روزانه های یک تریکو تیلو مانیا

میخواهم باز از خودم بنویسیم

روزانه های یک تریکو تیلو مانیا

میخواهم باز از خودم بنویسیم

روزنوشت کوچولو

سلام

روزتون زیبا

اومدم یه پست کوچولو بزارم و زودی برم



بازم پنجشنبه باغچه بودیم با مادرجان

توی مسیر برگشت یه مقداری انگور بردیم برای عموجانها

اون عموی خارجکی که همچنان قیافه گرفته بودند و ما هم همچنان به روی مبارک خودمون نیاوردیم

یه کمی حرف زدیم و برگشتیم سمت خونه

برای بعدازظهر باید میرفتیم برای مراسم چهلم عموی پدرجان

قرار بود ساعت 5 بریم و ساعت 4 و نیم برق قطع شد!!!!!

باید دوش میگرفتم ... مجبور شدم با چند تا بطری آب یه دوش کوچولو بگیرم

بعد هم چهارطبقه را با پله اومدیم پایین

درهای ورودی هم برقی هستند

خلاصه تا این درها را باز و بسته کنیم و این کارهای شبیه کابوس را به سرانجام برسونیم با نیم ساعت تاخیر رسیدیم

بعد از مراسم هم رفتیم سرمزار پدرجان

عمه ها و عموها هم اومدند

تا هوا تاریک بشه اونجا بودیم

بعدش با خواهر و مغزبادوم اومدیم خونه

اونا یه ساعتی بودند و رفتند

من و مادرجان هم رفتیم خونه خاله جان... ساعت 9 شب بود

تا حدود ساعت 2 اونجا بودیم

من و دخترخاله پیشنهاد دادیم صبحانه را دور هم بریم بیرون و بعد بریم خونه بخوابیم که مادرجان قبول نکردند...

برگشتیم خونه ساعت نزدیک 3 بود خوابیدم


جمعه را توی خونه گذروندیم

من روزهای آروم خونه را دوست دارم

جمع و جور میکنم

مرتب میکنم

به گل و گلدونها رسیدگی میکنم

به پوستم ماسک و اسکراپ میزنم

کتاب میخونم

تلویزیون میبینم

و با لباسای راحت خونگی برای خودم کیف میکنم ...


شنبه صبح با مادرجان اومدیم بیرون

اول رفتیم سمت اتحادیه و نرخنامه جدید را گرفتیم

بعدهم برای ساعت 11 نوبت آرایشگاه داشتم یه سمت دیگه شهر...

بدو بدو رفتیم و وقتی رسیدیم متوجه شدم تاریخ را اشتباه کردم

در واقع نوبتم یکشنبه بود... یعنی امروز!!!!

خلاصه که کاریش نمیشد کرد... میدونید که آرایشگرها از پزشک ومتخصص ها هم سختگیرتر هستند

دیگه برگشتیم دفتر و به کلی کار رسیدم

برای ساعت3 هم نوبت چشم پزشکی داشتند مادرجان

دیگه از همین سمت رفتیم چشم پزشکی و به اصرار مادرجان منم چشمام را معاینه کردم و شکر خدا مشکلی نبود

از چشم پزشکی که اومدیم بیرون ساعت 5 بود

مغزبادوم بهم خبر داد که برق منطقه ما قطع شده و خونه برق نیست

منم و مادرجان هم گفتیم بریم خریدهامون را بکنیم که نخوایم از پله ها بریم بالا...

دیگه رفتیم سمت خرید سبزیجات و میوه

رفتیم نانوایی و اونجا هم برق نبود

بعدش هم زنگ زدیم به خاله جان که اگه میخوان با هم بریم خرید

دیگه خاله را هم برداشتیم و خرید کردیم و بعدش هم برگشتیم سمت نانوایی

نان هم خریدیم و خاله را رسوندیم

تا برسیم خونه ساعت 8 بود

دیگه واقعا هلاک بودیم ...

شام و ناهار را یکی کردیم و یه کمی سریال دیدیم و بیهوش شدیم...


