روزانه های یک تریکو تیلو مانیا

میخواهم باز از خودم بنویسیم

روزانه های یک تریکو تیلو مانیا

میخواهم باز از خودم بنویسیم

عاشقی کردم که بشی یارم من مجنون از تو دست برندارم...

سلام

روزتون پر از حال و احوال خوب

مراقب حال دلتون هستید؟

مراقب روزهای شهریوری هستید؟

عاشقی میکنید

قدم میزنید

حواستون به دلتون هست

حواستون به پوست قشنگتون هست

من که با ضدآفتاب جدیدی که از سایت خانومی سفارش دادم (البته ایرانی... البته ارزون... ) خیلی خیلی این روزها حال پوستم خوبه...

البته که آب مینوشم

کلاژن میخورم

یه سری روتین پوستی کوچولو دارم که هر روز تکرارشون میکنم



خواهرجان این روزها یه کمی بهتر شده

دیروز برای بعدازظهر نوبت برای تمرین رانندگی گرفته بود

با یه خانم پر انرژی که اول از همه انرژیش وارد زندگی خواهر شده تا مهارتش!!!

البته که گویا در کار خودش و آموزش هم خیلی ماهر و دوست داشتنی و محبوب هست...

ماشین خواهر از روزی که خرید توی پارکینگ ما بود

و با ماجراهای کمر درد و بیماریش دیگه همونطوری دست نخورده ماند گوشه ی پارکینگ

یه چند دفعه ای جابجاش کردیم برای تمیزکاریهای معمول پارکینگ

یکی دوبار هم استارت زدیم و درجا گذاشتیم کار کنه...

القصه!!!!

خلاصه که خواهر جان اصرار کرد که بریم و برای ناهار هم دور هم باشیم چون همسرش نبود

این روزها دایی جان هم به شدت مریض و مجددا بستری هستند

برای همین به هیچکدوم از افراد اکیپ نگفتیم و قرار شد نزدیک ظهر بریم خونشون

با توجه به اینکه شب قبلش تا نیمه های شب مشغول کار بودم ... صبح دیرتر از همیشه بیدار شدم و دوش گرفتم و صبحانه خوردیم

بعد هم یواش یواش آماده شدیم و با مادرجان رفتیم پارکینگ

ولی استارت زدیم و ماشین روشن نشد که نشد!!!!

خب مشخصه دیگه... باطری مشکل داره

زنگ زدم به باطری فروشی که نزدیکمون هست و دیگه منو میشناسه !!!!!

(ماجراهای باطریهای ماشینا را قبلا گفتم و در حوصله این پست نمیگنجه تکرارش)

گفتند که با توجه به اینکه جمعه هست در زودترین زمان دو سه ساعت بعد میرسن بهمون!

یه زنگ هم زدم شوهرعمه جان که ایشون فرمودند باطری را عوض نکن و به دلیل اینکه ماشین حرکت نکرده اینطوری شده و باید باطری به باطری بشه

البته تاکید کردند که با ماشین خودم باطری به باطری نکنم

گفتند خودشون هم شیفت هستند و سرکارن و نمیتونن بیان...!!!

خب هیچ گزینه ای باقی نمانده بود که یهو آقای همسایه طبقه پایینی از راه رسید

بنده خدا به شدت کمر درد داشت و عین خواهرجان یه آتل طبی بزرگ بسته بود به کمرش

پرسید چی شده و وقتی ماجرا را گفتیم گفت اینکه کاری نداره... خودم انجام میدم!!!

فقط کابلشون کوتاه بود و باید یه کابل دیگه هم پیدا میکردیم

رفتم در همسایه روبرویی را زدم و پرسیدم کابل دارن یا نه... که ایشونم لطف کردند و سریع به یاری شتافتند و دوتا همسایه یاری کردند و ماشین استارت خورد

دیگه ماشین خواهرجان را برداشتیم و رفتیم سمت خونشون

دیگه یه راست نرفتم توی پارکینگشون... گفتم بزار اطراف خونشون یه چرخی بزنم و ببینم تعمیرگاه کجاهست که اگه خاموشش کردم و روشن نشد گرفتار نشم

یه دوری زدم و نزدیکشون یه تعمیرگاه که باز هم بود پیدا کردم و با سلام و صلوات ماشین را خاموش کردم ... بعد از چند دقیقه استارت!!! و روشن شد

هزاربار خدا را شکر کردم و بازم توی خیابونشون یه دوری زدم و یکی دو جا توقف کردم 

یه جا هندونه خریدم

یه جا هم ذغال اخته

بعد هم رفتم توی پارکینگشون و ماشین را پارک کردم و تماممممممممممممممممم

دیگه ناهار را دور هم خوردیم و فسقلیا چقدر ذوق کردند

ساعت 3 و نیم هم خواهر رفت برای آموزش

6 بود که برگشت

با فسقلیا که خیلی خیلی ذوق رانندگی مامانشون را داشتند رفتیم و چند باری درآوردن و پارک کردن ماشین توی پارکینگشون را تمرین کردیم

(توی مجتمع بزرگ زندگی میکنند و پارکینگ طبقاتی و خیلی شلوغی دارند)

و بعد هم با اسنپ برگشتیم خونه!!!

اسنپ که چه عرض کنم ... جانمون را گرفتیم کف دستمون....

و اینگونه جمعه خود را سپری کردیم...





پ ن 1: مغزبادوم با ذوق و شوق کلی از مراسمی که شرکت کرده بود برام تعریف کرد

زاویه نگاه این بچه های امروزی را دوست دارم



پ ن 2: امروزم نرفتم باشگاه!



پ ن 3: فندوق این هفته باید برای جشن ورود به مدرسه بره

البته که پیش دبستانی..

ولی با تاکید میگه که : من فقط و فقط با مامان جان میرم جشن!



نظرات 12 + ارسال نظر
A.p شنبه 17 شهریور 1403 ساعت 10:45 https://alef-palef.blogsky.com/

سلام ، امروز احساس کردم رنگ آفتاب عوض شده امیدوارم فندق زیر سایه پدر و مادر فارغ التحصیلی دانشگاهش رو جشن بگیره

سلام به روی ماهت
اوهوم
رنگ آفتاب عوض شده
روزها کوتاهتر شدن
یه خنکای دلچسب توی صبح و شب ها پیدا شده
و اینا نوید رسیدن فصل تازه ست ...
حضرت پاییز...

الهی همه بچه ها زیر سایه پدر و مادر و با دلخوشی و سلامتی به بالندگی برسن

معصوم شنبه 17 شهریور 1403 ساعت 11:14

سلام
اسم ضدافتاب و کلاژن رو میگین لطفا" . و ینکه کلاژن چه تاثیری داره .ممنوم

سلام به روی ماهت
کلاژن برای پوست و مو تاثیر خوبی داره
کما اینکه میگن برای کند شدن روند پیری موثر هست و به سلامت رگها و بافتهای داخلی بدن کمک میکنه
کلاژن را هربار هر مارکی گیرم بیاد استفاده میکنم ...هم ایرانی و هم خارجی
ولی از همش بهتر کلاژن کوکانات شرکت مای ویتامینز هست
ضد آفتاب هم دفعه قبلی میکسان خریدم
ایندفعه هم سان اسکین که قبلا هم چند دوره ازش استفاده کرده بودم و راضی بودیم

جازی شنبه 17 شهریور 1403 ساعت 11:27

با سلام
ماشین را باید یک روز در میان روشن کنی تا مقداری در جا کار کنه تا باطری مشکل پیدا نکنه و چقدر هم باطری ها گرون شده اند البته برای من که مبلغ قسط هایم بیشتر از حقوقم است سخت تر است
شما هم برق تان مطابق پیامک عمل نکرد مثل ما
یک هفته است من و خانم و دخترم بشدت دجار ویروس سرماخوردگی شده ایم و تب و لرزمان قطع نمیشه و جون به لب شدیم و همش تو خونه افتادیم یا مطب دکتر و درمانگاه هستیم

سلام دوست خوبم
اگه قرار باشه اینهمه ماشین را روشن و خاموش کنیم باید هرکسی مسئولیت ماشین خودش را به عهده بگیره... من که حال ندارم هر روز برم ماشین یه نفر دیگه را روشن کنم خدا را شکر که بردم تحویلش دادم
والا من چند روز پیش باطری عوض کردم و ریال داغ شدم
ای بابا... امان از دست ویروسها...
انشاله بلا ازتون دور باشه و هرچه زودتر سلامتیتون را به دست بیارید

معصوم شنبه 17 شهریور 1403 ساعت 12:19

ببخشید کدوم نوعش سان اسکین ؟

والا من تا حالا چند مدل سان اسکین را استفاده کردم و از همه ش راضی بودم
به خصوص که من ضد آفتاب را بیشتر رنگی استفاده میکنم
اس پی اف هم 50 باشه یا بیشتر
این بار ولی «ضد آفتاب ژله ای ساین اسکین روشن کننده» این را خریدم و الان دارم استفاده میکنم و دوستش دارم و از بافتش خوشم میاد

لیمو شنبه 17 شهریور 1403 ساعت 12:57

از همه عجیبتر همون نرفتن باشگاه بود. "ستاد ایجاد عذاب وجدان"

واقعا بد هست که نامنظم میرم باشگاه
باید یه نظم به باشگاه رفتنم بدم و اصلا ترک نکنم که خیلی خیلی بهش احتیاج دارم

سیتا شنبه 17 شهریور 1403 ساعت 13:53

سلام و درود
من فقط اومدم بگم از کامنت نذاشتن دکتر ربولی اینجور میشه برداشت کرد بالاخره سفر رفتن
ببخشید چون همیشه جز نفرهای اول کامنت بود به چشم میاد جای خالی شون

سلام و شب بخیر
جناب دکتر نوشته بودند که رفتند سفر
یه پست اولیه گذاشتند ندیدید؟
بله ولی همچنان به اینجا لطف دارند و میان سر میزنن

مانی شنبه 17 شهریور 1403 ساعت 16:50

تیلو جانم
چه خوب که خواهر جان بهتر هستند.

بلا از دایی جان دور باد.

فدای محبتتون
چقدر مهربونی شما

ربولی حسن کور شنبه 17 شهریور 1403 ساعت 19:44 http://Rezasr2.blogsky.com

سلام
پس خواهرتون دیگه خوب شده
خوشحال شدم

سلام جناب دکتر
سفر خوش میگذره؟ بیصبرانه منتظر سفرنامه هستم
بله خدارا شکر خیلی خیلی بهتره

لیلی یکشنبه 18 شهریور 1403 ساعت 09:05 http://leiligermany.blogsky.com

چه خوب که خواهرجان می خواد با ماشین نو رانندگی رو آغاز کنه. مادر فسقلی ها حتما ماشین نیاز داره.
راستی توی پست قبلی کادوهای فسقلی ها رو نگفتی من ازت ایده می گیرم

ای جانم
این خواهرم همسر همراه و همدل و مهربانی نداره و برای همین پیش پا افتاده ترین کارها براش غیرممکن و سخت میشه گاهی
با وجود دوتا فسقلی نبودن یه همسرهمراه و همدل ، زندگی را براش سخت کرده
خدا کمکش کنه

یکی از کادوها که خیلی خیلی دوست داشتند یه بسته بندی تحت عنوان «معمار کوچولو» بود
داخلش یه مقداری آجرهای کوچولو که توی توضیحش گفته شده بود داخل کوره پخته شده و کاملا قابل شستشو هست، وجود داشت و مقداری ماده شبیه سیمان که با آب مخلوط میشد
یه ظرف کوچولو شبیه «استامبولی» و یه وسیله به اسم «کمچه» که مربوط به بنایی هست
اینا همه کوچولو و خیلی دوست داشتنی بودند
با این وسیله ها میتونستند خونه بسازند
البته که بعد از هر بار ساخت میشد با آب شستشو بدی و باز قابل استفاده بود
این خیلی مورد استقبالشون قرار گرفت


بعدی از سری اسباب بازیهای زینگو ، از اون ماشینهایی بود که پیچ و مهره هاش باز میشه و میشه دوباره سرهمش کرد
یه آچار و پیچ گوشتی هم همراهش بود
از این سری قبلا هم براشون خریدم و همیشه مورد استقبالشون هست

خودم هم ماشین کنترلی شارژی خریده بودم
که خب دیگه لازم به گفتن نیست که پسربچه ها این اسباب بازی را همیشه دوست دارن

مهتاب یکشنبه 18 شهریور 1403 ساعت 10:42 https://privacymahtab.blogsky.com/

سلام عزیزم آفرین که به پوستت اهمیت میدی کیف کردم‌
من نمایندگی محصولات مراقبتی و پوستی دارم
خوشحال میشم کمکی خواستی راهنماییت کنم و یا برات بفرستم

سلام به روی ماهت
چقدر خوب
اتفاقا اینجا برامون هر اطلاعاتی بزاری دوستای دیگه هم استقبال میکنن و میخونن

مهتاب یکشنبه 18 شهریور 1403 ساعت 14:46 https://privacymahtab.blogsky.com/

خواهش میکنم با کمال میل
روتین پوستی خیلی چیزای عجیب و زیادی نیست
اول شوینده مخصوص صورت فوم یا ژل هیت دومی تونر که واجبات سومی ضدآفتاب بعد هم مرطوب کننده پوست چرب روتینش فرق داره ولی یادتون باشه ضدآفتاب هر ۴ ساعت پاک کنید کامل از پوست چون عملکردش از دست میده و فاسد میشه روی پوست

مهتاب جانم
در این مورد زیاد شنیدم
ولی اصلا نمیرسم و نمیتونم انجامش بدم... اینکه باید ضدآفتاب را بشورم و دوباره بزنم
من صبح ضدآفتاب میزنم و میام سرکار... دیگه میره تا هرزمانی که برسم خونه
گاهی میشه تا شب هم حتی روی پوستم باشه...

و نکته ی مربوط به مرطوب کننده
این مرطوب کننده باید چه زمانی استفاده بشه؟
مثلا من پوستم را با شوینده میشورم و بعدش سرم میزنم
دیگه زمان برای زدن مرطوب کننده یا آب رسان ندارم که...
همون سرم کار مرطوب کننده را میکنه؟

مهتاب یکشنبه 18 شهریور 1403 ساعت 15:22 https://privacymahtab.blogsky.com/

اینکه ضد آفتاب پاک نکنی باعث لک و جوش و منافذباز میشه
تمدید فقط با یه تونر با پد سکه ای به راحتی هست
مرطوب کنم باید رو پوست تمیز بعد از شستن پوست اونایی که سرم و آبرسان ندارن بعد از شستن و افرادی که سرم میزنن حداقل ۲۰ دقیقه بعد اگه احتیاج بود میطنید ولب بعد از آبرسان در حد ۵ مین بعد بهتره بزنید البته اگه پوستتون معمولی رو به چرخه نمیخواد
من خودم روتینم فوم شستشو تونر سرم جوانساز آبرسان بعد اگه گاهی لازم باشه مرطوب کننده دور چشم تقویت مژه میزنم ۵ دقیقه هم آخر شب وقتمو نمیگیره
ضد آفتاب هم که مناسب پوستم با spf /Ap مناسب پوست خودمو میزنم

من واقعا مواقعی که یکسره سرکار هستم نمیرسم پاک کنم
در بقیه موارد بالاخره بعد از نصف روز میرم خونه و صورتم را میشورم
ولی گاهی هم پیش میاد که صبح تا شب نتونم صورتم را بشورم
منم روتینم فوم و تونر و بعدش هم سرم هست ولی آبرسان و مرطوب کننده نمیزنم
دور چشم هم متاسفانه نمیزنم
تقویت مژه میزنم
هفته دو یا سه بار هم ویتامین سی میزنم
به اسکراپ هم دارم که هفته ای یکبار میزنم
ضدآفتابم هرگز ترک نمیشه

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد