ش | ی | د | س | چ | پ | ج |
1 | ||||||
2 | 3 | 4 | 5 | 6 | 7 | 8 |
9 | 10 | 11 | 12 | 13 | 14 | 15 |
16 | 17 | 18 | 19 | 20 | 21 | 22 |
23 | 24 | 25 | 26 | 27 | 28 | 29 |
30 | 31 |
سلام
پنجشنبه تون پر از حال و احوال خوش
خب گفتم صدای پای یار می آید....
بله حضرت عشق برای یه سمینار خسته کننده و طولانی و وقت گیر تشریف آوردن اصفهان
حالا خود خود اصفهان که نه... ولی همین نزدیکیها
خیلی نزدیک
برای اولین بار تصمیم گرفتیم قرار را توی دفتر من فیکس کنیم
چون زمان کمی داشتیم برای دیدار
گفتن قبل از رفتن به سمینار کله سحر میام میبینمت
منم توی دلم کیلوکیلو قند آب شد
صبح زود راهی دفتر شدم
یکساعت قبل از اومدن آقای دکتر
و به محض اینکه رسیدم به کوچه ...
چشمتون روز بد نبینه
سازمان آب و فاضلاب نمیدونم داره چه کاری داخل فاضلاب ها انجام میده (توضیحی ندادند)
ولی یه ماشین خیلی بزرگ با صدای بسیار زیاد ، چمبره زده روی دریچه فاضلابی که دقیقا جلوی دفتر من هست....
و یه بوی نامطبوع...
بو خیلی شدید نیست در حدی که من ماسک زدم و دوتا پاف عطر روی ماسک و دیگه بویی حس نمیکنم
ولی...
ولی...
به محض رسیدن و دیدن این صحنه
زنگ زدم به آقای دکتر
گفتند همین الان راه افتادم
جریان را گفتم
و اینگونه بود که فعلا قرار عاشقانه به بد بو ترین شکل ممکن خودش کنسل شد....
باشد که رستگار شویم....
حالا نمیشد دیدار هرجوری بود ممکن میشد. حیف از دیداری که بر باد رود
جورش میکنیم
ازش نمیگذریم که
حالا که نزدیک هست میبینمشون
سریع آماده شو برو سمینار




اینطوری مدت طولانی تری میبینیشون
دل انگیزه وقتی یار حرف میزنه نگاهش کنی
اتفاقا من از اون آدمها هستم که خیلی دوست دارم که در این مواقع نگاهش کنم و حوصله ش را هم دارم
ولی برای ورود کلی دنگ و فنگ داشت و امکانش نبود
آخی عزیزم
دل ما ضعف رفتاااا
ایشالا دیدار میسر شده باشه بانوی عشق
تیلو جان آقای دکتر پزشکه؟ یا دکترا داره؟فضول نیستم.کنجکاوم
دکترا دارن
اصلا اسمش را نمیزارم فضولی
بالاخره ماها داریم توی این وبلاگها باهم معاشرت میکنیم
حیف شد که میگم ما که همشهری هستیم ایشونم اثفهانن کاشکی میشد واسزه وصال میشدیم
جدی میگم دلم میخواست یه کاری میکردم نازنینی مثل شما حیفه تنها بمونه
ما خودمون نزاشتیم وقت و زمان از دست بره نگران نباشید
عینک نداشتم اشتباه تایپی زیاد شد
واسطه ازدواج.....اصفهانن
فدای سرت
ما سعی میکنیم بفهمیم چی به چیه
آخی تیلو جان.حیف.
نزاشتیم حیف بشه
حالا دکترم یه ماسک و دوتا پاف میزد میومد دیگه :/ فکر کنم تنها کسی که تو وبلاگت جرات میکنه به آقای دکترت بگه بالا چشمش ابروعه منم
فکر نکنم کسی دلش بیاد به حضرت عشق چیزی بگه...
من نفهمیدم چرا قرار کنسل شد
خب میومد داخل دفتر دیگه بو نمی اومد خب !
منم برام سوال ک حضرت یار پزشکه یا دکترا داره
انقد قدیما ک جواب میدادی خوب بود
من الانم جواب میدم رها جان...
همه کامنتها را جواب دادم یه نگاهی بنداز
چرا بو میومد داخل دفتر اونم به شدت
چون خیلی خیلی محل کارشون به دفتر نزدیک بود
دکترا دارن
سلام
خواندم همین الان ولی اصلا حالم مناسب نیست توضیج بدم چون نمی خواستم بدون پاسخ باشه اینو نوشتم از دیروز تا حالا
عذر میخام ازتون
سلام
چرا حالتون خوب نیست؟
چی شده؟
این خود خودِ رستگار نشدنه :(
نه بابا
سخت نگیر
از وقتی توی جهانم هیچی را سخت نمیگیرم دنیا یه شکل دیگه شده
البته به طور مسخره ای
ولی من دلم میاد:/ دوسم داشته باش ولی هنوزم
دوست داشتنت تو قلبم جاش محکمه
درسته کمرنگ و بیرنگم
درسته که پیام نمیدم
ولی جات محکمه
حال دلم هنوز سرجاش نیست
پس خوش بحالم :) ولی منظورم پیام دادن نبود هیچ اجباری تو پیام دادن نیست همینجوری هم قبولت داریم هر طور که راحتی
منظورم اینه بخاطر اینکه طرفدار حضرت یار نیستم بر من خشم نگیر
اصلا
طرفداری که زوری نیست
هرکسی اینجا اجازه داره که نظرات خودش را داشته باشه
خوش به حال من که دوستی مثل شما دارم