امروز هم صبح زودتر اومدم سرکار

یه کمی کارهام را مرتب کردم

حالا هم گفتم یه پست بنویسم و برم مدارک بیمه را تحویل بدم

بعدش هم برای 11 به نوبت آرایشگاه برسم








پ ن 1: خواهر جان چند روز پیش چند تا عکس لباس نشونم داد و قرار شد اینترنتی بخریم

دوتایی خرید کردیم و مبلغ شد حدود یک میلیون

دیروز بسته رسید... یعنی اصلا راضی نبودم

زنگ زدم پشتیبانی و قرار شد مرجوع کنیم

ببینم روندش چی میشه بهتون میگم


پ ن 2: تولد آلاله نزدیکه و هنوز هیچی نخریدم


پ ن 3: یکی از همسایه ها آش رشته نذری آورده برامون


پ ن 4: یه کمی روی دور تند دارم زندگی میکنم


نظرات 13 + ارسال نظر
رسیدن یکشنبه 21 مرداد 1403 ساعت 12:26

سلام عزیزم خوبی
همیشه تندرست و به خبرای خوب عزیزم

خوبه اون خرید یه شماره پشتیبانی داره ، بالاخره تعویض میکنن براتون . اگه نباشه خیلی بده .

سلام عزیزدلم
ممنون
تو خوبی؟
همیشه خوب باش که حال خوبت بهمون انرژی میده
بله شماره پشتیبانی داره ... حالا بزار ببینم پشتیبانی صورت میگیره یا نه...

ربولی حسن کور یکشنبه 21 مرداد 1403 ساعت 13:10 http://Rezasr2.blogsky.com

سلام
نکنه آش نذری با شیره انگور؟


سلام آقای دکتر
به خدا شما به سادگی میتونید متنهای طنز بنویسید
مطمئنم در دنیای واقعیت آدمهای اطرافتون از این نگاه طنز و خوبتون همش در حال خندیدن هستند...
خیر... یه همسایه دیگه آش آورده بود... شیره انگور هم امروز نیاوردن برام

لیلا.م یکشنبه 21 مرداد 1403 ساعت 15:52

سلام عزیز خسته نباشید اینهمه بدو بدو
میدونید من آدم درونگرایی هستم و تنهایی و سکوت رو دوست دارم
گرچه زیاد هم میسر نمیشود این سکوت
وقتی وبلاگ شما رو میخونم از اینهمه مراوده و ارتباطتون مخصوصا با خاله تون تعجب میکنم وکم میارم.
موفق باشید

سلام لیلای عزیزم
میتونم درک کنم برای یه آدم درونگرا چقدر سخته اینهمه ارتباط و رفت و آمد و شلوغی
ولی میخوام بدونی از لحاظ روانشناسی من خودم نیمه درونگرا- برون گرا هستم
گاهی به خودمم سخت میگذره

پارمیس یکشنبه 21 مرداد 1403 ساعت 16:27

آش ترش باشه با شیره انگور خوشمزه می شه

ترش و شیرین؟
من تاحالا تست نکردم و نمیدونم چی میشه

جازی یکشنبه 21 مرداد 1403 ساعت 16:40

با سلام
نمیدانم اش رشته نذری از کجا پیدا شد بابا چلو کباب چلو جوجه فسنجان قورمه سبزی نذری بدیدن کمتر درست کنید اما دلچسب
بخدا شله زرد و اش رشته و حلیم دیگه از مد افتاده وقتی ببری برا کسی از ته دل نمیگه قبول باشه
تازه اگر دختر جوان هم ببرد خواستگار پیدا نمی کنه
چلو کباب سلطانی ببر تا از ته دل دعات کنند
تو گروه فرهنگیان که هستم خیلی از خانم ها از خرید های اینترنتی راضی نیستند
بچه های خودم کفش و پارچه و... خرید می کنند با قیمت های بالا که با دو سوم ان مبلغ میشه همان را همین جا خرید

