ش | ی | د | س | چ | پ | ج |
1 | 2 | 3 | 4 | 5 | ||
6 | 7 | 8 | 9 | 10 | 11 | 12 |
13 | 14 | 15 | 16 | 17 | 18 | 19 |
20 | 21 | 22 | 23 | 24 | 25 | 26 |
27 | 28 | 29 | 30 |
سلام
دیگه چیزی نمونده که تابستون تمام بشه
کمتر از 2 ساعت...
حضرت پاییز آروم و با وقار داره میاد تا ما را عاشق تر کنه
پاییز فصل قشنگیه
مثل همه فصلهای دیگه
بهتر بود بگم پاییز هم قشنگیای خودش را داره
این یکی دو روز سعی کردم علاوه بر اینکه به کارهام رسیدگی میکنم یه سری هم به بقیه بزنم
یه سر به دایی جان که هنوز مریضه
یه سر خونه خاله که یه هفته بود ندیده بودمشون
یه کمی مادرجان خرید داشتند
یه سری زدیم به مزار پدرجان
حالا دیگه هر روز نمیرم سرمزار ... دیگه اونجا یه عالمه گل نداره... دیگه اونجا پاتوق دائمیم نیست ...
شاید اینطوری درست تر باشه... ولی دارم عادت میکنم ...
ولی هر روز یه عالمه خاطره ها را یادآوری میکنیم... با خواهرا... با مادرجان ... با داداش...
بگذریم ...
امروز صبح رفتم سرکار
دانا زنگ زد و اومد برای فنر زدن کتاب پسرجانش..این فسقلی هم کلاس سومی شد
دوست داره بیاد و توی فنر کردن کتاباش خودش کمک کنه... خوشش میاد
اصلا بچه ها دوست دارن حس کنن مفید هستند و مسئولیت دارند
منم که کلا بچه ها را دوست دارم
ازشون انرژی میگیرم
حرف زدیم و کار کردیم
بعد از ظهر اومد خونه
بعد از ناهار دلم چرت عصرگاهی خواست
از بس خسته بودم
یه جایی توی سالن زیراندازم را پهن کردم و خوابیدم و وقتی بیدار شدم حس کردم پاییز سرک کشیده توی سالن...
خنکای عصر... و حس خوب روز تعطیل
بعدش هم با مادرجان قهوه خوردیم
یه نگاهی انداختم به کمد لباسام
یه نگاهی هم کردم به لوازم روی میزآرایشم
یه کمی هم کتابخونه را مرتب کردم
دلم میخواد این پاییز مهربونتر باشم
دیشب آقای دکتر برام یه عالمه در مورد صفت مهربونی حرف زدند
اینکه مهربونی از صفات خداونده و با روحمون در وجودمون دمیده شده...
من اینطور حرفا را دوست دارم
باشماها هم بعضی وقتا از این جور حرفا میزنیم... خیلی خوشم میاد
دوست دارم با هم دیگه تمرین کنیم
به هم دیگه یاد بدیم و یادآوری کنیم که چطوری میشه با کارهای کوچولو کوچولو دنیا را قشنگ تر کنیم
مدتیه باشگاه نرفتم
این روزها باید دوباره به فکر شروع باشگاه رفتن باشم
باید فعال تر و پر انرژی تر برم سراغ پاییز
پاییز برای من حضرت پاییزه
یه عالمه تولد پاییز هم داریم
اولش مامان جان
بعدش خواهر (مامان مغزبادوم)
بعدش هم فندق
منم که بعدترش... البته پسرخاله و دخترعموی پاییز هم دارم
دانا هم متولد پاییزه...
و اینطوریه که باید حواسم به روزای پاییزی و به دست آوردن دل عزیزانم باشه...
پ ن 1: برنامه های پاییزیتون را برام تعریف کنید
پ ن 2: هنوز برای پوشیدن لباسای پاییزی زوده ...
اما اگه مثل من عاشق لباسای تابستونی هستید، الان زمان خوبی برای خریدن شومیز و پیراهن های تابستونیه...
پ ن 3: مغزبادوم ذوق فردا را داره
برام پیام داده
روزی که رفته بود برای جشن مدرسه ازش عکس گرفتم و هزاربار قربون صدقه دست و پای بلوریش رفتم ...
پ ن 4: فندق هم دیروز برای جشن اول سال رفت
پیش دبستانی
فردا روز اولش هست و عین خیالش نبود
هنوز با این تجربه آشنا نشده
مطمئنم فردا شب استرس بیشتری خواهد داشت...
سلام
برای شما و همه خانواده در همه فصلهای سال آرزوی سلامتی و موفقیت دارم
سلام جناب دکتر
خیلی خیلی ممنونم ازتون
منم برای شما و عزیزاتون بهترینها را آرزو میکنم
منم دو هفته ای هست که ورزش به درد بخوری نکردم. مریض شده بودم و انرژیم رد برای بقا نگه داشتم. فردا ولی میرم کوه
برنامه من برای پاییز بیشتر حول این میچرخه که کارها رو تحت کنترل بیارم و یکی دو تا پرونده رو ببندم. 2-3 ماه شلوغی در پیشه
بلا به دور باشه انشاله
چقدر خوبه که میرین کوه
حسودیم شد... خیلی خوبه... خیلی .... عالیه
منم دلم شلوغیای هیجان انگیز میخواد... دلم میخواد پاییزم پر از تجربه های تازه و شاد و بینظیر باشه
پسر منم پیش دبستانی میره اما الان نه اواسط مهر
من همیشه پاییز میاد باید خونه تکونی کنم اساسی
دوست دارم وقتی اون بیرون بارون میاد از سرما دارم یه لیوان چای میخورم همهجا تمیز و براق تر باشه
من هیچی لباس ندارم باید بخرم
ای جانم به پسر شما...
خدا حفظش کنه ... موفقیت های روز به روزش را ببینی و همیشه کنارش شاد باشی
منم تمیزکاریهای پاییزی را خیلی دوست دارم ... ولی کو زمان؟ کو فرصت؟
سلام ، امیدوارم همه بچه ها با دل خوش و در صحت و سلامت سال تحصیلی رو بگذرونن ، پسرها ریلکس ترن ، چه بهتر که فندق بی استرس بود همیشه همین جوری باشه انشالله
سلام به روی ماهت
الهی آمین ... روز اول بی استرس بود
ولی روز دوم اینطوری نبود... دل درد و استفراغ و حال بد... از شدت استرس...
باز داره بهتر میشه
پاییز جادوی رنگ هاست و بهترین زمان برای قدم زدن در طبیعت.ایده های کادوانه تان را مشتاقم
اخ از این جادوی بینظیر
حضرت پاییز قدم میزاره توی زندگیمون و همه چی رنگ عوض میکنه
معجزه ها خیلی نزدیکن... باید با لحظه ها دوست و رفیق باشیم
حیف که وقت ندارم برای پاییز گردی
خودمم دلم میخواد یه عالمه کادو بخرم...
مثلا هوس کردم یه عینک آفتابی خوشگل برای اقای دکتر بخرم که وقتی روی صورتشون میبینم ذوق کنم
یا برای فسقلیا دلم میخواد هودی بخرم ... چون هودی های کوچولو خیلی دلبرن
دلم میخواد یه بازی فکر باحال بخرم و سرشون گرم بشه
برای خواهرا هم دلم میخواد عطر بخرم... دوست دارم توی پاییز به بوی شیرین و اغوا کننده بدن...
مادرجان ... خاله ها... دخترخاله ها...
دلم میخواد به همه دفترچه یادداشت بدم ... اینکه وقتی کیفشون را باز میکنن هدیه من توش پیداست خوشم میاد...
با سلام
شدت گرما و درجه هوا کاهش پیدا کرده اما درجه گرما و تابش و تپش قلب ها بشدت و بطرز نگران کننده ای بالا رفته و می رود هیجان ها به اوج می رسد حالتی به ادم دست می دهد که قابل وصف نیست و دوست داشتنی است برایت شدت و حدت عشق را ارزو دارم
سلام
چه خوبه که قلبتون اینهمه پر شور میزنه
انشالله همیشه به تولد و خوشی
بازم دوست شیرازی؟؟؟؟
چقدر خوبه که من اینهمه دوست شیرازی دارم
دلم میخواد هر روزش رو برم تو یه خیابون پر از درخت قدم بزنم .
گاهی هم دستام باز کنم و دور خودم بگیرم
من دلم بغل میخواد
دلم میخواد بدون عجله و سرصبر با کسی همراه بشم و زیر درختای پاییزی قدم بزنم و حرف و حرف و حرف
در پاییز زیبا و خنک ، خوش بگذره عزیزم
عزیزمی
به همچنین به شما و عزیزاتون
عزیزم برای اینکه ملزم بشی باشگاه بری بهتره نیمه خصوصی بری و تو گروه باشی.ی کوچ (coach)داشته باشی بهتره.
کوچ حواسش بهت هست.هم چطور ورزش کنی رو میگه.هم ملزم هستی عکس وعدههای غذاییات رو بفرستی .به مرور دوست همباشگاهی هم پیدا میکنی که با هم انگیزه میگیرید.
اینجوری میتونی مستمر بری چون نمیذاره هیچ بهانهای بیاری.به مرور هم که با ورزش کردن دوپامین ترشح شد و دیدی که اندامات داره خشگل مشگل میشه خودت میذاره تو روتینات .
بدون کوچ سخته.چون آماده شدن و رفتن باشگاه یکم سخته به خصوص که همیشگی زندگیت نباشه..
منم دارم ۴۰ سال رو رد میکنم .بعد ۴۰ خیلی باید مراقب عضلاتمون باشیم چون تغییراتِ آروم آروم فیزیولوژیک به حد کافی شروع به نابود کردن بدنمون میکنه.
پیشنهاداتت عالی بود
زمان ندارم ... اینکه کوچ داشته باشم و دائم بخوام توضیح بدم اعصابم را خراب میکنه
وقتی خیلی شلوغم دوست دارم کسی کاری به کارم نداشته باشه
میدونی که یکسال و نیم هست که سعی کردم مرتب برم باشگاه
ولی الان خیلی شلوغم... نمتونم...
دختر دلمون تنگ شد. خوب بیا بنویس دیگه (خواننده تقریبا خاموشت که دیگه از سکوت و ننوشتنت به حرف اومده )
بیا از پاییز و اول مهر و سفارش بچه مدرسه ای ها بنویس.
ای جانم
پست نوشتم صرفا به خاطر خودت
آخی، عزیزم ناراحتش شدم ؟ چرا طفلکم یعنی اینقدر استرسش شدید بود؟
نمیدونم والا
با سلام
احساس می کنم زندگی در مهر و پاییز و برگ های زرد شدت جریان خون و تپش قلب را بالا می بره و احساسات و هیجانات را به اوج می رساند و البته قلب ها را هم فشار می دهد و می چلاند و عصاره ان بصورت اشک بر گونه ها جاری می شود و من ااین روزها اینگونه ام دخترانم می روند سر کلاس و از من دور می شوند و این حسابی پکر و مخل ارامش ام شده بقول سعدی
من خود به چشم خویشتن دیدم که حانم می رود
سلام
روزتون بخیر
احساس میکنم چیزی از درون آرامشون را مختل کرده
یه چیزی باعث دلگیری و حال منفی لابلای کامنت تون پیداست
امیدوارم خیلی زود همه چیز زیباتر و بهتر بشه
منظورت از نگاه کردن، مرتب کردنه؟ چون من واقعا نگاه میکنمشون فقط.
+ نه من اتفاقا عاشق لباسهای پاییزی و زمستونی ام که متاسفانه الان وسوسه ی خریدش هست اما وثتش نه.
گاهی هم فقط نگاه کردن بد نیست ... به خصوص وقتی زمان نداری
منم عاشق بوت و چکمه و کت و پالتوام ... اصلا میدونی که من همه چیز را دوست دارم