روزانه های یک تریکو تیلو مانیا

میخواهم باز از خودم بنویسیم

روزانه های یک تریکو تیلو مانیا

میخواهم باز از خودم بنویسیم

اولین پست با سرفیس

سلام 

عصرتون زیبا 

عصرتابستونی تون پر از عطر مهربونی


دیروز از صبح تمیزکار داشتم 

از آچاره تمیزکار میگیرم 

زنگ زد گفت میشه به جای 9 صبح 8 بیام که کارمون زودتر تمام بشه 

منم استقبال کردم 

زودتر بیدار شدم و صبحانه خوردم 

بعدشم گلدونهای توی راه پله را تا جایی که میشد بردم روی پشت بام و وسایل توی پارکینگ را جابجا کردم که برای ساعت 8 آماده باشیم 

ساعت 8 و نیم تمیزکار زنگ زد و گفت همون 9 میام 

و من بیزارم از بینظمی... از بدقولی....

اومدش ساعت 9

اول بهش صبحانه دادم 

بعدش هم مشغول شد

منم مشغول تمیزکردن ماشین توی کوچه شدم 

جاروبرقی قدیمی که توی انباری بود را بردم و حسابی داخل ماشین راتمیزکردم 

خواستم ماشین را جابجا کنم که یه ارور داد و آلارم سرویس!!!

دیگه حوصله م سررفته بود و تمیزکار هم خیلی آروم آروم در حال کار خودش بود

منم برای اینکه وقتم بگذره مشغول تمیزکردن آسانسور شدم ... بعدش هم رفتم سراغ لابی ...

در نهایت ساعت 1 کارتمیزکاری  راه پله ها تمام شد

بهش یه بشقاب میوه دادم و قرار شد مشغول تمیزکاری طبقه ای که خالی شده بشه 

3 ساعتی هم اونجا مشغول بود 

دیوارهای سالن را شست و بعدش هم سرویسها را

کارش تمام شد باهاش حساب کتاب کردم و در نهایت مادرجان بهش ناهار داد

تمیزکار رفت و من جمع آوری های نهایی را انجام دادم و اومدم ناهار

ساعت از 4 گذشته بود

بعد از ناهار با مستاجر قبلی قرار داشتم برای حساب کتاب

یه مقداری از مخارج خرابیهایی که به بار آورده بودند را قبول کرد و یه مقداریش را هم نه!!!!

دیگه مهم نبود... نمیخوام برای همه چیز حرص بخورم ... نوشت و امضا کرد و منم پول را تسویه کردم 

برای ساعت 7 هم با مستاجر جدید قرار داشتم و خونه را تمیز و مرتب بهش تحویل دادم  البته با حضور آقای املاکی... 


امروز صبح هم با مادرجان ماشین را بردیم نمایندگی

ارور مربوط به باطری ماشین بود

گفتند باطری را باید یه جایی بیرون از نمایندگی عوض کنم 

منم وقتی دیدم تا اونجا رفتم و کلی تو نوبت موندم ازشون خواستم روغن و فیلترهای ماشین را تعویض کنند

بعدش هم اومدم به همون آدرسی که دادند و باطری ماشین را عوض کردم 

بعدش با مادرجان رفتیم برای تولد آلاله هدیه خریدیم 

یه تراول ماگ و یه ماگ چای خوری ساده و خوشگل

یادم باشه عکس بگیرم براتون 

بعدش هم یه مقداری خرید کردیم 

برگشتم خونه و دوش گرفتم و ناهار

الان هم آماده شدم برای انجام کارهای عقب مونده دفتر که حالا دیگه به لطف لپ تاپ جدید میتونم توی خونه انجامشون بدم 





پ ن 1: یه مقدار برقکاری برای خونه لازمه که برقکار عزیز رفته بود کربلا

قرار شد وقتی برگرده بیاد و انجام بده 


پ ن 2: یه عالمه کامنت پر از محبت ازتون دارم 

خیلی زود جواب میدم 


پ ن 3: فردا میخوایم بریم خونه خواهرجان و تولد آلاله را اونجا برگزار کنیم 

چون خواهر همچنان در استراحت هست و نمیتونه بیاد این سمت

اینم پیشنهاد خود آلاله بود


نظرات 3 + ارسال نظر
ربولی حسن کور چهارشنبه 31 مرداد 1403 ساعت 21:32 http://Rezasr2.blogsky.com

سلام
سرفیس نو مبارک
اگه پولش ثابت بود چرا این قدر آروم کار میکرد

سلام جناب دکتر
متشکرم
من دقیقا نمیدونم علتش را ... ولی فکر میکنم اگه ساعتهای کاریش از اون ساعت قرارداد بیشتر میشد پول بیشتری میگرفت

لیمو پنج‌شنبه 1 شهریور 1403 ساعت 11:04

مبارک باشه سرفیست. امیدوارم توش کلی کارهای خوشگل انجام بدی، خبرها و عکسهای خوب ببینی و بفرستی و برای ما هم کلی پست رنگی رنگی بنویسی.

ممنون عزیزدلم

خیلی دوستش دارم و بهم حس خوب میده

جازی پنج‌شنبه 1 شهریور 1403 ساعت 14:30

با سلام
تولد خوش بگذره
شهریور هم شروع شد و انشالله شلوغ باشی که وقت نکنی سرت را بخارونی (تیلویی) و کسب و کارت پر برکت و دلت شاد و تن ات سالم و لبت خندون

سلام دوست خوبم
متشکرم
الهی آمین
فعلا که اونقدر نیومدم سرکار که همه چی بهم ریخته

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد