بهارتون پر از زیبایی

من و مادرجان همچنان در بستر بیماری هستیم 

اونقدر شدید که حتی نای زیاد جابجا شدن را هم نداریم...

امروز تولد همسر داداش جان هست و دلم میخواست مثل هرسال براش کلیپ درست کنم و یه عالمه آهنگ و تبریک شاد براش بفرستم 

ولی هنوز خیلی بی حالم 

برای همین یه تبریک ساده فرستادم 

حالا انشاله بعدا جبران میکنم 

تولد مغزبادوم هم سه روز دیگه ست 

کاش خوب بشیم و بتونیم براش تولد بگیریم 

یه عالمه روز شماری کرد... حالا خودشم به شدت مریض و بدحال هست !!!!

ویروس منحوس همچنان ما را رها نمیکنه !!!!




امروز بعدازظهر، اون دختر افغان که خانواده اش از باغچه نگهداری میکنند، تماس گرفت و گفت اون شیر آب که تازه درست کردید، دوباره بسته نمیشه و باز آب داره هدر میره

خیلی بدحال بودم 

ولی هرطوری بود پاشدم و لباس پوشیدم و با مادرجان رفتیم باغچه 

دیدم شیر را درست نبسته و شیر اشکالی نداره!!!!

سرراه به گلهای مزار پدرجان هم آب دادم و اومدم خونه


آقای دکتر امروز رفتند سرکار

تعطیلات تمام شد؟؟؟؟

حالا درسته که من به تا ته 13 به در را نوروز میدونم... ولی ...

چرا خوب نمیشم؟؟؟؟؟