ش | ی | د | س | چ | پ | ج |
1 | ||||||
2 | 3 | 4 | 5 | 6 | 7 | 8 |
9 | 10 | 11 | 12 | 13 | 14 | 15 |
16 | 17 | 18 | 19 | 20 | 21 | 22 |
23 | 24 | 25 | 26 | 27 | 28 | 29 |
30 | 31 |
سلام
روزتون زیبا
وسط هفته تون پر از برنامه های خوب
من باید یه پست تند تند بنویسم
چون شلوغم و همین الان هم کلی از برنامه های روزمره م عقب...
شنبه تا ساعت 1 و خرده ای موندم دفتر و کارها را مرتب کردم
بعد بدو بدو رفتم خونه
ناهار خوردیم با مادرجان
یه کیک شکلاتی آماده کردم و ریختم داخل پلوپز
بدو بدو یه کمی رنگ مو برای جلوی موهام آماده کردم و زدم به موهام
تو این فاصله تندتند چند دست لباس جمع و جور کردم
لوازم آرایش و بهداشتی را گذاشتم توی کیف مخصوص خودش
و دوش گرفتم
لباس پوشیدم و ساعت 4 و ربع از خونه زدیم بیرون
رفتیم جلوی خونه خاله جان
اینبار دختر اون یکی خاله هم همراهمون بود
از اینجا به بعد اسمش را میزاریم اطلسی...
خاله جان و اطلسی و آلاله را سوار کردیم و راه افتادیم سر محل قرار
بعد هم پیش به سوی چادگان
مسیر را بلد نبودم و با برنامه نشان رفتیم
آخرای مسیر دیگه واقعا کلافه شده بودم از این ناآشنایی مسیر
ولی دیگه ساعت 7 بود که رسیدیم و ویلا را تحویل گرفتیم
ویلای تمیز...خیلی خوشگل... یه فوتبال دستی بزرگ هم اون وسط که باعث یه عالمه خنده و شیطنت شد
شب تا ساعت نزدیک 3 بیدار بودیم
فردا صبح هم 9 بیدار شدیم
یکشنبه را توی ویلا گذروندیم... عصرش رفتیم یه کمی پیاده روی
دوشنبه صبح رفتیم سمت سد
من و اطلسی و آلاله تا لب آب رفتیم و یه عالمه آب بازی کردیم و یه عالمه عکس گرفتیم ولی بقیه نیومدند
بعد از ناهار روز دوشنبه هم برگشتیم
بازم برنامه ریزی عین سفر سامان بود
مواد غذایی برده بودیم
شب اول که رسیدیم کوکو درست کردند و با سالاد شیرازی و کلم شور خوردیم
میوه هم انگور و انجیر و خیار و هلو و آلو و هندوانه و خربزه برده بودیم
کیکی که من برده بودم هم بود... یکی دیگه از خانم ها هم کیک هویج آورده بودند
تخمه و چیپس و نسکافه هم برده بودیم
هوا ده درجه ای از اصفهان خنک تر بود
صبحانه هم عسل و مربا و پنیر و تخم مرغ داشتیم
ظهر روز دوم - زرشک پلو با مرغ خوردیم
شب هم غذاهایی که مانده بود را خوردیم
ظهر روز آخر هم قورمه سبزی
و در نهایت دیروز ساعت 7 و نیم رسیدیم خونه
زنگ زدم عموجانم ببینم کجا هستند که برم بهشون سر بزنم
که گفتند پاتوق اون یکی عمو هستند
منم لباس عوض کردم و رفتم اون سمت
تا نیمه شب اونجا دور هم نشسته بودیم
پ ن 1: امروز بعد از ظهر خونه مغزبادوم اینا روضه دعوتیم
پ ن 2: فردا اون یکی خاله جان میان خونه این یکی خاله جان
قرار شده هممون جمع بشیم خونه خاله
پ ن 3: دیشب برای اولین بار توی عمرم ساندویچ ماکارونی تست کردم
جالب و خوشمزه بود
پ ن 4: للی الان زنگ زد که هماهنگ شیم بریم خونه دانا
وای که توی این شلوغی من چطوری اینهمه رفت و آمد را هندل کنم؟
سلام
پس پستتون کو؟
سلام
نمیدونم چرا عنوان تنها پست شده بود
حالا درست شد؟
سلام
بله درست شد
پس خوش گذشته چه خوب!
پ.ن2. مگه خونه خاله است که همه تون میخواین برین؟
پ.ن4. ظاهرا زندگی للی هم داره به روال عادیش برمیگرده. امیدوارم دیگه از اون مشکلات پیدا نکنه.
سلام جناب دکتر






ممنون که بهم گفتید
خونه خاله ست
انشاله که به روال برگرده و این آرامش قبل طوفان نباشه
سلام
خوشحالم که خوش گذشته
سلام پسرعموجان
ممنونم
امیدوارم به شما هم در هر حالی هستی خوش بگذره و روزگار خوبی بگذرونی
سلااااااام بر بانوی دلبرای زیبا

تیلو ساندویچ ماکارونی رو من خیلی دوس دارم
احوال شما چطوره خانم
خدا رو شکر که خوش گذشته بهتون
من یه خاله دارم فقط که عاشقش هستم انقدر که باحاله
عهههه ساندویچ ماکارونی ۴۵۰ هزارتومنی
سلام به روی ماهت سارای عزیزم


ممنون
خیلی خوش گذشت و هوا خیلی خنک و عالی بود
خدا خاله جان تون را حفظ کنه
چرا450 هزارتومان؟ مگه چه خبره؟ البته من میرم پاتوق عمو و ساندویچ ها را تست میکنم و پول هم ندادم ... ولی تا حالا نخورده بودم... اخه ماکارونی رو ساندویچ کنی به نظرم یه کمی عجیبه... ولی خب بود دیگه... اخه مثل این هست که پلو را ساندویچ کنی....
تیلو مگه برنامه مهمونی از شبکه خانگی را ندیدی؟ یه کاراکتر داره عروسکی و بامزه اسمش بچه هست و عاشق ساندویچ ماکارونی و پول به مقدار ۴۵۰ هزارتومن
گفتی ساندویچ ماکارونی یاد بچه افتادم
وای نه ندیدم
جسته گریخته صحنه هایی ازش دیدم ولی نه با این دقت...
اتفاقا دخترخاله هم بهم گفتند حتما ببینم ... بخاطر اون دوست دختر بچه که اسمش را یادم نیست
اخی انگار خودم رفتم سفر چه خوب بود خوندنش

باور میکنی خنکی آب ولذت دورهمی اتون و حتی کلافه شدن سر ادرس کامل حس میکردم
ما هم از این خاله بازیا زیاد داشتیم بعد کرونا دیگه فقط خونه بابا و اون ویلای داداش که الان بخاطر گرمای بیش از حد هوا بی خیالش هستیم
ممنون بابت اونهمه لطفی که بهم داشتی
ای جونم
چقدر مهربون و همدل و همراهی
دوست بینظیری هستی
خوشحالم که خوش گذشت تیلو جان
ممنون
خیلی خوب بود
کاش وقت داشتم یه عالمه دیگه در موردش مینوشتم
سلام دختر عموجان
من تو بچگی ساندویچ ماکارونی خیلی خوردم
اون وقتا مد بود
سلام پسرعموجان
من که خیلی خوشم اومد... ولی نمیرم سفارش بدم و بخورم...
به نظرم دیگه ماکارونی خودش یه غذای کامل هست ... تازه بپیچیم لای نون ساندویچی که چی بشه...
برای همین تست کردم و به نظرم جالب بود... ولی نمیشه جزو لیست غذاییم
به به به به
به به
