روزانه های یک تریکو تیلو مانیا

میخواهم باز از خودم بنویسیم

روزانه های یک تریکو تیلو مانیا

میخواهم باز از خودم بنویسیم

کمیته انضباطی

سلام

روز پاییزیتون قشنگ

روزگارتون پر از برکت و شادی




دیشب مغزبادوم توی گروه نوشت که : خسته شدیم از بس خاله رفت سرکار و دورهمی هام کم شده!

اینو نوشت و بقیه هم انگار آماده بودند

خواهر یه چیزی نوشت

خاله جان یه چیز دیگه

آلاله هم ...

من که با سرفیس جان همچنان وقت میگذروندم و مامان جان برام میخوندند

در دفاع از من مامان جان هرازگاهی چیزی میگفتند و اینکه مامان ازم دفاع میکرد اونا بیشتر و تند تند تر مینوشتند و گله میکردند

البته کل ماجرا طنز بود و یه دورهمی مجازی... 

ولی در نهایت همشون با هم تصمیم گرفتند حالا که هوای پاییزی در دلبرانه ترین حالتش هست

برای امروز یه دورهمی توی پارک ترتیب بدن

مامان جان هم گفت که ناهار میپزن که ببریم پارک

دیگه تند تند تقسیم کار کردند و اصلا به اینکه من چی بگم یا نه هم کاری نداشتند

در نهایت هم گفتند صبح زودتر برو سرکار و سرظهر بیا فلان پارک!

دیگه نمیشد نه بگم

برای همین کله سحر که میومدم سرکار توپ چهل تکه خوشگل و خوشرنگم را دادم به آپاراتی تا بادش کنه

یه شیشه شور هم ریختم توی ماشین

و آماده شدم که ظهر بهشون ملحق بشم !!!

چی بهتر از این...

عزیزانم دوستم دارند و دوست دارن کنارشون باشم ... تمام این ماجرا همین معنا را داشت

من که صبح با بوی غذا بیدار شدم

مادرجان داشت تهیه و تدارک میدید

دوش گرفتم و آماده شدم و ظرف انارم را برداشتم و اومدم...

اینجا هم که رسیدم آقای نانوا کل کوچه را آبپاشی کرده بود!!

این بوی نم خاک و حس پاییز چقدر دلچسبه

الانم داره با صدای بلند آواز میخونه

یه آواز بلند و شاد...

توی کوچه صدای رفت و آمدهای معمولی برقراره و زندگی جریان داره !





پ ن 1: کاش یادم باشه توی پارک براتون عکس بگیرم و دوباره اینستاگرام را احیا کنیم


نظرات 10 + ارسال نظر
؟ پنج‌شنبه 12 مهر 1403 ساعت 11:23

سلام خیلی خوش بگذره .جوابم کامنت قبلیم رو خوندم حالا خودم بعدا میگردم و احتمالا سوتفاهم شده.

منم دوست دارم کمک کنم تا از دلتون در بیاد و دیگه با من قهر نباشید

ربولی حسن کور پنج‌شنبه 12 مهر 1403 ساعت 14:10 http://rezasr2.blogsky.com

سلام
این دورهمی های خانوادگی واقعا لذتبخشه.
اما وقتی خیلی پشت سر هم تکرار بشن حوصله ام سرمیره و دلم چند روزی تنهایی میخواد!

سلام جناب دکتر
بهر حال همه چیز در حد تعادل خوبه
از یه حدی بیشتر مشکل ساز میشه

مانی پنج‌شنبه 12 مهر 1403 ساعت 16:13

پارک‌‌ ، در کنار عزیزان خوش بگذره عزیزم

فداتون

سارا پنج‌شنبه 12 مهر 1403 ساعت 17:28 https://15azar59.blogsky.com

سلام خاله خانم
آقااا نوشته بودی یه شیشه شور هم ریختم تو ماشین و من خوندم یک شیشه، شور (ترشی) ریختم تو ماشین گفتم وااا چرا باید شیشه شور را ریخت تو ماشین نگو ( شیشه شور ) بوده

سلام سارای نازنینم
یعنی خودم اونقدر خندیدم
و بعد دوباره خوندم و دیدم اگه خودمم میخوندم همین طوری فکر میکردم

مهردخت پنج‌شنبه 12 مهر 1403 ساعت 17:57

خوش بگذره بهتون
حتما عکس بذارین

عکس گرفتم... اما نشد که نشد... باید به خودم فرصت بدم دوباره

جازی پنج‌شنبه 12 مهر 1403 ساعت 20:23

با سلام
پنجشنبه است و کارها هم نیمه رسمی خاله بزرگ هم که باشی انتظارها دو چندان می شود خصوصا اگر سرو کارت با کاغذ و رنگ و نقاشی باشد قلب تو بچه ها میشه پاتوق هم عشق شما به هم به توان می رسد
برایت بهترین ها را آرزو می کنم

سلام دوست جان

پت جمعه 13 مهر 1403 ساعت 03:09

چه بامزه ست مغز بادوم. با یه جمله دورهمی جور کرد

خوشم میاد که قدرت مدیریت داره

مهتاب جمعه 13 مهر 1403 ساعت 15:28 https://privacymahtab.blogsky.com/

من آدرس ندارم برام بذار

آدرس اینستاگرام منظورته عزیزدلم؟

گیسو شنبه 14 مهر 1403 ساعت 15:37 http://www.saona.blogsky.com

ببین چقدر عزیزی که همه میخان کنارت باشن


قربون اون نگرش مهربانانه تون برم

لیمو چهارشنبه 18 مهر 1403 ساعت 09:27

اتفاقا دیشب گوشیم رو به تلویزیون وصل کرده بودم و بعد از اتمام کارم رفتم توی گالریم و شروع کردم عکس و فیلمهای چند سال پیش و درهمی ها رو دیدن. ورد زبون مامانم و خودمون هم این بود که چرا دیگه اینقدر دور هم جمع نمیشیم.

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد