ش | ی | د | س | چ | پ | ج |
1 | ||||||
2 | 3 | 4 | 5 | 6 | 7 | 8 |
9 | 10 | 11 | 12 | 13 | 14 | 15 |
16 | 17 | 18 | 19 | 20 | 21 | 22 |
23 | 24 | 25 | 26 | 27 | 28 | 29 |
30 | 31 |
سلام
فروردین قشنگتون مبارک و شاد
نوروزتون پر از حال نو و خوب
برای هممون بهترین ها را آرزو میکنم
انشاله این سال آغازی باشه برای سالهای خیلی خیلی بهتر و زیباتر
چهارشنبه قبل از سال نو، خواهر و فسقلیا همچنان خونه ما بودند و همچنان حالشون خیلی رو به راه نبود
لابلای نگهداری از مریض ها چند مدل شیرینی دیگه میخواستم درست کنم آماده کردم
یه دسر هم برای روز عید آماده کردم
به بقیه کارها سر و سامان دادیم
آخر شب خواهر و فسقلیاش رفتند خونشون که سال تحویل را خونه خودشون باشن
صبح پنجشنبه با مادرجان زودتر از همیشه بیدار شدیم
بعد از رفتن فسقلیا خونه نیاز به یه مرتب کردن و تمیزکاری مجدد داشت
دیگه تندتند و دوتایی تا تونستیم خونه را سرو سامان دادیم
یه هفت سین خوشگل هم آماده کردم
از باغچه چند شاخه شکوفه هلو هم آوردم برای هفت سین
سبزه مون هم امسال خوشگل شده بود
آهان... راستی تصمیم گرفتم یه پیچ تازه توی اینستا باز کنم و به نوشته های اینجا تصویر و جان ببخشیم
titotilo.1404
دیگه تا نزدیک سال تحویل در حال بدو بدو بودیم
باکسهای هدیه های فسقلیا را آماده کردم
میز خوشگل پذیرایی آماده کردم
و در نهایت سال تحویل....
انشاله که برای هممون پر از خیر و برکت باشه
یه عالمه تماس تلفنی داشتیم بعد از سال تحویل
حدودای ساعت 4 بود که خواهرا پیداشون شد و عکس بازی و مهمون بازی
بعدش هم خاله جان و آلاله اومدند
پسرخاله م هم همون موقع اومد عیددیدنی مادرجان
میز جدید را برای بار اول برای شام عید آماده کردیم و چقدر خوب بود
دور میز نشستیم و گپ زدیم و کلی حرف زدیم و خندیدیم
مادرجان اونقدر زیاد غذا درست کرده بودند که همونجا سرمیز تصمیم گرفتیم فردا هم جمع بشیم دور هم تا غذاها اسراف نشن!!!
شب هردوتا عمو با خانواده هاشون اومدند عید دیدنی
مادرجان بهشون عیدی دادند
از رسوم مهربون نوروزی خیلی خوشم میاد
از پذیرایی ها .. از دید و بازدیدها... از رفت و آمدها...
اما...
حالا اما را براتون تعریف میکنم ...
فردا صبح قرار داشتیم اول وقت هممون بریم سرمزار پدرجان
من و مادرجان زودتر رفتیم
گلها را آبیاری کردیم و مزار را شستیم و صندلی گذاشتیم و نشستیم برای خواندن قرآن
بعدش هم یکی یکی بقیه اومدند
دو ساعتی اونجا بودیم و بعدش اومدیم خونه
ولی فسقلیا خیلی رو به راه نبودند
میخواستیم بریم عیددیدنی خونه دایی جان، اما فسقلیا خوب نبودند
گفتیم یه روز صبر کنیم تا فسقلیا بهتر بشن و برنامه چیدیم که روز بعد هم خونه دایی بریم هم خونه عموها و هم خونه یکی از عمه ها
دیگه آخر شب بود که مهمونا رفتند خونه هاشون
شب قدر بود و من و مامان تا نیمه شب مشغول عبادت و دعاهای مخصوص شدیم
ولی چشمتون روز بد نبینه ... از نیمه شب به بعد علایم ویروسی و سرفه های شدید یهویی و عطسه و آبریزش شروع شد...
فردا صبح که بیدار شدیم هر دومون به شدت بدحال بودیم
من توی گروه نوشتم ما بدحالیم و نمیتونیم بیایم عیددیدنی
که خواهر نوشت دوتا فسقلیا به شدت مریض و بدحالن و نصفه شب رفتند دکتر و سرم زدند
اون یکی خواهر هم نوشت اونقدر تب و لرز داره و مغزبادوم هم افتاده و باید برن دکتر
خاله هم نوشت که هم خودش و هم آلاله به شدت مبتلا شدند
یک روز کامل خوابیدیم... دائم چای کمرنگ و سوپ و سیب خوردیم
اما روز سوم فروردین وقتی ازخواب بیدار شدم توی دستشویی چشمام سیاهی رفت و بیهوش شدم
بعدش خودم را جمع و جور کردم و اومدم بیرون و دوباره جلوی در اتاق همین اتفاق افتاد
و برای بار سوم روی تختم!!!!!!
مادرجان هم بیدار شدند و حالشون اصلا خوب نبود
رفتیم کلینیک و هردو سرم و یه عالمه آمپول
اونجا وقتی رنگ سرم با زدن آمپول داخلش زرد شد یاد جناب دکتر ربولی افتادم
وقتی از داروخانه شربت برون کلد را هم گرفتم دوباره یادشون کردم
دیگه برگشتیم خونه و همچنان زیرپتو در حال تب و لرز هستیم... و این همون اما بود که گفتم...
اینهمه بدو بدو کردم برای نوروزی که میخواستم کلی معاشرت و رفت و آمد کنم ... و فعلا دچار یه ویروس ناخوانده شدم...
سال خوبی داشته باشید


سپاسگزارم
منم برای شما بهترین ها را آرزومندم
سلام
سال نو مبارک
امیدوارم شما و خانواده محترم امسال کمترین دفعات بیماری را داشته باشید.
سلام جناب دکتر
متشکرم
سال نو شما و عزیزانتون هم مبارک
ممنون
کاش اینطوری باشه
ولی شنیدین که میگن : سالی که نکوست از بهارش پیداست؟؟؟؟
سلام ، سال نو مبارک ، امیدوارم سلامتی زودتر حاصل شه ، همه با هم درگیر شدید ، هیچ کسی نمیتونه بیاد کمک ، برای همین فکر میکنم اونی که سرماخورده نباید تو دید و بازدیدها بیاد ، که حداقل بقیه سلامت بمونن بتونند بهش سوپ و غذا و آب میوه برسونن.

سلام عزیزدلم
سال نو شما هم مبارک
برای خودت و عزیزانت بهترینها را از خداوند خواستارم
دقیقا حرفتون درسته
اخه اصلا چه کاریه؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟
سال نو مبارک تیلو خوشگله
احتمالا از خواهرزاده ها گرفتید و ویروس چغری هم بوده
ای بابااااااا بلا دور بمونه الهی
زودتر بهتر بشید همگی آمین
سال نوی شما هم مبارک عزیزدلم
بله فسقلیا و مامانشون بیشتر از دو هفته ست درگیر ویروس هستند... اونم چه ویروسی!!!!!
سلام تیلوی عزیزم

به امید خدا بسلامتی و صحت فراوان اینم رد میکنین. سال جدید هم به خوشی و سلامتی روز افزون باشه
سلام سولماز عزیزم
برات بهترینها را ارزومندم
الهی آمین
خستگی ناشی از فعالیت بیش از اندازه باعث شد سیستم ایمنی توان مقابله نداشته باشه مراقب خودتان باشید
خستگی زیاد و استراحت کم داشتیم ... ولی اگه بچه ها با خودشون ویروس را وارد جمع نمیکردند با اون روحیه خوب و حال عالی که داشتیم از روزهای خسته میگذشتیم
تیلوجان عیدت مبارک سال نو مبارک بهارت مبارک میز نو مبارک اصلا همه چیز برات مبارک و خوش یمن باشه و زودتر خوب بشی حالا عیبی نداره مهماش را رد کردی تحویل سال دورهمی شام رفتن باغ رضوان و شب قدر اینا اگه میرفت دیگه نمیشد کاری کرد اما دید و بازدید را همه وقتی میشه به جا آورد .

ای جانم
رویای نازنینم
ممنون از اینهمه حرفای قشنگی که زدی
همه روزگار خودت و عزیزات شاد و پر از حال خوب...
دلم یه عالمه رفت و آمد میخواست... یه عالمه شیرینی خوشمزه پختم و آماده کلی رفت و آمد بودم... ولی خب چاره ای نیست... گاهی هم اینطوریه دیگه
نوروز مبارک باشه
امیدوارم زودتر کامل خوب بشید و به عیددیدنی برسید
همه ی روزهاتون شاد
متشکرم
کاش بشه
جشن نوروزت مبارک
الهی که بهترین اتفاقها رو تجربه کنی و حالشوببری
دمت گرم دختر ؛ با چه روحیه ی مثبتی روزهای سال نو رو شروع کردی
امیدوارم این مریضی ویروسی سختت به زودی از بدن تون خارج بشه و باعث بشه آنتی بادیها تا آخر سال تو بدنتون بمونن و دیگه مریض نشید
جشن نوروز شما هم مبارک و شاد عزیزدلم
ممنونم
چه نگاه مثبت و خوبی داشتید... راست میگید ... نیمه پر لیوان همینه که دیدی... آنتی بادیها یکسال ما را ایمن کنند!!! ممنون عزیزدلم
تیلوی نازنین و دوست داشتنی
عید نوروز باستانی بر تو و همه عزیزانت خجسته باد
امیدوارم حالت تا الان خوب شده باشه،،هم خودت، هم مامان، هم خواهرها، هم بچه ها و خلاصه همه تون
اینطوری به قصه نگاه کن که فرصت استراحت داشتید تو خونه، بدون استرس های کار و یا خونه تکونی
بعدا ، شماها دید و بازدید رو از سر میگیرید و اتفاقا باحال تر و غیر تکراری هم هست
تو اون پستی که گفتی خواهرت خیلی مریضه، خواستم بهت بگم تیاو دم عیدی مواظب باش خودت و مامانت ازشون نگیری، ولی بعدا گفتم بیخیال نفوس بد نزنم
حسابی مراقب خودت و مامان باش
شیرین عزیزم
دوست خوب و مهربونم
برات بهترینها را از خداوند خواستارم
جشن نوروزتون پر از شادی و حال خوب
هنوز که خوب نشدیم ولی خوب میشیم انشاله
چاره ای نبود ... خواهر خیلی مریض بود و نیاز به کمک داشت و باید به دادش میرسیدیم
حالا بازم شکر
انشاله که زودتر خوب میشیم و مهمونی بازیها را از سر میگیریم