ش | ی | د | س | چ | پ | ج |
1 | ||||||
2 | 3 | 4 | 5 | 6 | 7 | 8 |
9 | 10 | 11 | 12 | 13 | 14 | 15 |
16 | 17 | 18 | 19 | 20 | 21 | 22 |
23 | 24 | 25 | 26 | 27 | 28 | 29 |
30 | 31 |
سلام
روزتون قشنگ
آقای نانوا داره جلوی در مغازه ش را آبپاشی میکنه
بوی نم خاک و گرمای تابستون با هم قاطی شده
صدای هیاهو و گفت و گوی خود آقای نانوا و همسرش هم از بیرون به گوشم میخوره
کولر آبی دفتر را روشن کردم وحس میکنم به جای اینکه خنک بشم تازه نمناک میشم و شرجی هم میشم
از اون طرف هم پنکه داره تلاش میکنه این هوای گرم را هل بده به این طرف و اونطرف ...
خلاصه که فکر نکنید در خنکای دلچسب دارم پست مینویسم
خب باید یه کمی از عقب تر بنویسم
چهارشنبه صبح بعد از باشگاه سرراه یه کمی خرید کردم و رفتم سمت خونه
مادرجان میخواستن برن باغچه
رفتیم باغچه و مشغول چیدن زردآلو و سبزیجات شدیم که خواهر زنگ زد
از درد کمر نالان بود در حدی که گفت دیگه نمیتونه حرکت کنه
شب قبلش کمی درد کمر و پا داشت که رفت دکتر و دارو گرفت... البته دکتر براش ام آر ای هم نوشته بود
ولی صبح دیگه نتونسته بود از جاش حرکت کنه
زنگ زد ببینه میتونم براش نوبت ام آر آی پیدا کنم...
من که نتونستم ولی خودشون از یه جایی یه نوبت اورژانسی پیدا کردن و عصر انجام دادن و رسوندن به همون متخصصی که براش نوشته بود
تشخیص چی بود؟ پارگی دیسک مهره ی آخر کمر!!!!!
بدون هیچ علت خاصی!
تجویز دکتر هم یک ماه استراحت مطلق!!!!
فکر کنید که دوتا وروجک- یکی 5 و نیم ساله و یکی 3 و نیم ساله داشته باشی - و دکتر استراحت مطلق بده!!!
بهش گفتیم بیا خونه ی ما
خودش گفت خونه خودمون راحت ترم
و اینگونه شد که الان به شدت نیازمند دعاهاتون هستیم !!!
پنجشنبه بعدازظهر با خاله و اونیکی خواهر رفتیم یه سری بهش زدیم و چند ساعتی اونجا بودیم...
قرار بر این شد که زمانهایی که همسرش خونه ست اون مراقبت کنه
زمانهایی که اون باید بره سرکار مامانم بره خونشون !!!!
برای همین هم امروز صبح مادرجان رفتن خونشون
البته خونشون از خونه ما فاصله داره
میخواستم من مادرجان را برسونم که قبول نکردند و گفتند من به باشگاهم برسم
اسنپ گرفتم و مادرجان رفتن خونه خواهر - منم اول رفتم باشگاه - حالا هم اومدم دفتر...
واقعا اینکه میگن آدم از یه ثانیه بعد خودش خبر نداره همین هست!
شرایط آسونی نیست ...
سلام
پارگی دیسک معمولا خودبخود بروز نمیکنه شاید کار سنگینی کردن.
اما حق با شماست. با دو بچه کوچیک واقعا سخته. چه خوب که همسر همراهی دارند.
سلام جناب دکتر
کار سنگینی که یهویی انجام بدن نبوده
بالاخره دوتا بچه ی کوچک کلی دولا و راست شدن و بزار و بردار کردن داره
دکتر نظرش این بوده که کم کم این اتفاق رخ داده
همسر همراه شاید اصطلاح خیلی شایسته ای نباشه ولی نادیده گرفتن زحمات آدمها در شرایط سخت هم خیلی از انصاف دور هست- ایشون الان در این شرایط دارن زحمت خودشون را میکشن و بالاخره از همسر و دو فرزند وروجکشون تا حد توان نگهداری میکنن که این جای تقدیر و تشکر داره
ممنون
الهی
با سلام
در این رمینه اطلاعاتی ندارم اما استراحت مطلق هم سخت است و هم خسته کننده
برای این مادر خوب و خواهر گرامی شفای عاجل ارزو می کنم
سلام دوست خوبم
ممنون
لطف دارین
الهی که همه مریضها لباس سلامت و عافیت بپوشن
سلام خیلی سخته ، درد وحشتاکی داره
چند ماه پیش من فقط خواستم یه وسیله از زمین بردارم خم شدن همان و تقریبا یک هفته استراحت مطلق داشتن همان یعنی حی پاهام هم نمیتونستم خوابیده حرکت بدم
یه سری حکات هست انجامش به سریعتر بلند شدن ایشون کمک میکنه از پزشک فیزیوتراپ حتما بپرسید به ایشون خواهند گفت
من فقط با انجام این نرمشها تونستم زودتر بلند بشم وگرنه باید همون یکماه استراحت میکردم
سلام
ای بابا
پس شما هم این درد را تجربه کردید
انشاله که همیشه شاد و سلامت باشی
ایشون هم لیزر و مگنت و فیزیوتراپی را شروع کرده ... انشاله خیلی زود نتیجه بگیره