ش | ی | د | س | چ | پ | ج |
1 | ||||||
2 | 3 | 4 | 5 | 6 | 7 | 8 |
9 | 10 | 11 | 12 | 13 | 14 | 15 |
16 | 17 | 18 | 19 | 20 | 21 | 22 |
23 | 24 | 25 | 26 | 27 | 28 | 29 |
30 | 31 |
سلام
روز سرد زمستونیتون بخیر
امروز باد نمیاد
در عوض آسمون آبی و پر از ابرهای سفید هست
صبح که بیدار شدم بخاطر طغیان هورمونها، حال باشگاه رفتن نداشتم
بالافاصله بعد از اینکه دست و روم را شستم برق قطع شد
با مادرجان صبحانه خوردیم و همون موقع آقایی که قرار بود برای تنظیم ماهواره بیاد تماس گرفت
گفتم برق نداریم!!!
گفت مهم نیست من کارم را انجام میدم !!!
تا بیاد یک ساعت از بی برقی گذشت
از پله ها رفتم پایین و در را براش باز کردم
باهاش از پله رفتم تا پشت بام
روی پشت بام از دیدن آسمون به این قشنگی خوشحال شدم که اومدم بالا و دارم وسط این هوای خوب نفس میکشم
هوا به سردی دیروز نبود... اما هنوزم سوز میومد و برای همین زیپ کاپشنم را تا خرخره م کشیدم بالا
آقای نصاب کارش را انجام داد و با یه جابجا کوچولو همه چیز درست شد
ازش خواستم سیمهای مربوط به دیش ها که زیر آفتاب سوخته بودند را هم عوض کنه
دوباره با هم از پله ها رفتیم پایین و سیم و وسایل لازم را برداشت و اومدیم دوباره پشت بام
دیگه یه نگاهی به ساعت انداخت و چیزی تا وصل شدن برق نمونده بود
باهاش اومدیم توی خونه
پرسیدم چای یا نسکافه؟
گفت نسکافه
یه نسکافه و بیسکویت و شکلات براش آوردم و برق وصل شد...
تی وی را روشن کردیم و همه چی سرجاش بود!!!!
دیگه حق الزحمه ش را ریختم به حسابشون و بعد از تشکر ازشون خداحافظی کردیم!!!
یه لیست کوچولو از کارهامون با مامان نوشتیم
بعد مامان یه نگاهی بهش انداختن تا ببینن کدوم را میشه امروز انجام داد؟؟؟؟
و اون خریدن و پاک کردن و تمیزکردن سبزی برای قورمه سبزی های عید!!!! بود
دوتایی رفتیم بیرون و سبزی و پیاز و کلم خریدیم و برگشتیم خونه
ناهار خوردیم و مادرجان مشغول سبزی پاک کردن شدند...
منم میخواستم کمک کنم که مامان جان نزاشتن...
منم با کمال میل پذیرفتم و لپ تاپ را برداشتم و اومدم توی گوشه ی دنج خودم ...
حالا هم پارت آخر عکسهای تقویم را میزارم
و هم فایل پی دی اف را آماده میکنم
و هم تقویم خانوادگی خودمون را!!!!
آذرhttps://imgurl.ir/uploads/j996216_--9.jpg
دیhttps://imgurl.ir/uploads/q355150_--10.jpg
بهمن https://imgurl.ir/uploads/v845807_--11.jpg
سلام
گاهی تعجب میکنم که چطور این قدر کشته و مرده تلویزیون بودم؟ اون هم اون زمان که خبری از ماهواره هم نبود. البته اون زمان دلخوشی دیگه ای هم نداشتیم
سلام جناب دکتر
منم یادمه یه سری سریال مثل پوآرو و ارتش سری یا قصه های جزیره ... واقعا برام دوست داشتنی بودند...
همینه اون روزها سرگرمی دیگه ای نداشتیم
سلام ، آفرین چه آقای کاربلدی بود .
خدا شما رو برای مامان جان حفظ کنه و مامانتون رو برای شما ، کاش خدا به هر کی دختر میده مثل شما بده تیلو جان ،همینقدر مهربون
سلام به روی ماهت
منم یه دختر معمولیم ... عین همه دخترهای این سرزمین ... فقط شماها بهم خیلی خیلی لطف دارید
مرسی دختر خوب بابت تقویم خیلی خوشگلند چون گفتی برا پدرم صلوات بفرستید من هم یک حمد و سوره و آیت الکرسی برا شادی روح شون خوندم
خدا رفتگانتون را بیامرزه و به خودتون و عزیزانتون سلامتی بده
خیلی محبت فرمودید
متشکرم
انشاله همیشه شاد و سلامت باشید
با سلام
خواندم مطالب را و خالا گوشی جای تلویزیون و ماهواره و ضبط، و ساعت و... را گرفته
من شبکه های ماهوره و تلویریون سراسری و استانی را با گوشی می بینم و گاهی هم با گوشی کتاب های صوتی و اهنگ گوش میدهم
هر وقت اهنگ گوش میدم خوابم عمیق تر و زودتر انجام میشه
سلام دوست خوبم
یه جورایی هیچی جای تلویزیون را نمیگیره
البته که ما هم ساعات محدود تلویزیون را روشن میکنیم و هرکدوم مدتی از روز را مشغول گوشی هستیم و ... ولی تلویزیون جای خودش را داره
با الف پلف جان موافقم

سلام
ممنون بابت تقدیم قشنگت
خدا پدرنازنینتو رحمت کند
از تصویر تقویم ها حدس زدم اقای دکتر دی ماهی هستند
خیلی عکس دی عشقولانه بود
سلام مینای عزیزم
خداوند به شما و عزیزاتون سلامتی و طول عمر عطا کنه
ممنون
آقای دکتر اردیبهشتی هستند...
چه کار بلد بود آقای نصاب
بله خدا را شکر
سلام
ظاهرا امشب از پست جدید خبری نیست!
سلام جناب دکتر
پست امشب را هم رسوندم
شاید در دقایق و لحظات آخر