ش | ی | د | س | چ | پ | ج |
1 | ||||||
2 | 3 | 4 | 5 | 6 | 7 | 8 |
9 | 10 | 11 | 12 | 13 | 14 | 15 |
16 | 17 | 18 | 19 | 20 | 21 | 22 |
23 | 24 | 25 | 26 | 27 | 28 | 29 |
30 | 31 |
سلام
شبتون زیبا و پرستاره
امروز صبح که بیدار شدم خیلی سرحال نبودم
قرار بود برم باشگاه
ولی اونقدر سطح انرژیم پایین بود که نمیتونستم برم باشگاه و یه عالمه کالری بسوزونم
این بود که بعد از صبحانه به مادرجان گفتم چه کار کنیم؟
گفتند : بریم یه کمی خرید...
لباس پوشیدیم و دقیقا همون زمانی که میخواستیم از خونه بیایم بیرون برق قطع شد
از پله ها با نور گوشی اومدیم پایین و در پارکینگ را با دست باز کردم و انگار کوچه پر از نور بود... روشن و دلچسب
یه هوای تمیز
یه آسمون آبی
ابرهای پنبه ای و قلمبه قلمبه ی دلبر
و یهو حالم عوض شد
رفتیم خرید کردیم و یه نگاهی به ساعت انداختیم ... هنوز تا وصل شدن برق 40 دقیقه مونده بود
برای همین رفتیم باغچه
باغچه پر از نور
تمیز و مرتب
برگها را جمع کرده بودم و حالا باغچه منتظر بهار هست
به محض رسیدن لباسم را عوض کردم و شروع کردم به کندن و جمع کردن علفهای هرز که یه قسمتی از باغچه را پر کردن
بعدش هم بیل را برداشتم و با تمام توانم تلاش کردم که جوب آب را یه کمی عمیق تر کنم
هوای تمیز زمستونی
آفتاب مهربون بهمن ماهی
و زمینی که بوی زندگی و رویش میده
مادرجان اسفناج و گشنیز چیده بودند و داشتند تمیزشون میکردند
همسایه باغچه هم برامون ریحان آورده بود و با مادرجان در حال حرف زدن بود...
و من پر از حس خوب بودم ... یه نگاهی به ساعت انداختم
بیشتر از 2 ساعت گذشته بود
برگشتیم سمت خونه
تا خریدها را سر و سامان بدیم و یه کمی جمع و جور کنیم و ناهار بخوریم بعدازظهر شده بود
اتاقم همچنان نامرتبه و خیلی آروم آروم پیش میرم
در عوض یه عالمه تغییرات و جابجایی انجام دادم
یه قسمت دیگه را مرتب کردم
حالا فکر نکنید چه اتاق بزرگی دارما... اتاقم کلا اندازه یه کف دست هست... فقط مشکل اساسی این هست که وسایلم خیلی زیاده
مادرجان یه کشوی بزرگ توی اتاق مهمان برام خالی کردند و یه سری از لباسام را بردم اونجا
یه مقداری از لباس زمستونیهام را هم قرار شد ببرم توی کمد اتاق مادرجان
اتاق من کوچولوترین اتاق خونه ست
خلاصه که هنوزم مرتب نشده و خونه تکونی اتاق من ادامه داره...
سرشب از جایی که کاناپه خریدیم زنگ زدند و گفتند کاناپه ها آماده تحویله
البته که وقتی خرید کردیم ازشون خواستم که همزمان با میزناهارخوری و همون تاریخ آماده کنند و هردو را با هم ارسال کنند که توی هزینه های ارسال صرفه جویی بشه ...
ولی خب... چه میشه کرد
گفتند آماده ست و تا یک ساعت دیگه میرسه جلوی خونه
دیگه کاناپه ها را آوردند و دقیقا همونی بود که میخواستم و سفارش داده بودم
زنگ زدم و ازشون تشکر کردم
الان هم روی کاناپه تازه نشستم و دارم براتون پست مینویسم...
پ ن 1: آقای کابینت ساز امروز هم بد قولی کرد و نیومد
پ ن 2: حالا دیگه منتظر میزناهارخوری و صندلی هاش هستیم
سلام
کاناپه نو مبارک
امیدوارم صدها پست زیبای دیگه روی این کاناپه بنویسین و توی وبلاگ بگذارین
سلام جناب دکتر
متشکرم
الهی آمین
کاش بشه جزو وسایل دوست داشتنی و پر از خاطره خونه
بعد پدرجانم انگار از خاطره ها میترسم
مبارکه خریدهای جدید.... کاش منم دستم به تمیز کردن اتاقم توی خونه ی پدری میرفت....خونه خودم که میمونه بعد عید که برگردم...
وقتایی که خونه پدری هستی از لحظه ها لذت ببر
حیف زمان ارزشمند کنار عزیزانت که بخوای صرف تمیزکاری کنی
تیلو جان برای من باغ رفتن و موندن و کار کردن همراه با جوجه کباب یا کباب یا ابگوشت و آش هست یا حتی گاهی صبح زود میرفتیم به هوای صبحانه خوردن اونجا به خصوص چای اتیشی جالبه که شما این روال را ندارید ولی خب حس و حال خوبی داره
رویای عزیزم ما از وقتی پدر جانم رفتند دیگه طولانی مدت نمیریم باغچه
در حد سر زدن و چند ساعتی کار کردن
به خصوص چون پدرجان اونجا را خیلی دوست داشتند و همیشه برامون اونجا کباب و جوجه درست میکردند و دور همی های زیادی رو اونجا داشتیم ، بقیه بعد از پدر دیگه دلشون نیومد که بیان باغچه ... فقط من و مامان میریم و سر میزنیم و کمی کار میکنیم و برمیگردیم
یه پست به بار نوشتم در مورد اینکه زمان توی خونه باغ متوقف شده .. از اون ستاره های قندی که روی کیک تولد پدرجان بود و هنوز کنار کابینت تکون نخورده ... پرده هایی که خودشون آخرین بار بستند و ...
سلام ، مبارک باشه کاناپه نو.
اون آقا شاید مشکل دستش حاد شده که نیومده
سلام به روی ماهت
اتفاقا اولین چیزی که به ذهنم رسید همین بود
سریع زنگ زدم و متوجه شدم انگار کمی غلو کرده بودند و نظم کاریشون خیلی دقیق و مرتب نیست
خدا را شکر دستشون هم خوبه و مشکلی ندارن
مبارک باشه کاناپه اتون
ممنون رهای نازنینم
با سلام
خواندم مطالب را و اکثر کسانی که کار آزاد دارند روی قولی که میدن عمل نمی کنند از بنا گرفته تا لوله کش و نصاب وسایل مختلف و کابینت ساز و... چون یک کار را تمام نمی کنند و بروند سراغ کار بعدی اینطوری چند کار را می گیرند و برای هر کدام یکی دو ساعت وقت می گذارند که دهان صاحب کار بسته بشه و میخان به همه سفارش هایی که گرفته اند برسند همینطور مکانیک ها وقتی روی یک ماشین کار می کنند همزمان روی یکی پو ماشین دیکه هم کمی کار می کنند و نمیزارند کار از دیتشون بره
سلام دوست عزیزم
ممنون که همراه و همدل هستید
خب البته اینکه انتظار نمیره صرفا یک کار انجام بدن
ولی همون چند کار هم تلاشی برای زمانبندی و خوش قولی بکنند بد نیست
مبارک باشه. گاهی اوقات خرید خییییلی حال و هوای خوبی داره.
عزیزمی
ممنون