سلام دوست جان
آش رشته اتفاقا خیلی نذری خوبی هست
کما اینکه خیلی هم پرزحمت تر از چلوکباب هست ...
به نظر من که این نذری های پر از مهربونی هیچوقت از مد نمیفتن
من خرید اینترنتی را دوست دارم

لیلی دوشنبه 22 مرداد 1403 ساعت 12:09 http://leiligermany.blogsky.com

من گلدون هام در این هوا نابود شدند و دلم می سوزه
چقدر قطع برق طرف های شما سخته

منم خیلی از گلدونهام امسال خراب شدند
مگه طرفهای شما آسونه؟؟؟
خب برق که قطع میشه همه چی قطع میشه دیگه

رسیدن دوشنبه 22 مرداد 1403 ساعت 22:42

مرسی از محبتت عزیزم
باورت میشه تقریبا سه هفته ست تو یه حال خیلی بدی ام
هیچی سر ذوق نمیارتم و خوشحالم نمیکنه
فقط میرم سرکار و برمیگردم عین ربات

عزیزدلمی
تو دختر قوی و پر انرژی هستی
من مطمئنم بازم راهش را پیدا میکنی و حالت را بهتر میکنی
ولی اینهمه فشار و سختی بعدها اثرات زیادی روی جسم و روحت خواهد داشت

رویا سه‌شنبه 23 مرداد 1403 ساعت 13:25

تیلو جان راستی اون روش کاشت و داشت و برداشت ابرو حالا اسمی که گفتی را یادم رفت چطور شد اصلا رفتی یا نه فکر کنم نرفتی:

جوانسازی ابرو
رفتم و انجام دادم و به شدت راضی هستم
باید حتما ازش بنویسم براتون
گفته 4 ماه زمان نیاز داره ولی همین الان هم که 2 ماه گذشته عالی شده

مهتا سه‌شنبه 23 مرداد 1403 ساعت 16:18

عمو خارجکی چون ماشین بهش ندادین رفته تو قیافه؟

بله
گویا ماجرا همین هست
رفتم باهاشون صحبت کردم ...

جازی چهارشنبه 24 مرداد 1403 ساعت 12:03

با سلام
کم کم غیبت های غیر موجه ات زیاد می شود حواست به نمره اعتبار و اعتمادت باشد نم نمک قصد سیر نزولی دارد
با امدن امروز سه بار است امده ام که سر زنم کنار. این کلبه عشق کپر زنم
صاحب این کلبه نبود تو بگو من چه خاکی بسر زنم

سلام دوست جان
راست میگید
دیگه خیلی دارم نامنظم و نامرتب مینویسم
شما همیشه به من لطف داشته و دارید

خواننده خاموش چهارشنبه 24 مرداد 1403 ساعت 14:24

عمو خارجکی چرا قیافه میگیره؟من اون قسمت رو اگه نوشتی هم یادم رفتم تیلوجانم

والا ننوشته بودم چون خودم هم نمیدونستم
ولی رفتم و صحبت کردم و فهمیدم حدس دوستان درست بوده و سرقضیه ماشین هست

جازی پنج‌شنبه 25 مرداد 1403 ساعت 13:10

با سلام
باز هم تشریف ندارین
حداقل روی در کلبه بنویس تا اطلاع ثانوی تعــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــطیل است
این گونه عمل کردن سابقه داشته و شده که بارها بدون مجوز غیبت غیر موجه داشته باشی
ما که سر میزنیم میخای باش میخای نباش وقتی اومدیم یه چای نبات دبش میزنیم به شکم و یه چرت می زنیم بعد فلنگ را می بندیم

سلام و عرض ادب
واقعا باید همین را مینوشتم با اون حجم از شلوغی !!!!

مانی شنبه 27 مرداد 1403 ساعت 08:32

تیلو جان
آش رشته نوش جان


پ ن
امیدوارم یخچال خوب باشد و دردسر نده

قربونتون
یخچال خوب نیست و نیاز به تعویض داره ... ولی سرفرصت

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد